۱۳۹۰ مهر ۱۷, یکشنبه
ماچوپيچو شهر گمشده در دل ابرها
شهري که اينکاها 560 سال پيش بر فراز کوه ها بنا کردند يکي از عجايب هفتگانه جديد دنياست
براي ماجراجوهايي که از پيدا کردن راز مکان هاي اسرارآميز و افسانه اي هراسي ندارند و عاشق هيجان و خطر هستند بازديد از«ماچوپيچو» پايگاه قوم اينکا، يک انتخاب رويايي است؛ شهري که حدود 360 سال بين ابرهاي باراني و جنگل هاي پوشيده از درخت دره اوروبامبا پنهان شده بود. ماچوپيچو که به شهر گمشده اينکا معروف است و يکي از عجايب هفتگانه جديد دنيا به شمار مي رود، حدود 560 سال پيش توسط اينکاها ساخته شد. اما وقتي صد سال بعد قوم اينکا به خاطر ابتلا به نوعي بيماري شبيه آبله از بين رفت، اين شهر تا سال 1911 متروک و ناشناخته باقي ماند تا اينکه بالاخره توسط «هيرام ابينگهام» پروفسور آمريکايي دانشگاه ييل که به خاطر پيدا کردن اين شهر، تمام آمريکاي جنوبي را گشته بود، کشف شد و به اين ترتيب بعد از 360 سال پاي باستان شناس ها و محققان ماجراجو به اين شهر زيبا و افسانه اي باز شد و از آن به بعد ماچوپيچو يکي از شهرهاي پر رمز و راز باقيمانده از دنياي قديم تبديل شد.
براي رسيدن به اين شهر بايد راهي طولاني را بپيمايد و حتي مجبور به گذراندن شب در دهکده هاي ميان راه هستيد، اين همان راهي است که روزي به دست قوم اينکا ساخته شده و امروزه يکي از زيباترين جاده هاي دنيا به شمار مي رود. ماچوپيچو يکي از مهم ترين مکان هاي تاريخي دنيا به حساب مي آيد و بزرگ ترين راز راجع به اي شهر که همچنان به سر به مهر باقي مانده، اين است که اينکاها چطور 22530 کيلومتر جاده را با هزاران پله، چندين معبد و ...، بدون داشتن وسيله و مصالح در نزديکي شان روي بلندي هاي کوه ها ساخته اند؟! ماچوپيچو که بين محلي ها به قله پير مشهور است، شهر باستاني و اسرارآميزي است که توسط قوم اينکا در سال هاي بين 1450 تا 1470 بنا شد و اينکاها نام آن را « امپراتوري پاچاکوتي» گذاشتند و آن را مقر فرمانروايي خود قرار دادند. اين شهر در آمريکاي جنوبي و در 80 کيلومتري شهر کاسکو واقع در جنوب شرقي پرو و بر بلنداي قله کوه هاي «ماچوپيچو» به معناي کوه پير و «هويانا پيچو» به معني کوه جوان و با ارتفاع 2430 متر از سطح دريا ساخته شده و يکي از مهم ترين مراکز گردشگري پرو به حساب مي آيد. در اين منطقه سال به دو بخش خشک و باراني تقسيم مي شود. باراني بودن اين منطقه به خاطر وجود رودخانه اوروبامبا و جنگل هاي انبوهي است که اين شهر را در برگرفته است. مه رقيقي که هر روز صبح ديوارهاي اطراف ماچوپيچو را در بر مي گيرد اين شهر را اسرارآميزتر جلوه مي دهد. روي اين رودخانه پل طنابي قديمي اي وجود دارد که طبق اسناد به جا مانده، توسط اينکاها ساخته شده و به منطقه نظامي اينکاها وصل مي شود اما امروز ديگر به خاطر مسائل ايمني قابل استفاده نيست. اما به فاصله اي کوتاه پلي ديگر وجود دارد که از سه تنه درخت به طول شش متر ساخته شده و به محل مسکوني اينکاها منتهي مي شود.
دروازه هاي شهر
وقتي به نزديکي ماچوپيچو مي رسيد، قبل از همه دروازه اصلي شهر ديده مي شود که مجهز به برج هاي نگهباني است و اين طور که به نظر مي رسد اين دروازه براي محافظت از شهر ساخته شده و نگهبان هاي زيادي در طول شبانه روز در برج هاي آن حضور داشتند تا غريبه اي وارد شهر نشود. بعد از عبور از اين دروازه اصلي، دروازه بزرگ و زيباي ديگري نمايان مي شود که به «دروازه خورشيد» معروف است. دور تا دور اين دروازه را ديوارهاي بلند سنگي با پنجره هايي بزرگ فرا گرفته و در ميان آن سنگ بزرگي قرار دارد. يکي از عجايب ماچوپيچو همين دروازه خورشيد است که نوعي پرستشگاه به نظر مي رسد، اشعه هاي خورشيد از اين پنجره هاي عبور مي کنند و روي سنگي که در ميانه آن قرار گرفته مي تابند. با توجه به شکل ساخت اين بنا، باستان شناسان بر اين عقيده اند که اين مکان عبادتگاهي مخصوص براي زنان قبيله بوده و حتي بيشتر آنها کودکان خود را هم در همين مکان به دنيا آورده اند، به همين خاطر آن را «خورشيد باکره» هم مي نامند. اما عده اي ديگر مي گويند اين مکان محلي دنج براي آرامش و عبادت «پاچاکوتي» فرمانرواي اينکاهاست.
در ماچوپيچو مکان هاي مختلف ديگري هم به چشم مي خورد؛ مثل پرستشگاه هاي بزرگ و کوچک ديگر و همچنين قلعه بزرگ و زيبايي که داراي 16 حمام تشريفاتي و پله هايي دوار است که به طبقات بالا مي روند. روي ديوار اين قلعه، حفره هايي وجود دارد که گويا مقبره سلطنتي بوده و اجساد موميايي ها در آنجا گذاشته مي شده. طي کاوش هاي باستان شناسي در اين حفره ها بيش از 100 اسکلت پيدا شده که 80 درصد آنها متعلق به زنان اينکاهاست.
خانه هاي عجيب اينکاها
در ماچوپيچو هرچه به سمت دامنه کوه نزديک تر شويد، تعداد خانه ها بيشتر مي شود؛ وقتي هم که به دامنه مي رسيد، مي توانيد خانه هاي دايره وار را که خود يکي از شگفتي هاي ماچوپيچو است به چشم ببينيد. اينجا حدود 150 خانه مسکوني به صورت دايره وار دور هم ساخته شده اند آن هم از سنگ هاي بسيار بزرگي که وزن بعضي از آنها به 50 تن هم مي رسد و براي جا به جايي آنها به نيروي 100 مرد احتياج بوده است. سنگ هاي ديواره هاي اين خانه ها طوري روي هم چسبانده شده که حتي باريک ترين چاقوها هم قادر به نفوذ در شيارهاي اين ديوارها نيستند.
در و پنجره هاي اين خانه ها ذوزنقه اي شکل و گوشه هاي خانه به صورت گرد است. در اين خانه ها کانال هاي آبي هم ساخته شده که به نظر مي رسد کار ساکنان اين خانه ها براي تهيه آب را راحت کرده بود. دامنه کوه محلي است که انبار و بازار ماچوپيچو در آنجا قرار دارد که جايي براي سکونت مردم عادي به شمار مي رود. اما قلعه اي که روي بلندترين نقطه اين کوه ساخته شده محل سکونت بزرگان قوم و خانواده هايشان بوده است. چينش خانه ها در سطح ماچوپيچو هم يکي از شگفتي هاي اين شهر است؛ بين خانه هايي که در دامنه کوه قرار دارند، خانه هايي از سنگ هاي سرخ ساخته شده که بعد از تحقيقات زياد، تاريخ شناسان به اين نتيجه رسيده اند که اين خانه ها محل زندگي علماي شهر بوده است. اين خانه هاي سرخ رنگ حتي داراي قفل و دستگيره هايي از جنس سنگ هم بوده اند. در اين شهر حتي مکاني مثل پارک هاي امروزي هم پيدا شده که به نظر مي رسد محل بازي بچه ها بوده است.
ساعت مخصوص شهر
يکي از عجايب ديگري که در ماچوپيچو به چشم مي خورد، شاخص آفتاب يا سنگ اينتيهوتانا است که روي يک تخته سنگ بزرگ و خاکستري در ميدان اصلي شهر ساخته شده است و اين طور که به نظر مي رسد ساعت يا تقويم اينکاها بوده است. هر سال در تاريخ هاي 21 مارس و 21 سپتامبر آفتاب طوري بر اين سنگ مي تابد که هيچ سايه اي در اطراف سنگ ديده نمي شود. اينکاها بر اين باور بودند که اين سنگ، پايه خورشيد و نگه دارنده آن است و به خاطر اهميتي که اينتيهوتانا داشت، تمامي جشن ها و مراسم مهم خود را در اطراف آن برگزار مي کردند. آنها معتقد بودند هرکس بتواند سر اين سنگ را لمس کند خدا همواره نگهدار او خواهد بود.
ديوارهاي سنگي خشک
يکي از رازهاي بدون جواب ماچوپيچو، وجود ديوارهايي ساخته شده از سنگ در اين شهر است؛ ديوارهايي که بدون وجود هيچ گونه مصالحي در ميانشان به خوبي به يکديگر چسبيده و اين همه سال دوام آورده اند. اين ديوارها، ديوارهاي سنگي خشک ناميده مي شوند. نکته عجيب اينجاست که سنگ هاي به کار رفته در ساخت آنها بيشتر در انگليس و ايرلند پيدا مي شوند؛ البته در ساخت اهرام ثلاثه مصر هم از اين سنگ ها استفاده شده است و سؤال بدون جواب اينجاست که اين سنگ ها چطور به اين منطقه راه پيدا کرده اند؟!
معبد کرکس
از عجايب ديگري که در اين شهر ديده مي شود، معبدي به نام معبد کندر است که در زبان آنها به معناي نوعي کرکس آمريکايي است؛ اين معبد در حقيقت غاري کوچک است که در دل کوه قرار گرفته و سنگي بزرگ و عجيب جلوي در ورودي آن ديده مي شود. به نظر مي رسد از اين معبد به عنوان زندان هم استفاده مي شده. البته تعدادي اجساد موميايي شده هم در اين غار پيدا شده است. اين سنگ ساخته دست اينکاها نيست و به طور طبيعي به وجود آمده و ظاهري شبيه کرکس دارد به طوري که چشم ها و منقار آن به وضوح ديده مي شود. اينکاها اعتقاد داشتند که اين سنگ« روح کوه» است که از اين معبد محافظت مي کند.
موزه اينکاها
از ديگر شگفتي هاي ماچوپيچو، پلي به نام «پوانتو دل اينکا» به معناي بهار گرم است که به پل اينکاها مشهور شده و بين دو رودخانه مندوزا و واکاس و به صورت غاري زير کوه هاي آندلس واقع شده؛ اين پل به طور طبيعي به وجود آمده و در زير اين پل مکاني ساخته شده که حالا به عنوان موزه ماچوپيچو از آن استفاده مي شود و آثار به دست آمده از اينکاها در آن نگهداري مي شود. ولي بازديدکنندگان به خاطر راه دشوار و سرماي شديد آن در زمستان، فقط در تابستان مي توانند از آن بازديد کنند.
با اينکه شهر ماچوپيچو در يکي از زلزله خيزترين مناطق دنيا قرار دارد اما طوري ساخته شده که تا به حال هيچ آسيبي نديده است. جاده مارپيچي که توسط اينکاها ساخته شده و از ميان کوه عبور مي کند به قدري زيبا و ايمن است که سالانه هزاران توريست به جاي نشستن در کوپه هاي راحت قطار و تماشاي رودخانه اوروبامبا که خط راه آهن از کنار آن مي گذرد، ترجيح مي دهند پاي پياده از کوره هاي آندلس بالا بروند و از اين مسير ديدن کنند؛ گاهي اين کوهنوردي سه يا چهار روز طول مي کشد اما کسي از آن خسته نمي شود. البته يک راه ميانبر هم براي رسيدن به اين شهر وجود دارد که در حال حاضر متروکه شده، اين راه مخفي براي عبور سربازان و محافظان اينکايي ساخته شده و به دژ نظامي آنها مي رسد.
دردسرهاي کشف دوباره
در سال 1533 اسپانيايي ها به آمريکاي جنوبي حمله کرده و شهرها و تمام معابد و پرستشگاه هاي آن را تخريب کردند اما چون از وجود اين شهر و سنگ مقدس آن به نام اينتيهوتانا، در بالاي کوه خبر نداشتند، ماچوپيچو از اين جنگ جان سالم به در برد.
با اين حال سرنوشت خوبي در انتظار اين سنگ مقدس نبود، چرا که بعد از کشف مجدد ماچوپيچو، اين سنگ نتوانست از دست انسان هاي فرصت طلب و سودجو در امان بماند و در سال 2000 بر اثر سقوط جرثقيل يک گروه فيلم برداري که براي تهيه يک فيلم تبليغاتي به آنجا رفته بودند شکست. وقتي اين سنگ شکست محلي ها گفتند قدرت خدا از آن خارج شده و ديگر نگهبان شهر نيست. اين شايد آغاز بدشانسي هاي ماچوپيچو بود، چرا که در ژانويه سال 2010 هم باران بسيار شديدي باعث تخريب راه آهن هاي نزديک اين کوهستان و جاده هاي منتهي به ماچوپيچو شد و حدود 2000 مسافر را گرفتار کرد. بعد از آن اين شهر و جاده هاي مربوط به آن به طور موقت بسته شدند تا اينکه راه آهن پرو بعد از بازسازي دوباره در 28 فوريه 2010 راه اندازي شد و بالاخره در اول آوريل 2010 بار ديگر دروازه اين شهر به روي توريست ها گشوده شد. اين شهر در سال 2007 به عنوان يکي از عجايب جديد هفتگانه دنيا معرفي شد و طبق آمارها، امروزه تعداد بازديدکننده هاي آن از ديوار چين هم بيشتر است.
منبع: همشهري سرنخ، شماره 55
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
0 نظرات:
ارسال یک نظر