۱۳۹۰ مهر ۱۷, یکشنبه
ساکنان عجيب بام دنيا
مردم تبت به عنوان يکي از قديمي ترين ساکنان فلات بزرگ تبت، از آداب و رسوم شگفت انگيزي پيروي مي کنند
تبت- سرزمين مقدس بوداييان جهان- يکي از بزرگ ترين فلات هاي آسياي مرکزي است که ميانگين ارتفاع آن از سطح دريا 4900 متر است. دليل اين مسأله قرارگيري کوه هاي هيماليا در اين فلات بزرگ است. فلات تبت بلندترين منطقه دنياست؛ به همين دليل به آن بام دنيا هم مي گويند.
ساکنان فلات تبت در چند منطقه خودمختار تبت، بوتان، نپال و شمال هند زندگي مي کنند و به زبان تبتي حرف مي زنند. از لحاظ سياسي منطقه خودمختار تبت بخشي از خاک جمهوري خلق چين به حساب مي آيد. با اين همه در طول سال هاي دراز مردم اين ناحيه حاکميت چين بر کشورشان را نپذيرفته و هميشه عليه آن اعتراض داشته اند؛ اعتراضي که به سرکوب خونين مردم اين منطقه از طرف دولت مرکزي چين منجر شده است. اين استان شورشي از نظر وسعت دومين استان بزرگ چين محسوب مي شود ولي به دليل شرايط سخت محيطي فقط 2/7 ميليون نفر از جمعيت يک ميلياردي چين در آن زندگي مي کنند. يکي از مهم ترين مشکلات اين منطقه رقابت بين روسيه و انگليس براي کنترل اين منطقه بوده است؛ رقابتي که باعث شد انگليسي ها در سال 1904 به تبت لشکرکشي کرده و لهاسا، پايتخت آن را به اشغال خودشان دربياورند. دو سال بعد قرارداد صلحي بين انگليس و تبت امضا شد که براساس همين قرارداد صلح، بسياري از تاريخدان ها و مردم تبت خود را کشوري مستقل از چين مي دانند و آن را نشانه استقلال خودشان اعلام مي کنند. همه اين ادعاها باعث شد که در سال 1950 به فرمان مائو، ارتش آزاديبخش خلق چين وارد تبت شود. با اينکه در آن زمان رهبران تبت از دخالت چين خوشحال بودند و مي گفتند که تبت آزاد شده است اما حالا از آن حادثه به عنوان تاريخ اشغال تبت نام مي برند. بعد از آن بود که با وجود اختياراتي که دولت چين به مردم و رهبران منطقه داد تبتي ها در سال 1959 قيام کردند؛ قيام خونيني که منجر به مرگ هزاران نفر و آوارگي تعداد بيشتري از مردمان اين ناحيه شد. با اين همه مردم تبت ياد گرفته اند که با سختي ها کنار بيايند. تعدادي از مردم اين منطقه از طريق کشاورزي امرار معاش مي کنند؛ آن هم کشاورزي در زمين هايي بلند که در بسياري از روزهاي سال با برف و يخ پوشيده شده اند. به همين دليل کشاورزي شغل رايج مردم اين ناحيه از جهان نيست و بيشتر آنها به دامداري مشغول هستند. پرورش دام هايي مثل ياک ( نوعي گاوباربر)، گاو معمولي، شتر و اسب از فعاليت هاي مردم اين منطقه براي زندگي است. البته در سال هاي اخير به دليل شهرت اين منطقه در جهان گردشگران زيادي به بام جهان رفت و آمد مي کنند. به همين دليل صنعت گردشگري کم کم به يکي از روش هاي امرار معاش مردم منطقه تبديل شده است. تقريباً نزديک به نصف مردم اين منطقه چادرنشين يا نيمه چادرنشين هستند. دولت مرکزي چين هم با اين استدلال که تمدن و شهرنشيني ممکن است به فرهنگ مردم منطقه آسيب بزند از توسعه آنجا سرباز مي زند و مردم را در فقر و تنگدستي نگه داشته است. هر چند اخيراً يک خط راه آهن تا نزديکي منطقه کشيده شده است. با اين همه خيلي ها درگيري هاي قومي و اختلاف بين چين و منطقه جدايي طلب تبت را دليل اين مسأله مي دانند.
ازدواج به فرمان ستاره ها
تبتي ها رسم و رسوم جالبي دارند؛ مثلاً وقتي پسري تصميم به ازدواج مي گيرد قبل از جلب رضايت خانواده دختر و خود او بايد به کارهاي مهم تري بپردازد. او بايد اطلاعات دقيقي درباره آن دختر به دست بياورد؛ اطلاعاتي مثل سن، تاريخ دقيق تولد، سمبل سال تولد و ... بعد با کنار هم گذاشتن اين اطلاعات پيش يک ستاره شناس سنتي مي رود تا او براي اين ازدواج تصميم بگيرد؛ يعني اين ستاره شناس است که تعيين مي کند دختر و پسر با هم سازگاري دارند يا نه. در صورتي که جواب ستاره شناس مثبت باشد آنها وارد مرحله بعدي مي شوند. حالا خانواده پسر بايد کسي را واسطه قرار دهند تا از طرف آنها برايشان خواستگاري کند. آن واسطه با هدايايي از طرف خانواده پسر به خانه دختر مي رود و اگر رضايت آنها را جلب کرد، آن وقت تازه يک ماراتن سخت و نفس گير براي ازدواج آنها آغاز مي شود. در مرحله بعد آنها بايد مراسم جالبي را برگزار کنند. اين مراسم در خانه دختر برگزار مي شود و پدر و مادر و داماد در آن شرکت مي کنند. آنها بايد هدايايي را براي تمام اعضاي خانواده دختر به همراه ببرند. بعد از آن، دو خانواده قول و پيمان نامزدي فرزندانشان را امضا مي کنند. شايد اينجا تنها جايي است که پسر تبتي کمي احساس آرامش مي کند؛ چون برگزاري مراسم جشن نامزدي با خانواده دختر است. البته هنوز تا ازدواج مانده است. خانواده دختر منتظر يک روز مقدس مي مانند تا جهيزيه دخترشان را به خانه پسر بفرستند. اما در سمت ديگر خانواده پسر هم بايد در همان روز لباس عروسي اي را که قرار است دختر در مراسم بپوشد به خانه او بفرستد. بعد از اين همه تلاش و پشت سرگذاشتن مراحل مختلف، نوبت به اجراي مراسم جشن ازدواج مي رسد. در اين مراسم اعضاي فاميل و آشنايان شرکت کرده و براي سلامتي دو جوان دعا مي کنند. نکته جالب اينجاست که هدايت مراسم به عهده همان ستاره شناسي است که ازدواج را تأييد کرده است. به اين ترتيب آنها مي توانند سر خانه و زندگي شان بروند.
کفن و دفن هاي عجيب در تبت
اگر به اين نتيجه رسيده ايد که ازدواج در تبت کار عجيب و پردردسري است بايد بگوييم که حق با شماست، اما در اين سرزمين عجيب و غريب، اتفاقات جالب ديگري هم مي افتد؛ مثلاً مردن در اين نقطه از جهان دردسرآفرين است؛ البته نه براي کسي که مي ميرد بلکه براي بازماندگانش! تعدادي از تبتي ها مثل بقيه بودايي ها مرده هايشان را مي سوزانند. خيلي از آنها هم جسد را براي آرامش روح آن به آب مي سپارند. تبتي ها براي پيشواي مذهبي خودشان مقبره درست مي کنند و عظمت مقبره نشان دهنده اهميت اوست؛ براي مثال وقتي يک دالاي لاما مي ميرد آنها به روش جالبي او را دفن مي کنند. تبتي ها جسد را در داخل مقبره مي گذارند و رويش را با گياهان دارويي، زعفران و تکه هاي طلا مي پوشانند. بعد در مقبره را که به صورت استادانه اي درست شده مي بندند. به اين ترتيب اين مقبره به آرامگاه ابدي دالاي مالاي مرده تبديل مي شود. اما جسد راهباني که در درجه پايين تري از دالاي لاما قرار دارد به روش سوزاندن راهي آن دنيا مي شود! جسد آنها سوزانده شده و خاکسترشان به عنوان يک شيء با ارزش داخل کوزه ريخته و نگهداري مي شود. اين کوزه ها معمولاً با تصاويري از خدايان مقدس بودايي ها تزئين شده اند. البته در جنوب شرقي تبت که درخت زياد ديده مي شود مردم همه مرده هايشان را مي سوزانند. اما به جاي نگهداري خاکسترشان، آن را در بالاي کوه به باد مي سپارند يا در آب هاي روان مي ريزند.
در بعضي مناطق هم به جاي اينکه مرده هايشان را بسوزانند و در آب بريزند، خود جسد را به آب مي سپارند. آنها مرده را در پارچه سفيدي مي پيچند و بعد جسد را به رودخانه مي سپارند.
اين اتفاق در مناطقي مي افتد که رودخانه وجود دارد. البته در بسياري از مناطق که شيوه هاي ديگر کفن و دفن رايج است، به آب سپردن جسد نشانه رتبه پايين فرد از نظر اجتماعي تلقي مي شود. در مناطق محدودي در جنوب و جنوب شرقي تبت هم بعضي ها مرده هايشان را در تابوت هاي چوبي مي گذارند و بعد اين تابوت هاي چوبي را در غارهاي مرتفع يا در بالاي درختان آويزان مي کنند.
آرامگاهي در آسمان
بيشتر مردم بام دنيا فکر مي کنند جسد چيزي بيشتر از يک کشتي خالي نيست؛ يک کشتي که ديگر کسي نمي تواند سوارش بشود. بنابراين بايد به طبيعت- يعني همان جايي که از آن آمده است- برگردد. به همين دليل درگذشته خيلي ها مرده هايشان را به آسمان مي سپردند. براي آنها اين کار نشانه بي پايان بودن زندگي و پوچي مرگ بود. خيلي ها دليل اين مسأله را سرزمين هاي پوشيده از برف و يخ فلات تبت مي دانند؛ يعني زماني که به هيچ طريقي نمي شود جسد را سوزاند و از بين برد، بايد رهايش کرد تا خورده شود. پس چه بهتر که براي خورده شدن در يک مکان بلند نزديک آسمان قرار بگيرد تا روح هم به دنبالش راه آسمان را در پيش بگيرد. آنها براي اين کار لاشخورها و حيوانات مردار خوار را انتخاب کرده اند. البته اين رسمي است که حالا ممنوع شده است اما هنوز هم بعضي وقت ها به صورت مخفيانه اجرا مي شود؛ مخصوصاً اگر فرد مرده مريض بوده باشد يا به دليل مشکوکي مرده باشد. اطرافيان او جسد را به محل مخصوصي در بالاي کوهستان مي برند و در آنجا روي يک تخته سنگ مخصوص آن را تکه تکه مي کنند. بعد گوشتش را به کرکس ها مي دهند که از نظر آنها تجسمي از فرشتگان است. گاهي هم جسد را رها مي کنند تا لاشخورها خودشان آن را تميز کنند. بعد استخوان هايش را جمع مي کنند و با خودشان به پايين مي آورند تا سوزانده شود. بعضي وقت ها هم استخوان ها همراه آرد جو خرد شده و بو داده مي شوند. بعد وقتي موعد سپردن يک جسد تازه به معده لاشخورها مي شود با آتش زدن اين مخلوط، اين حيوانات را براي انجام وظيفه شان فرا مي خوانند. عکاسي و فيلم برداري از اين مراسم ممنوع است. چون تبتي هاي سنتي فکر مي کنند که اين کار مانع صعود روح به آسمان مي شود. با اين همه تعدادي عکس از اين مراسم وجود دارد. مناطقي که براي اين کار در نظر گرفته شده اند با پارچه هاي رنگي و به شکلي مشخص تزئين شده اند. قبل از آغاز مراسم از اين منطقه دود غليظي بلند مي شود و به اين ترتيب همه مي فهمند که قرار است کسي طعمه کرکس ها شود. به اين ترتيب تبتي ها داستان زندگي مرده هايشان را با پروازي عجيب به آسمان تمام مي کنند.
منبع: همشهري سرنخ، شماره 55
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
0 نظرات:
ارسال یک نظر