کانون ایرانیان: آوریل 2011
کانون ایرانیان

۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۰, شنبه

اولين عمليات دريايي

در سال 1302 در سرکوبي مخالفتهاي ترکمنها و نهضتهاي دشت گرگان عمليات نيروي زميني و نيروي انتظامي از طريق دريا به وسيله کشتي سفيد رود پشتيباني گرديد. توفيق اين راه کار، دولت را بيشتر به اهميت وجودي نيروي دريايي در درياي خزر و خليج فارس واقف نمود.

اولين ناو مين جمع کن

دولت ايران با استفاده از تضاد منافع آلمانيها و ايتاليايي ها، با انگليسيها و فرانسويها موفق گرديد در سال 1304 يک ناو مين جمع کن آلماني 140 تني خريداري و شاهين نامگذاري نمايند، و دو افسر ايتاليايي به عنوان مستشار دريايي استخدام نموده و 9 نفر جهت طي دوره دانشکده دريايي در سال 1306 و 9 نفر ديگر در سال 1308 به ايتاليا اعزام و متعاقب آن ناوهايي به ايتاليا سفارش و افسران و درجه داران ديگري به ايتاليا اعزام نمايد.

اولين ناوهاي جنگي و اولين ناوگان نظامي

در سال 1311 ناوهاي ببر، پلنگ، سيمرغ، کرکس، شاهرخ و شهباز (ساخت ايتاليا) تحت فرماندهي ناخدا "غلامعلي بايندر" (اولين فرمانده نيروي دريايي)، با کمک کارشناسان ايتاليايي از طريق کانال سوئز، درياي سرخ، اقيانوس هند و درياي عمان عازم خليج فارس شدند و در 14 آبان 1311 در بوشهر لنگر انداختند و تسهيلات پشتيباني ناوها در خرمشهر ايجاد گرديد.

اولين حوض شناور

در سال 1313 يک حوض شناور 6000 تني جهت تعميرات زيرآبي خريداري شد و آموزشگاه مهناوي در ناو فرسوده "هماي" ايجاد شد و پاسگاههاي دريايي در بنادر و جزاير مختلف ايجاد شد و نيروي دريايي براي کسب سيادت دريايي ديرينه در خليج فارس و درياي عمان مشغول عمليات شد.

اولين زيردريايي

در سوم آذرماه سال 1371 اولين زيردريايي خريداري شده از نوع "کيلوکلاس" روسي تحويل مقامات نظامي کشور در منطقه يکم دريايي بندرعباس شد و طي مراسمي رسماً به ناوگان نيروي دريايي ارتش ايران پيوست. اين زيردريايي که اولين زيردريايي ايران در تاريخ نيروي دريايي مي باشد به ياد يکي از سرداران رشيد صدر اسلام به نام طارق 901 نامگذاري شد.

اولين کشتي ساز و پايه گذار نيروي دريايي در ايران

ردوسي حماسه سراي بزرگ ايران از روي تاريخ مصور و مدون قديم ايران که در دوره ساسانيان تهيه گرديده بود، داستانهاي حماسي تاريخي خود را سرود که نيروي دريايي در اين تاريخ نقش عمده را دارا مي باشد.

به نقل از فردوسي، اولين کشتي ساز و پايه گذار نيروي دريايي در ايران "جمشيد" از سلسله پيشداديان بوده است:

گذر کرد از آن پس بکشتي بر آب ز کشور بکشور برآمد شتاب

به نقل از شاهنامه، نيروي دريايي ايران در زمان پيشداديان هزاران کشتي داشته است:

پس زورق آمد ز کشتي هزار به آب اندرون راند بس شهريار

اولين اقدام براي تشکيل نيروي دريايي در تاريخ معاصر ايران

با کودتاي سال 1299 و روي کار آمدن "رضا خان" که ايجاد يک حکومت قدرتمند مرکزي را در سر داشت و از آنجايي که قسمتي از سرکشيها در سواحل بحر خزر و خليج فارس متشکل گرديده بود؛ رضا خان مصمم به تشکيل دادن مجدد نيروي دريايي گرديد. از اين رو در سال 1302 ناو مظفري (که در زمان مظفرالدين شاه از بلژيک خريداري شده بود) هسته نيروي دريايي ايران شد. و طي حکم شماره 188 عمومي قشون که به تاريخ حوت 1302 صادر گرديد؛ نيروي دريايي رسماً تأسيس شد. در اين حکم نمونه لباس و درجات و حقوق اعضاي جهاز مظفري(نيروي دريايي) معين شد و نيز در اين حکم، تأسيس نيروي دريايي اول اسفندماه 1302 ه.ش. معين گرديد.

۱۳۹۰ اردیبهشت ۸, پنجشنبه

آبشار کبود

آبشار کبودوال در 5 کیلومتری جنوب علی آباد کتول قرار دارد و همواره توجه گردشگران را به خود جلب کرده است
istta.ir


آبشار وارک

http://kanooneiranian.blogspot.com/

این آبشار درغرب گردنه نوژیان ، بخش پاپی در جنوب شرقی خرم آباد قرار دارد ویکی از زیباترین آبشارهای کشور است . فاصله آن تا شهر خرم آباد حدود ۶۰ کیلومتر می باشد . سرچشمه آبشار یک صخره سنگی است و پس از طی حدود ۱۵ متر از صخره دوم فرو ریخته و آبشار دوم را به وجود می آورد . آبشار وارک در نزدیکی آبشار نوژیان قرار دارد.
در فصل کم آبی ارتفاع قسمت اول ۷ متر با عرض حدود ۱۲ متر و قسمت دوم ۱۵/۵ متر با عرض ۵/۵۶ متر یکی از زیباترین منظره ها را در این منطقه می توان دید . حداکثر ارتفاع آن به ۵۷ متر می رسد و عرضی معادل ۵۰ متر را در بر می گیرد . اطراف این آبشار پوشیده از درختان ،بلوط،گلابی،زالزالک و.... وجود دارد.

آبشار گریت ( تاف هفت چشمه ) در استان لرستان

http://kanooneiranian.blogspot.com/
http://kanooneiranian.blogspot.com/
اين آبشار درروستاى گريت بخش پاپى در فاصله 50 کيلومترى شهرستان خرم آباد به ارتفاع 15 متر و عرض تاج 17 متر قرار دارد و از جمله جاذبه هاى طبيعى و گردشگرى ديدنى استان محسوب مى گردد فاصله اين آبشار تا بخش پاپى حدود يک ساعت پياده روى مى باشد . اين آبشار در گويش محلى به « تاف هفت چشمه » معروف است . پوشش جنگلى اطراف آبشار را در ختان بلوط ، زالزالک و مو وجود دارد .

khoramabadboy.blogfa.com

آبشار چکان

در دامنه ارتفاعات مشرف بر دره چكان (جنوب شهرستان دورود) آبشاری در نهایت زیبایی و عظمت جاری است كه به آبشار چكان معروف است. این آبشار از درون غاری مشرف بر زمین های زراعی چكان بیرون می جهد و طول فوران آن به ده ها متر میرسد. اطراف آبشار؛ منطقه ای وسیع با فضایی مطلوب و دل انگیز است و در فاصله حدود سه كیلومتری آن امام زاده ای به نام "ابو علی (ع)" واقع شده است. آب این آبشار در اواخر پاییز به مرور خشك می شود و در روزهای اولیه شروع فصل بهار مجددا با همان فوران به بیرون می جهد. این آبشار یكی از عجایب و زیبایی های طبیعت استان لرستان محسوب می شود.

منابع:
irib (dot) ir

اولين درجه سپهبدي در ايران

اولين درجه سپهبدي در فروردين ماه 1308 از طرف "رضا شاه" به امير لشکر "احمد آقاخان" رئيس قواي غرب و امنيه کل مملکتي به وي تفويض گرديد. از آن پس ديگر اين درجه به هيچيک از افسران داده نشد تا بعد از شـــهـــريـــور مـاه سال 1320 که بتدريج چند تن از افسران به اين درجه نايل آمدند.

اولين آموزشگاه کلاسيک نظام

اولين سازماندهي ارتش ايران در قرون اخير به دست "ميرزا تقي خان اميرکبير" صورت گرفت و نيز شالوده اولين آموزشگاه نظامي که فنون سپاهيگري را به صورت کلاسيک (مدرسي) تعليم مي داد، به همت او ريخته شد.

دارالفنون که به امر اين صدراعظم آگاه و مصمم، به شيوه پلي تکنيک پاريس، طراحي و ساخته شد؛ مجموعه اي از مدارس مرتبط بود که يکي از آنها وظيفه تربيت نظاميان و صنعتگران نظامي را بعهده داشت.

اولين مدرسه عالي کل قشون

کودتاي سوم اسفند ماه 1299 ه.ش. تحولاتي را در امور قشون به همراه داشت. از جمله اين تحولات، انحلال و ادغام لشکر قزاق و ژاندارمري کشور بود که به قصد ادغام کليه نيروها و تمرکز بخشيدن به ارتش انجام شد. به موجب همين تصميم، مي بايست نهادي آموزشي در سطح ارتش آن روز فراهم مي شد، تا به آموزش کادر افسري ارتش با اهداف جديد و تحت شرايط و برنامه يکسان بپردازد. لذا به موجب حکم عمومي قشون - شماره يک بهمن ماه 1300 ه. ش. صادره از سوي وزير جنگ وقت(رضا خان)، به "سرهنگ عزيزالله ضرغامي" به عنوان رياست کل مدارس نظام، ابلاغ شد که مدرسه هاي قزاقخانه، مشيرالدوله، بيطاري و مدرسه صاحب منصبان ژاندارمري را با يکديگر ادغام نموده و يک مدرسه واحد به نام "مدرسه نظام کل قشون" تأسيس نمايد. اين مدرسه جديد متشکل از چهار مدرسه ابتدايي، متوسطه، عالي و دامپزشکي تشکيل گرديد و تحت نظارت ارتش به کار تربيت و آموزش نظاميان پرداخت.

مدرسه کل قشون در ابتدا به طور موقت در محل کنوني دادگستري داير گرديد و سپس از آنجا به عمارت مسعوديه منتقل شد. مدتي بعد، در مهرماه 1302، محل کنوني دانشگاه افسري که پارکي مصفا و مجموعه کاخهاي متعلق به کامران ميرزا بود، به عنوان محل دائمي مدرسه انتخاب شد و مدرسه به آنجا تغيير مکان داد. در اندک مدتي، نقشه هاي ساختماني طبق اصول مهندسي تهيه شد و پس از تصويب به مرحله اجرا درآمد. همزمان با تکميل ساختمان، انواع وسايل آموزشي، آزمايشگاهي، تمريني و ورزشي جديد نيز تهيه و نصب شد و در معرض استفادهً دانشجويان قرار گرفت.

در سال 1303 براي جبران کمبود افسران، يک آموزشگاه ستواني نيز به تشکيلات مدرسه افزوده شد که طول دوره آن، يک سال بود. فارغ التحصيلان مدرسه عالي با درجه ستوان دومي و فارغ التحصيلان اين آموزشگاه با درجه ستوان سومي وارد ارتش مي شدند.

در سال 1302 ه.ش. عده اي از افسران با رسته هاي مختلف که مقدمات معلومات نظامي را در ايران طي کرده بودند جهت تکميل دانش نظامي و آشنايي با فنون پيشرفته که در اروپا متداول بود به فرانسه اعزام شدند. بازگشت افسران اعزامي از فرانسه در سال 1305 ه. ش. تغيير ساختار مدرسه نظام کل قشون را براي شبيه شدن بيشتر آن به "سن سير" فرانسه، به همراه داشت.

بدين شکل که مدارس چهارگانه ياد شده، به سه مدرسه ابتدايي با شش پايه، کلاس متوسط با چهار پايه و عالي با دو پايه، تبديل شدند و آموزشگاه ستواني نيز تعطيل شده و در مهرماه 1307 با ساختار آموزشي جديد و طول دوره دو سال، مجدداً بازگشايي شد. طول دوره اين آموزشگاه از سال 1314 تا 1320، سه سال بود.

اولين دانشجويان مدرسه عالي کل قشون، 19 نفر بودند ( از قرار 16 نفر در رسته پياده، يک نفر در رسته سوار و دو نفر مهندس) که در مهرماه 1302 از مدرسه فارغ التحصيل شدند. اگر چه با جرياناتي که روي داد به درجه ستوان دومي نرسيدند.

اولين کارخانه مسلسل سازي

اولين کارخانه مسلسل سازي ايران بر اساس يک قرارداد مشترک بين ايران و شوروي در آبان ماه 1323، آماده بهره برداري گرديد.

اولين يورش همه جانبه و آغاز علني جنگ تحميلي

ساعت 14 و 15 دقيقه روز 31 شهريور ماه سال 1359 جنگنده بمب افکنهاي رژيم بعثي عراق، چند فرودگاه کشورمان را ناجوانمردانه بمباران کردند. اين يورش غافلگيرانه، به ظاهر آغاز يک جنگ تحميلي و تمام عيار بود که سران رژيم بعثي عراق به خيال خام خود مي پنداشتند در عرض چند روز و با شکست ايران پايان خواهد گرفت.

پيش از يورش همه جانبه و آغاز علني جنگ تحميلي، هواپيماهاي عراقي هر روز در آسمان ايران ظاهر مي شدند و به شناسايي، شکستن ديوار صوتي و بمباران مناطق مسکوني، اقتصادي و صنعتي ايران مي پرداختند. روزانه چند پايگاه و پاسگاه و شهر مرزي ايران مورد تهاجم وحشيانهً نيروهاي عراقي قرار مي گرفت؛ و شهرهاي خرمشهر، آبادان، قصر شيرين، نفت شهر، سومار، مهران، دهلران، سرپل ذهاب، خسروي، ايلام، پاوه، صالح آباد، موسيان، دزفول، بستان، شوش، سوسنگرد، نوسود، مريوان، و سردشت بارها و بارها آماج حملات ددمنشانه دشمن قرار گرفتند و دهها نفر غير نظامي به شهادت رسيدند يا زخمي شدند که بيشتر آنان را زنان و کودکان تشکيل مي دادند.

اولين پيروزي عظيم ايران در جنگ تحميلي

عمليات ثامن الائمه اولين حرکت جدي و سازمان يافته نيروهاي مسلح جمهوري اسلامي ايران در سالهاي آغازين جنگ تحميلي عراق بر ايران بود که در پنجم مهرماه 1360 آغاز گرديد.

اولين پيام موفقيت را تيپ يک پياده در ساعت 32/8 روز پنجم مهر ماه اعلام کرد که جاده ماهشهر - آبادان آزاد شد، اين پيام نويد آزادي تمام منطقه شرق کارون بود.

لازم به توضيح است که عمليات غرورآميز ثامن الائمه در شمال آبادان و شرق رودخانه کارون اجرا گرديد. اين عمليات با شرکت لشگر 77 پياده و نيروهايي از سپاه پاسداران و بسيج مردمي به اجرا درآمد و بر اثر اين عمليات افتخار آفرين، نيروهاي متجاوز عراقي که از اواخر مهرماه 1359 قريب يکسال قسمتي از کرانه شرقي رود کارون را تا شمال جزيره آبادان اشغال و شهر آبادان بکلي شکسته شد. در اين عمليات بيش از 1500 نفر عراقي به اسارت نيروهاي ايران درآمدند و حدود يک لشگر عراقي از صحنه عمليات خارج گرديد و منطقه اي به وسعت 150 کيلومتر مربع از لوث وجود دشمن پاک و آزاد شد و بدين ترتيب نيرهاي مسلح ايران به اولين موفقيت سرنوشت ساز خود در طول جنگ تحميلي دست يافتند.

اولين دانشکده فرماندهي و ستاد در نيروهاي مسلح ايران

اولين سنگ بناي تاسيس دانشکده فرماندهي و ستاد در نيروهاي مسلح ايران در سال 1312 ه. ش. در محل فعلي و با نام "دانشگاه جنگ" نهاده شد.

در ابتدا يک گروه پنج نفره از افسران فرانسوي به عنوان کادر هيأت علمي و به منظور برنامه ريزي آموزشي و تدريس به استخدام ارتش ايران درآمدند. سرپرستي گروه ياد شده را نيز يک ژنرال فرانسوي به نام "ژاندر" بر عهده داشت که مسئوليت مديريت آموزش دانشکده به وي محول گرديده بود. اين گروه تحت فرماندهي يکي از امراي ايران به فعاليت در اين زمينه مشغول شد.

پس از اتمام ساختمان و تأسيسات، اولين دوره آموزشي در اول مرداد ماه 1314 ه.ش. رسماً گشايش يافت.

دروس نظامي دانشکده عبارت بود از: آموزشهاي توپخانه، تاکتيک پياده نظام، مهندسي، سواره نظام، و زره پوش. در آن زمان اين دانشکده در حومه تهران و در محيط مشجر بسيار بزرگ و وسيعي قرار داشت که به نام باغشاه معروف بود و در زمان خود به دليل وجود بخشي از کاخهاي سلطنتي قديمي از اهميت خاصي برخوردار بود. اين محل بعداً به پادگان نظامي تبديل گرديد و در محدوده آن دانشگاه جنگ و مراکز آموزشي ديگري مانند دبيرستان نظام و دانشکده افسري ساخته شد.

اولين مدرسه نظام

تنها مدرسه نظام که پيش از دارالفنون در تاريخ ارتش ايران به چشم مي خورد، مدرسه نظام "کامران ميرزا" فرزند و وزير جنگ ناصرالدين شاه است که به سال 1264 ه. ق. تأسيس شد و در طول دورهً وزارت او، به کار تعليم سنتي نظاميان پرداخت.

اولين چاتمه سرباز (يگان حفاظت)

يکي از رسومي که نخستين بار در عصر قاجار در تهران متداول گرديد، قرار دادن چاتمه سرباز بر درب منازل اعيان، رجال و سفارتخانه هاي بيگانه جهت حفظ امنيت بود.

افضل الملک کرماني مورخ عصر مظفري، در افضل التواريخ مي نويسد:

« مردمان اين زمان از لفظ چاتمه و عدد آن مستحضرند، لکن براي آيندگان اين دو سطر را مي نگارم. چاتمه لفظي است ترکي. هر چاتمه اي، سه نفر سرباز و يک وکيل دارد. دولت ايران قرار داده است که سپهسالار يا وزير جنگ به درب خانه هر يک از اعيان يک چاتمه سرباز بفرستد که به درب خانه و زير دالان او شبانه روز مواظبت باشند و مانع از دخول مردمان دزد و اجنبي شوند، و شبها به حفظ حراست خانه اعيان بکوشند که دزدي نيايد و بي اعتدالي واقع نشود. و همچنين به درب هر سفارتخانه اي يک چاتمه سرباز مي فرستند که حافظ و پاسبان آن خانه باشد و طراران به آنجا ورود بيجا نکنند.... چاتمه گذاشتن به درب خانه هاي اعيان و اشراف، در سابق گويا نبوده و در کتابها چيزي ديده نشده است. اين کار در دورهً سلطنت قاجاريه وقوع يافته است. خلاصه، هر کس رتبه اش کم است، يک چاتمه به او داده مي شود، و هر که را که دستگاه وسيع است و شأني عالي دارد، چند چاتمه سرباز براي او فرستاده مي شود.»

قبلا وزرا و امرا محض حفظ و حراست، نوکران شخصي خود را به اين خدمت مي گماردند.

اولين لباس جديد اولين نظام و فنون جديد نظامي در ايران

پس از جنگهاي ايران و روس و شکستهايي که از اين رهگذر نصيب ايران گرديد، "عباس ميرزا" نايب السلطنه و وزير با تدبير او "قائم مقام اول" به خوبي دريافتند که سر شکست سپاه ايران، بدي وضع آرايش لشکر و فقدان نظم و انظباط و نداشتن توپخانه و سلاحهاي جديد است. ولي درک اين حقيقت براي عموم در محيط منحط آن روز ايران کار آساني نبود. عباس ميرزا براي آنکه با کهنه پرستي مبارزه کند، ناچار گرديد قبل از همه، خود لباس جديد نظام را در بر کند و پيش يکنفر روسي به آموختن فنون نظامي مشغول شود. بعداً اين شاهزاده روشن بين با بيست-سي نفر سرباز در حياطي به فراگرفتن نظام و فنون جديد مشغول شد تا با اين اقدام به عموم لشکريان بفهماند که يگانه راه نجات ارتش ايران از زوال و انحطاط، فراگرفتن نظام و فنون جديد است. به اين ترتيب براي اولين بار در ايران مشقهاي دسته جمعي و حرکت جبهه اي و عقب گرد، با فرمان و نواختن طبل کمابيش معمول گرديد.

در مجموع بايد گفت که بنيانگذار نظام جديد ايران عباس ميرزا وليعهد و ميرزا بزرگ قائم مقام بودند؛ و انگيزه آنان آماده ساختن ايران بود در دفاع و مقابله با تجاوزهاي نظامي روسيه که از آغاز سده گذشته دامنه آن همچنان گسترش مي يافت.

کشورهايي که در اين کار به ياري ايران آمدند، فرانسه و انگلستان بودند؛ و محرک آنان عنصر سياست بود. "ناپلئون" در انديشه لشکر کشي به هندوستان، هيات نظامي هفتاد نفري تحت رياست ژنرال "گاردان" به ايران فرستاد و هسته مرکزي نظام جديد ايران به دست صاحب منصبان گاردان فرانسوي به وجود آمد.

تحول وضع سياسي اروپا، فرانسويان را از ايران برد و انگليسيان را جانشين آنان ساخت. حکومت هند که از پيشرفتهاي ناپلئون هراس در دلش افتاده بود، از يکسو به تاسيس نظام جديد بومي هند دست زد که پيش از آن وجود نداشت، و از سوي ديگر به تقويت نظامي ايران شتافت. از 1224 ه.ق. به بعد چند هيأت نظامي انگليسي به ايران آمدند. غير از اسلحه جديد که نخست از فرانسه و بعدأ از هند(مستعمره انگليس) به ايران مي رسيد، کارخانه توپ ريزي و تفنگ سازي در آذربايجان بر پا شد. فنون جنگي و انظباط نظامي غربي نيز در ايران راه يافت، در لباس سربازي نيز تغييراتي داده شد.

اولين تفنگ (سلاح گرم) و تفنگچيان در ارتش ايران

قدر مسلم آنست که تا اواسط قرن نهم ه.ق. سلاح گرم جايي در ارتش و ميدانهاي جنگ ايرانيان نداشت، به گونه اي که در زمان « شاه اسمعيل اول صفوي »، بکار بردن سلاح گرم را دور از جوانمردي و دليري و شجاعت مي دانستند و اين نوع طرز فکر در حالي بود که ايران همسايه مقتدري همچون امپراطوري عثماني داشت که مردمش در به کارگيري و ساخت سلاحهاي آتشين مانند توپ و تفنگ مهارت خاصي داشتند و در ميدانهاي نبرد از آن حداکثر بهره را مي بردند. جنگ چالدران (شاه جنگ ايرانيان اثر زنده ياد ذبيح الله منصوري ) که بين دو کشور ايران و عثماني روي داد به خوبي گوياي اين واقعيت است. اينگونه طرز فکر ادامه داشت تا هنگامي که « شاه طهماسب اول » به سلطنت رسيد (930 تا 984، 1524 تا 1576 ميلادي) و سلطنت او مقارن با قدرت دولت پرتغال بود.

پرتغاليان به لحاظ برآورده کردن دو هدف که اولين آن قرار دادن جزيره هرمز به عنوان مرکز بازرگاني خويش و در ثاني تضعيف امپراتوري مقتدر عثماني که خواسته پادشاهان عيسوي اروپا، بخصوص پاپ اعظم بود، در صدد برآمدند که ارتش شاه طهماسب اول را با سلاحهاي گرم آشنا نمايند. بدين ترتيب با انتخاب زبده ترين جوانان هنگ پاسداران شاهي (که مرکب از پنج هزار نفر بود و به آنها قورچي مي گفتند) و با مسلح کردن آنها به تفنگهاي فتيله اي نخستين هسته اصلي و اساسي ارتش کوچک که بعدها "شاه عباس" آن را تکميل کرد، به وجود آمد.

وين چنتو دالساندري، درباره ارتش ايران در آن ايام مطالب مهمي به اين قرار نوشته است:

« سربازان ايراني مرداني بلند قامت و ورزيده هستند که معمولا در ميدان جنگ شمشير و نيزه و تفنگ بکار مي برند. تفنگداران ايراني مسلح به تفنگهايي هستند که عموماً شش وجب درازي لوله آنهاست. فشنگي که در لوله مي نهند بسار کوچک است و وزنش از هفده مثقال تجاوز نمي کند.»

اين بخش از نوشته هاي دالساندري از آن رو جالب است که براي نخستين بار در تاريخ صفويه و پيش از آمدن برادران شرلي و تهيه توپ و تفنگ و ايجاد صنف توپخانه، به وجود هنگي از تفنگداران ايراني و مهارت آنها در تيراندازي با اين سلاح آتشين پي مي بريم.

اولين شناسايي و استفاده از باروت در ايران

چينيها اولين ملتي بوده اند که باروت را ساختند. درباره اينکه چه کسي آن را براي نخستين بار از چين به اروپا آورد، عقايد مختلف ابراز شده است و نوشته اند که نخستين بار انگليسيها در جنگ کرسي در سال 1346 ميلادي آن را بکار برده اند. اما قديمي ترين سندي که ما در دست داريم گفته « اسدي طوسي » است که هزار سال پيش درباره شناسايي باروت (دارو) و بکار بردن آن گفته است:

مر آن خيمه بد پيش برج حصار در آن برج بودي شه قلعه دار

يکي ديگ منجز در آن قلعه بود که تيرش بد از سنگ صدمن فزود

بدارو مر آن رعـــــد انبــــاشـته همه روز تا شب نگـــــــه داشته

وزان برج آن ســــنگ آمد رهـا بدان آتش و دود چـــــــون اژدها

زباره چو آن رعد انداختــــنــــد جهان از نـــــــريمان بــــپرداختند

اسدي طوسي انباشتن دارو را در سنگ يا ديگ منجز و رها کردن آن با منجيق از بارو و برآمدن دود آتش از آن را بيان داشته؛ بي گمان دارو يا باروت ديرزماني پيش از اسدي در ايران شناخته شده بود و براي کارهاي جنگي به کار ميرفته. به کار بردن باروت براي گلوله تفنگ داراي سابقه بيشتري است، اما استعمال باروت براي توپ نخستين بار در جنگ « شاه اسماعيل صفوي » با عثمانيها بود، اين توپها سر پر بوده و با فتيله روشن مي شد.

اولين آيين نامه نظامي ايران

اولين آيين نامه اي که در ارتش ايران تنظيم شده است به همت "بهرام قاجار" فرزند عباس ميرزا به رشته تحرير درآمده است. اين مرد که ظاهرا در عهد "محمد شاه قاجار" براي فراگرفتن فنون جنگ و نظام به فرنگ رفته بود، پس از مراجعت، مامور تدوين آيين نامه نظام مي شود و در عهد "ناصرالدين شاه" به تشويق "اميرکبير" چهار صد جلد از آن در دارالطباعه مبارکه منتشر مي شود و سلاطين و سرهنگان به مشق و تعليم آن مشغول مي شوند. اين کتاب که به نام "نظام ناصري" معروف بود، مشتمل بر ابواب زيرين بود:

باب اول: در اصطلاحات و دسته بندي قوانين و فرمانهاي متعلق به دسته و تعليم سرباز؛

باب دوم: در آداب و قواعد و حرکات و فرامين مشق تفنگ و تيراندازي؛

باب سوم: در آداب و قواعد مشق قراول؛

باب چهارم: در آداب حاضرباش؛

باب پنجم: در حرکت افواج؛

باب ششم: در بيان قواعد بعضي حرکات و فرامين مختصره؛

باب هفتم: در بيان حرکت پنج فوج؛

باب هشتم: در آداب و قواعد کوچيدن و افتادن اردو؛

و خاتمه در قواعد مختصر نظام به طريق اجمال و اختصار.

۱۳۹۰ اردیبهشت ۶, سه‌شنبه

اولين تمبر يادبود هواپيمايي در ايران

به يادبود پست هوايي در ايران، در سال 1304 تمبر يادبودي براي مراسلات پست هوايي انتشار يافت که در حقيقت اولين تمبر در اين زمينه محسوب مي شود که در ايران منتشر گرديده است.

اولين پرواز بين المللي هواپيماي ملي ايران

نخستين پرواز بين المللي هواپيمايي ملي ايران (هما) در مسير تهران، بيروت، رم، ژنو و فرانکفورت توسط يک فروند هواپيماي اجاره اي بوئينگ 100-727 در تيرماه 1344 انجام شد.

اولين پرواز داخلي در ايران

اولين پرواز داخلي بين تهران و اصفهان در سال 1304 ه. ش. با هواپيماي شرکت يونکرس انجام شد که با توجه به محدوديتهاي سيستم هوايي و ناوبري هواپيماي مذکور با 33 بار فرود سرانجام به اصفهان رسيد.

اولين شرکت هواپيمايي در ايران

در سال 1323 ه.ش. شرکتي به نام هواپيمايي ايران تاسيس گرديد که با کمک کاردانهاي فني و خلبانهاي خارجي، به کار مشغول شد.

اولين ايرانياني که در آسمان تهران پرواز کردند

روزنامه ايران در شماره 12 فروردين ماه 1301 خود از پرواز يک فروند هواپيماي روسي از طريق انزلي به سوي تهران خبر مي دهد، آنگاه در شماره 26 فروردين ماه خود مي نويسد: « آئروپلاني که 15 فروردين ماه از روسيه به تهران آمده عصر ديروز و پريروز در آسمان تهران پرواز کرد و پس از تماشاي مردم فرود آمد.»

سپس در شماره 3 ارديبهشت ماه اين روزنامه خبري به شرح زير حاکي از اولين پرواز ايرانيان با هواپيما در آسمان تهران درج شده است:

« روز پينجشنبه گذشته (30 فروردين ماه 1301) آئروپلاني که از مسکو به تهران آمده بود براي اولين دفعه مسافريني براي گردش در هواي تهران همراه برد. دفعه اول "شاهزاده محمد حسين ميرزا" و "سرهنگ رضا قلي خان" خزانه دار و "مسيو شومبانسکي" وزير مختار روسيه در هواي تهران پرواز نمودند. پس از آنها "سرتيپ امان الله ميرزا"، "سرتيپ مرتضي خان"، "سرتيپ جعفرقلي خان" و "سرهنگ مساعدنظام" پرواز نمودند. در دفعه سوم براي اولين بار دو نفر از نمايندگان ملت: آقاي "تدين"، آقاي "شيخ العراقين زاده" و "سرهنگ مساعدالدوله" مدت بيست دقيقه در فضاي تهران مشغول سياحت بودند. از قرار اظهارات آقايان و جنابان فوق، در اطاق آئروپلان خيلي راحت بوده و در موقع صعود و نزول حرکات عنيفي در آئروپلان ديده نشده و مثل اين بوده است که آدم در کشتي نشسته باشد. در اطاق آئروپلان صدا هم خيلي جزئي بوده و آقايان مي توانستند خوب صحبت کرده و صداي يکديگر را بشنوند... از قرار معلوم آئروپلان مزبور روز گذشته، به طرف مسکو حرکت کرده است.»

اولين نوجوان چترباز

اولين نوجوان چترباز ايراني "ارشيا سعادت کيا" است که در سال 1374 با 14 سال سن و با شرکت در کلاسهاي دوره آموزش چتر بازي موفق به کسب گواهينامه چتربازي گرديد و به عنوان جوانترين چترباز ايران معرفي شد.

اولين سرويس مسافربري هوايي

در سال 1306 ه. ش. نخستين سرويس مسافربري هوايي افتتاح گرديد.

اولين طرح ايجاد فرودگاه

اولين کمسيون متشکل از مقامات ايراني و آلماني طرح ايجاد فرودگاه را در سال 1302 ه. ش. مطرح کردند که اين محل مي بايست مجزا از فعاليتهاي نظامي باشد.

اولين خلبان ايراني

اولين خلبان ايراني " کلنل محمد تقي خان پسيان " بود که در آلمان فن خلباني را فرا گرفت.

اولين فرودگاه کشوري

نخستين فرودگاه کشوري در روز 26 ارديبهشت ماه 1321 ه.ش. در تهران گشايش يافت. در آن روز جمعيت زيادي از مرد و زن و کودک از نخستين ساعات روز با اتومبيل، درشکه، دوچرخه و حتي پياده به طرف فرودگاه "قلعه مرغي" رهسپار شدند.

عده اي در ايستگاه راه آهن ازدحام کرده و با يک قطار مرکب از ده واگن به جانب فرودگاه روانه شدند. در ضلع غربي فرودگاه 15 فروند هواپيماي باشگاه هواپيمايي کشوري که در سال 1318 ه.ش. به منظور نظارت و هدايت شرکتهاي هواپيمايي و تربيت خلبان تاسيس شده بود؛ و در امتداد آشيانه ها 10 فروند هواپيما به رنگهاي قرمز و آبي سير صف کشيده و خلبانان نيز در کنار آنها ايستاده و منتظر دستور پرواز بودند. پرواز هواپيماها به شرح زير اجرا شد:

الف) عزيمت 15 فروند هواپيما به گروههاي 5 تايي به صورت مثلث؛

ب) گروه مزبور پس از صعود از ارتفاع سيصد متر از سطح فرودگاه دو نوبت به ستون گروه از فراز فرودگاه عبور کردند.

اولين هواپيما در تهران

در يکي از روزهاي اواخر سال 1292 ه.ش. مردم تهران براي اولين بار در عمرشان هواپيمايي را مشاهده نمودند که در ارتفاع پايين پرواز مي کرد. مردم با شنيدن غرش اين مرغ آهنين که براي نخستين بار به گوششان مي خورد با شتاب خود را به حياط خانه ها، کوچه ها، و بامهاي منازل خود رسانيده و با شگفتي به تماشاي آن پرداختند. هواپيما چند دقيقه در آسمان تهران به پرواز خود ادامه داد و نظر به اينکه آن زمان در تهران فرودگاهي جهت نشستن هواپيما وجود نداشت، خلبان هواپيماي مورد بحث ميدان مشق ديزيون قزاق (محل فعلي وزارت امور خارجه) را مناسب ترين محل براي نشستن تشخيص داده و در آنجا فرود آمد، ولي هنگام فرود هواپيما با لولهً توپي که در ميدان قرار داشت تصادف کرد و آسيب ديد. البته به خلبانش آسيبي نرسيد. به محض فرود هواپيما مردم شهر براي تماشاي آن هجوم آورده و حفظ نظم را براي مامورين دشوار ساختند، و تجمع و ازدحام اهالي جهت زيارت اين مرغ آهنين، چند روزي ادامه داشت؛ تا هواپيماي آسيب ديده را که از نوع "بلريو" و به خلباني شخصي به نام "کوزمينسکي" تبعه روسيه بود، جهت تعمير به تعميرگاه قشون(ارتش) که در آن زمان عبارت از اتاقي واقع در خيابان سوم اسفند بود، منتقل کردند. هواپيما در آن زمان در تعميرگاه به وسيله خلبان روسي آن (که بر حسب معمول خلبانان آن زمان در کار فني هواپيما نيز سررشته داشت) و به ياري "اشتوداخ" که کارمند فني قشون بود و مکانيسين روسي هواپيما تعمير و آماده پرواز شد؛ و مجدداً آن را به ميدان مشق ديزيون قزاق انتقال دادند تا پرواز کند. ليکن "کوزمينسکي" به اين نتيجه رسيد که قادر به برخاستن از ميدان مشق نيست. سرانجام ناچار هواپيما را از راه زمين به محل کنوني بي سيم که "قصرقجر" ناميده مي شد و زمين صافي بود حمل کرد و از آن محل براي مدتي گاه گاه بر فراز شهر تهران پرواز مي نمود و اين اولين باري بود که ساکنين تهران هواپيمايي را در آسمان مشاهده مي کردند.

اولين محموله پست هوايي در ايران

در سال 1301 ه.ش. نماينده شرکت هواپيمايي يونکرس آلمان با چند هواپيماي يک باله به ايران آمد و با انعقاد قراردادي حمل محموله هاي پستي ايران در مسيرهاي تهران به غرب کشور و تهران به آذربايجان را بعهده گرفت. اولين محموله پستي به وسيله اين هواپيما از تهران به بندر انزلي و از آنجا به بادکوبه ارسال شد.

اولين دفتر هواپيمايي

دفتر هواپيمايي اولين بار در سال 1303 ه. ش. در ارتش آن روز تشکيل شد که بعدها نيروي هوايي و هواپيمايي کشوري و شرکتهاي هوايي ديگر از آن منعکس شدند.

اولين شرکت هواپيمايي ملي

روز پنجم اسفند ماه 1340 ه.ش. هواپيمايي ملي ايران (هما) با سرمايه داخلي تاسيس شد و دو سال به کار تهيه مقدمات نقل و انتقالات اسناد و سهام شرکتهاي قبلي پرداخت و در سال 1342 رسما وارد صحنه عمل شد.

هما با سرمايه اي معادل 170 ميليون ريال آغاز بکار کرد، مجموع سرمايه آن عبارت بود از پنجاه ميليون ريال سرمايه نقدي و معادل 120 ميليون ريال قيمت هواپيماهايي که در اختيار اين واحد جديدالتاسيس قرار گرفته بود، وسائل پروازي هما يعني هواپيماهايي که پيش از تشکيل اين شرکت از آن استفاده مي شد و اينک در اختيار هما قرار ميگرفت، عبارت بود از چهار فروند هواپيماي کوچک (دي-سي-30)، سه فروند هواپيما از نوع (دي-سي-60) و سه فروند هواپيما از نوع وايکانت

اولين سانحه هوايي منجر به تلفات جاني در خاک ايران

اولين سانحه هوايي در خاک ايران که منجر به تلفات جاني گرديده مربوط به حريق و سقوط يک فروند هواپيماي پستي متعلق به کمپاني ايرويز انگليسي بود. که ضمن پرواز در مسير بنادر بوشهر-جاسک به سوي کراچي در شهريور ماه سال 1308 دچار سانحه شد و سقوط کرد.

اولين بالون

در سال 1270 ه. ش. (1891 ميلادي) اواخر سلطنت ناصرالدين شاه قاجار توسط " ميرزا ملکم خان " (ناظم الدوله) براي اولين بار در تاريخ، يک هوانورد فرانسوي به منظور نمايش پرواز بالون به ايران آمده و در تهران و بعضي از شهرهاي بزرگ از جمله تبريز پروازهايي انجام داد. آن زمان به اين اختراع چادر هوايي مي گفتند.

مردم دسته دسته براي تماشاي مراسم چادر هوا کردن مي شتافتند. بچه هاي کوچه و بازار تهران با تماشاي صعود بالون فرانسوي اشعاري به همين مناسبت ساخته و ورد زبان کرده بودند:

عرقچين به سرم چادر هوا رفت فرنگي توش نشست پيش خدا رفت

يا:

شاپو بر سر فرنگي به هوا رفت توي بالون نشست نزد خدا رفت

اولين کسي که در تصادف اتومبيل در ايران جان خود را از دست داد

اولين کسي که در تصادف اتومبيل در ايران جان خود را از دست داد مرحوم درويش خان، نوازنده و موزيسين مشهور در سال 1305 بود که سوار درشکه بوده و با اتومبيل تصادف نمود و درگذشت. بعد از مرگ درويش خان، دولت به فکر تهيه آئين نامه و مقررات راهنمايي افتاد.

اولین خط شرکت واحد اتوبوسرانی

اولين خط ( خط 1 ) شرکت واحد اتوبوسراني تهران با 80 دستگاه اتوبوس مرسدس بنز طي مراسمي با شرکت وزرا، نمايندگان مجلسين و مديران جرايد پايتخت در 14 تيرماه 1335 شروع به کار نمود.

اولین پلاک وسایل نقلیه

در دوران صدارت " وثوق الدوله " 1298 به اتومبيلها و گاريها پلاکهايي چسبانده شد و هر يک از آنها داراي شماره اي شدند که اداره بلديه ( شهرداري ) روي آن چسپانده بود.

اولین خط اتوبوس در ایران

براي نخستين بار در سال 1305 اتوبوسهاي مدل زايس را از روسيه وارد کردند و با ورود آنها، هفت خط اتوبوسراني در تهران داير شد که مانند واگن اسبي، مسير اولين خط از سبزه ميدان تا گارماشين بود. زيرا در آن وقت، حضرت عبدالعظيم علاوه بر مکان زيارتي، تفريحگاه عمومي مردم هم محسوب مي شد و به همين جهت مسافرين اين مسير، بيش از ساير مسيرها بود. بعدها چند خط ديگر نيز به خط مذکور اضافه شد که مقصد آنها شاهپور، اميريه، دروازه قزوين و چهار راه لاله زار بود.

لازم به ذکر است پس از اينکه شهردار وقت تهران در سال 1303، خطوط واگن اسبي احداث شده توسط بلژيکي ها را برچيد، دانمارکي ها وارد ميدان شدند. آنها با استفاده از اتوبوسهاي بنزيني بزرگ، چند خط اتوبوسراني در تهران و شميران داير کردند؛ ولي چندي بعد، مجبور به انحلال شرکت و برچيدن خطوط آن شدند.

بعد از رفتن دانمارکي ها، اتوبوسراني به دست ماشين دارها افتاد که با خريد يک يا چند دستگاه اتوبوس، مسافرين را به مقصد مي رساندند.

اولين گواهينامه اتومبيل

اولين گواهينامه اتومبيل در ايران در سال 1301 ه. ش. صادر شد. در آن زمان فقط 20 نوع علايم راهنمايي و رانندگي وجود داشت.

اولين مقررات عبور و مرور

در سال 1303 اولين مقررات عبور و مرور تحت عنوان نظامنامه درشکه هاي عمومي به تصويب رسيد که درشکه ها را ملزم به پلاک گذاري و هدايت کنندگان آن را مشمول مقررات دارا بودن گواهينامه درشکه راني مي کرد. در آن زمان وسائل نقليه تهران فقط شامل درشکه هاي کرايه اي عمومي، درشکه و کالسکه شخصي، واگن اسبي و معدودي سواري و کاميون بود که هدايت کنندگان آنها مي بايست داراي گواهينامه ذي ربط مي بودند.

در سال 1346 براي انجام امور مهندسي ترافيک دفتري، تحت عنوان دفتر مهندسي ترافيک آغاز به کار کرد که اساس سازمان ترافيک فعلي بوده و اولين مرجع مهندسي ترافيک در ايران محسوب مي گردد.

نخستين بار تاکسي هاي کوچک

از سال 1326 به بعد نخستين بار تاکسي هاي کوچک معروف به ب.ب. تاکسي با هفده دستگاه اتومبيل کوچک هيلمن به راه افتاد، و گويا متعلق به خانوادهً اميني ( خانم فخرالدوله ) بود.

ابتکار استفاده از اتومبيلها براي حمل و نقل مسافر به جاي درشکه، و استقبال مردم از آنها - کرايه هر نفر از مبدا تا مقصد 5 ريال بود - موجب کسادي بازار درشکه چي ها شد. اعتراضهاي دارندگان درشکه و رانندگان و صاحبان مشاغلي که از اين ممر روزگار مي گذراندند، تاثيري در جايگزيني اتومبيل نداشت، بتدريج درشکه ها از وسط شهر به محلات حومه اي و کناره هاي تهران منتقل شدند، و کم کم نيز به جبر زمان، نو جاي کهنه را گرفت و درشکه از گردونه زندگي اجتماعي ساکنان تهران خارج شدند؛ و همراه با آنها نيز روال کسب و کار قشري از مردم به سينه تاريخ سپرده شد.

اولين کمپاني واردات اتومبيل

اولين کمپاني واردات اتومبيل در شهر تهران خيابان چراغ برق، بالاتر از کوچه ناظم الاطباء تاسيس شد. که آنهم در دو باب دکان معمولي که در يکي از آنها اتومبيلي به نمايش گذارده شده و ديگري دفتر فروش آن بود.

علت تاسيس اين کمپاني در اين محل وجود گاريخانه ها و کالسکه خانه هايي بود که از سابق در آن جاي داشتند و براي وسائل حمل و نقل آن زمان حالت مرکزيت پيدا کرده بود. اولين کمپاني، فروشنده سواري هاي فورد کروکي بود که چهار نفر ظرفيت داشت و کمي بالاتر از آن کمپاني اتومبيلهاي شورلت نيز در دو دکان بوجود آمد و به دنبال آنها کمپاني سواري بيوک و همچنين دوج و ساير کمپانيها بودند که ابتدا در همين خيابان ( چراغ برق ) تاسيس شدند.

اولين آموزشگاه راه آهن

اولين آموزشگاه راه آهن به نام آموزشگاه حرکت در سال 1315 تاسيس شد که سي نفر داوطلب داشت، و دوره آن شش ماه بود.

آموزشگاه خط و ابنيه، هنرستان رانندگي و تجهيزات لکوموتيو، و آموزشگاه برق، حسابداري، ديگ سازي، در طي سالهاي 1315 تا 1317 بتدريج افتتاح گرديد. همچنين هنرستان راه آهن در سال 1319 تاسيس شد؛ که گواهينامه آن ديپلم متوسطه کامل فني بود. هنرستان عالي براي تحصيلات بالاتر از ديپلم در سال 1315 تاسيس و مدرک تحصيلي فوق ديپلم در رشته فني راه آهن به فارغ التحصيلان آن داده مي شد.

اولين خط راه آهـن در ايران

در سال 1299 ه. ق. مهندس " بوآتال " فرانسوي امتياز ساختمان راه آهن " حضرت عبدالعظيم " را از دولت ايران تحصيل نمود و با مشارکت بلژيکيها ساختمان اين خط شروع شد.

طول خط آهن حضرت عبدالعظيم 8.7 کيلومتر بود و عرض آن 80 سانتيمتر. خط مزبور در سال 1301 ه. ق. طي تشريفات مفصلي به دست " ناصرالدين شاه " افتتاح گرديد.

در روز افتتاح اکثر مردم براي اطلاع از چگونگي کار اين وسيله نوظهور به گارماشين (ايستگاه راه آهن) در انتهاي خيابان ري که امروز جاي خود را به پارکي داده است، رفتند و با علاقه حرکت آن را روي ريلهاي آهني تماشا کردند.

ساکنين تهران که تا سال 1300 ه.ق. چنين موجود عجيب و غريبي را نديده بودند برايشان تعجب آور بود که کوهي از آهن بتواند با سرعت زيادي حرکت کند و چون هنگام حرکت، از کله اين ماشين وحشتناک دود بسيار زياد و غليظي خارج مي شد، به همين دليل لقب ماشين دودي را به آن داده بودند.

در آغاز ورود ماشين دودي، مردم دسته دسته براي تماشاي اين موجود نوظهور به ايستگاه آن مي آمدند، ولي هيچکس جرات سوار شدن آن را به خود نمي داد، اين مساله ادامه داشت تا اينکه مهندس فرانسوي وارد کننده آن خطر ورشکستگي را بر خود ديد و به همين خاطر به حضور ناصرالدين شاه رسيد و ماجرا را با وي در ميان گذارد و پس از آن قرار بر آن شده و با آن به شهر ري بروند، پس از انجام اين کار وقتي که مردم ديدند شاه با همراهان به سلامت به مقصد رسيدند، کمي ترسشان ريخت و پس از گذشت مدت کوتاهي کار بدانجا رسيد که ديگر جايي در ماشين دودي براي سوار شدن نمي ماند و مردم نشسته و ايستاده با آن طي طريق مي کردند.

تعداد واگنهاي ماشين دودي و ترتيب بستن آنها در مواقع مختلف فرق مي کرد ولي به طور معمول حدود يازده دوازده واگن اختصاص به حمل مسافر داشت و در مواقعي هم که کالاهاي تجاري موجود بود، به همين تعداد هم واگن مخصوص بارکشي به دنبال ماشين دودي بسته مي شد.

ترتيب بستن واگنهاي مسافري نيز معمولا به اين صورت بود: واگن شاهي که مخصوص شاه بود و بعد از لوکوموتيو بسته مي شد و بعد از آن واگن مخصوص اعيان و دولتيون و پس از آن نيز واگن مخصوص زنان و سرانجام حدود هشت واگن مخصوص آقايان بسته مي شد.

کرايه ماشين دودي در آغاز از تهران به شهر ري و بالعکس حدود 3 شاهي و اين مقدار بعد از هر مدتي اضافه ميشد، تا اينکه در اواخر کارش به حدود 3 ريال رسيد.

اولين کالسکه

اولين کالسکه در سال 1267 ه.ق. به همت "معير الممالک" در طهران ساخته شد و بعد از مدت کوتاهي استفاده از کالسکه رواج و نيز روز به روز طرفداران بيشتري پيدا مي کرد. به علت نامناسب بودن خيابانها و کوچه ها تردد کالسکه مشکل بود و به همين دليل دولت وقت تصميم به سنگفرش کردن خيابانها و کوچه ها گرفت تا کالسکه ها بهتر بتوانند تردد کنند.

از کالسکه هم در داخل شهر و هم در خارج از شهر استفاده مي شد. کالسکه ها را معمولا چهار اسب مي کشيدند و به واسطه همين تعداد زياد اسب، وسيله تندروي خوبي براي مسافرت به حساب مي آمده است.

در آغاز استفاده از کالسکه مخصوص اعيان و اشراف بود ولي بعد از مدتي کالسکه سواري رواج عمومي پيدا کرد و کار به جايي رسيد که فردي به نام "مهديخان" که صاحب جمع وجوه خارجه نيز بود اقدام به کرايه دادن کالسکه نمود و به همين منظور ده کالسکه تهيه کرد و آنها را در دروازه محمديه در کاروانسرايي که بعدها به کاروانسراي کالسکه خانه شهرت پيدا کرد مستقر نمود، هر کسي که احتياج به کالسکه داشت به کاروانسراي مزبور مراجعه کرده و اقدام به کرايه کردن کالسکه مي نمود.

در آغاز کرايه يک کالسکه به همراه کالسکه چي آن به قرار ساعتي يکهزار دينار بود و شخص کرايه کننده هر چند ساعت که مي خواست مي توانست کالسکه را در اختيار خود نگه دارد.

لازم به توضيح است که کالسکه يک کلمه روسي بوده و فارسي آن گردونه است. در ايران قديم نوعي گردونه اي اسبي بود که آن را ارابه هاي جنگي مي گفتند و بيشتر در مواقع جنگ از آن استفاده مي شد و کمتر در مواقع معمولي به کار مي رفت.

تا زمان فتحعلي شاه کالسکه در ايران نبود و سلاطين و بزرگان، موقع سفر سوار اسب يا تخت روان مي شدند. در دوران سلطنت فتحعلي شاه پادشاه انگلستان يک کالسکه زرنگار براي شاه ايران هديه کرد و اين کالسکه تاريخي با کشتي تا بصره و بغداد، و از آنجا به وسيه قاطر و اسب به تهران حمل شد و چون خيابانها و کوچه ها تنگ بود کالسکه را از هم جدا کرده و در ميدان ارگ مجدداً بر روي هم سوار نمودند. شاه که خيلي به سواري آن علاقه داشت و از طرفي کسي رانندگي بلد نبود و بالفرض وجود راننده، خياباني براي عبور وجود نداشت؛ ناچار درباريان در مقابل اصرار شاه او را سوار کرده و چندين بار آن را دور ارگ گردانيدند.

ناپلئون نيز يک کالسکه براي فتحعلي شاه فرستاد؛ ولي هيچيک از اين دو کالسکه به علت نبودن اه مورد استفاده قرار نگرفت، فقط در زمان ناصرالدين شاه کالسکه بسيار رايج شد

۱۳۹۰ اردیبهشت ۳, شنبه

اولين زني که به زبان فارسي شعر گفته است

"رابعه قزداري" نخستين زن شاعر فارسي گوي، مشهور به مگس رويين و ملقب به "زين العرب"، دختر کعب، امير بلخ و از اهالي قزدار (قصدار، خضدار، شهري قديمي واقع ميان سيستان، مکران و بست) و معاصر "رودکي" بود.

تذکره ها شرح حال و نمونه هاي شعر او را بعنوان نخستين زن شاعر فارسي گوي آورده و مقام بلند او را در طلوع شعر فارسي ستوده اند. "محمد عوفي" در لباب الالباب، از او چنين تجليل ميکند: «دختر کعب اگر چه زن بود اما به فضل بر مردان جهان بخنديدي. فارس هر دو ميدان و والي هر دو بيان، بر نظم تازي قادر و در شعر فارسي به غايت ماهر بود.»

عطار نيشابوري، نخستين بار شرح احوال او را در 428 بيت شعر در "الهي نامه" خود آورده و تذکرده هاي بعدي همگي با کم و بيش تفاوتهايي و به صورت نظم و نثر به نقل زندگي و اشعار وي پرداخته اند. گرچه داستان عطار از اغراق و مبالغه گوييهاي عارفانه تهي نيست اما تا حدودي مبين زندگي اوست.

به نوشته عطار، پس از کعب، پسرش حارث که به جاي پدر امير بلخ شده بود، سرپرستي رابعه را بر عهده گرفت و او در نزد حارث زندگي ميکرد. رابعه دلباخته يکي از غلامان زيبا روي برادرش به نام "بکتاش" شد، اما عشق خود را پنهان داشت و رنجور گرديد. پيرزن دنيا ديده اي دليل رنجوري او را پرسيد، وي ابتدا خودداري کرد و بالاخره راز خود را برايش آشکار نمود و توسط او اشعار عاشقانه اي براي بکتاش ميفرستاد.

بکتاش نيز به عشق رابعه مبتلا شد. يک ماه بعد در جنگي که براي برادرش روي داد بکتاش زخمي شد و نزديک بود اسير شود که ناگاه زن روبسته اي خود را به صف دشمن زد و تني چند از آنان را کشت و بکتاش را نجات داد و لشکر حارث پيروز شد.

زماني نيز رودکي شاعر در حال عبور رابعه را ديد. اشعارش را بر او خواند و رابعه نيز اشعار خود را برايش خواند. در جشن باشکوهي که "اميرنصر ساماني" در بخارا ترتيب داده بود، رودکي اشعار رابعه را خواند. اميرنصر پرسيد که شعر از کيست و رودکي پاسخ داد که از دختر کعب است که دلباخته غلامي گرديده است و به سرودن شعر روي آورده و اشعارش را براي او ميفرستد. حارث که در جشن حضور داشت به راز خواهرش پي برد و به اشعار او دست يافت. از اين رو بکتاش را به چاهي و خواهر را نيز در گرمابه اي افکندند و رگ دست او را بريدند و در گرمابه را با سنگ و خشت و آهک بستند. رابعه با خون خود بر ديوارهاي گرمابه اشعار خود را مينوشت تا اينکه ضعف بر او غلبه کرد و درگذشت.

تذکره نويسان پيرامون عشق رابعه به بکتاش اختلاف نظر دارند: "جامي" در نفحات الانس از قول "ابوسعيد ابوالخير" عشق رابعه را عشق مجازي نميداند و داستان بکتاش را بهانه اي براي طرح عشق حقيقي دانسته است. "هدايت" نيز در روضةالصفا، رابعه را "صاحب عشق حقيقي و مجازي" ميداند و داستان دلباختگي او را در "گلستان ارم" به نظم درآورده است. بسياري از تذکره ها نيز عشق او را، صرفاً عشق مجازي دانسته اند.

از اشعار اوست:

ز بـس گـل کـه در بـاغ مـأوي گــرفــت چــمــن رنــگ ارتــنــگ مــــانــــي گــــرفـــت

صـبا نـــافــه مــشـک تـبـت نـداشــت جـهـان بــوي مـشــک از چــه مـعـنـي گرفت

مگر چشم مجنون به ابــر انــدر است کـه گـل رنـگ رخـسـار لـيـلــــي گـــــــرفــت

بـه مـي مــانـد انـدر عـقـيـق قـــــــدح سـرشـکـي کـه در لالـه مــأوي گــــــــرفـت

اولين زني که جواز انحصار توليد کالا را بدست آورد

"اميرکبير"، در راه ترقي صنعت ملي از پشتيباني، تشويق و مساعدت به اهل فن و هنر هيچ دريغ نورزيد. هنرمندان و صنعتکاران ايران نيز به اين دعوت پاسخي نيکو دادند و به توليد کالاي مرغوب ملي و رقابت با امتعه فرنگي مبادرت کردند. از جمله اين هنرمندان، "خورشيد خانم" زني تهراني بود که نمونه اي از زردوزي به کار رفته در لباس نظاميان را که تا آنزمان از اتريش و عثماني وارد ميشد، ساخت.

امير از زن هنرمند را تشويق کرده، فرمان داد شاگردان متعدد بگيرد و تا پنج سال نيز زردوزي لباس نظامي در انحصار او باشد. بدين قرار "خورشيد خانم" نخستين زن تهراني بود که در ترقي توليدات ملي به رقابت با کالاي فرنگي پرداخت و در اين مهم توفيق يافت. خبر اين واقعه در روزنامه "وقايع اتفاقيه" به چاپ رسيد. متن خبر به نقل از شماره دوم آن روزنامه مورخ جمعه يازدهم ربيع الثاني 1267 هـ.ق. بدين قرار است:

«ضعيفه تهراني زردوزي دوره ملبوس صاحب منصب نظامي را به قاعده روم دوخته و در کمال خوبي بعمل آورد که درين هفته به نظر اولياي دولت عليه رساند. به طوريست که مطلقاً با کار اسلامبولي امتياز داده نمي شود. اولياي دولت عليه حکومت فرمودند که شاگرد بسيار نگاهدارد و تا مدت پنج سال احدي در عمل او شراکت ننمايد.»

اولين ملکه ايران که به اروپا مسافرت کرد

نخستين ملکه ايران که به اروپا مسافرت کرد، "فاطمه خانم انيس الدوله" از زنان محبوب ناصرالدين شاه ميباشد. شاه بقدري اين زن را دوست داشت که بطور مخفي او را همراه خود به اروپا برد؛ اما همين که انيس الدوله به روسيه رسيد، خبر آن در تهران فاش گشت و قال و مقال زيادي به راه انداخت. "ميرزا حسين خان سپهسالار" که اينرا شنيد، از شاه درخواست کرد انيس الدوله را به ايران برگرداند. شاه هم ناخواسته انيس الدوله را روانه ايران کرد.

مي گويند از همان موقع انيس الدوله کينه سپهسالار را در دل گرفت و با همدستي دشمنان داخلي و خارجي آنقدر کوشيد تا سپهسالار را معزول و به روايتي مسموم ساختند.

اولين زن عکاس

اولين زن عکاس که نامش به عنوان زن عکاس ايراني به ثبت رسيده، "اشرف السلطنه" همسر "محمدحسن خان اعتمادالسلطنه" است که عکاسي را از "شاهزاده محمدميرزا" آموخته و رأساً به فعاليت در آن پرداخته است.

۱۳۹۰ اردیبهشت ۱, پنجشنبه

اولين سکه در ايران

ه نظر بـيشتر مورخان، آورنده فکر سکه در ايران " کوروش " است. در آن زمان که ايرانيان، ليديا را فـتح کردند و " کرزوس" را به ايران آوردند، تـشکيل امپـراطوري با عـظمت هـخامـنشي به نشانهً ويژه اي نياز داشت، که سکه مي توانست گوياترين و رايج ترين نشانه ها باشد. ولي وي فرصت اين کار را پـيدا نکرد، چرا که لشکرکشيهاي پـي در پـي مانع انجام دادن اين عـمل بود.

چـون " داريوش " حکومت خود را بر پايه نظام اداري در کليهً شئـون مملکـت قرار داد، بزودي مـتوجه لزوم سکه شد و تـرتـيب تـناسب طلا و نقره را بنا بر آنچه در ليدي معـمول بود بکار برد؛ که نسبت آن يک به 13.335 مي باشد، و براساس آن ترتـيب، اولين سکه طلاي ايران معـروف به " دريک " به وزن 8.41 گرم و نقره معروف به " سيکل " که به وزن 5.6 گـرم که از لحاظ نـقـش بسيار ممتاز بود، ضرب زده به جريان انداخـت. در يک اقـتـباسي است که از نام " دارا " يا " داريوش " به معـني سکهً شاهي که در کليه متصرفات آن دوره مورد قبول بوده است.

اولين نوع سکه هاي هخامنشي که به سکه هاي شاهي معـروف است، احـتمالا در سال 517 قـبل از ميلاد از ضرابخانه خارج گـرديد، زيرا در اين سال است که داريوش به نظم و نسق و ترتـيب تـشکيلات مملـکـتي پـرداخت و ناچار سکه که عامل مهـم اقـتصادي است در اين دوره به کار برده شد.

سکه هاي شاهي هخامنشي يعـني دريک و سيکل عـموماً داراي طرح مشابه مي باشـند فـقـط تصـوير هـرشاهـنشاه با ديگـري تـفاوت دارد و موجب شناخـتن آنهـا از يکديگـر مي شود، در روي سکه تصوير نـيمتـنه شاهـنشاه کمان به دست نقـش است، يا تصوير شاهـنشاه که به صورت کماندار پارسي ترکش بر پشت يک زانو به زمين زده و با يک دست زوبـين را گـرفـته و با دست ديگر کمان را مي کشد؛ و در نوع ديگر شاهـنشاه کمان به دست در حال دويدن است و با دست ديگر نيزه را که مايل به زمين است نگـهـداشته است. زانو زدن شاهـنشاه، عـلامت نيايش اهـورامزداست.

در شاهـنشاهي هـخامنشي تا روي کار آمدن " اسکندر مقدوني " عـلاوه بر دريک و شکل که مخصوص ضرابخانه سلطنتي بود، ممالک و شهـرهاي يوناني و آسياي صغـير که در تصرف ايران بودند و استانداراني ( ساتراپ ) که شاه براي ايالات معـين مي کرد و حتي روًسا و فرماندهـان ارتـش اجازه داشتـند، هـر يک جداگـانه از هـر فـلزي که مايل بودند و با منافع اقـتـصادي آنهـا تطـبـيق مي کرد، سکه بزنـند.

به طور کلي سکه هاي شاهـنشاهي در تمامي ممالک هـمسايه، بخصوص يونان رواج زيادي داشت، به طوري که بازرگـانان خارجي با رغـبت زياد پـول هـخامـنشي را پـذيرفـته، و بـسياري از داد و سـتدهاي خود را با آن انجام مي دادند.

جنس طلاي سکه هاي هـخامنـشي در سراسر دنـياي مـتـمدن آن روزگـار رواج و اعـتبار داشت؛ و از جنس نـقره آن بـيـشتر در داخل ايران استـفاده مي شد.

اولين پادشاهي که نـقش خود و ملکه را روي سکه ها زد

اولين پادشاهي که نـقش خود و ملکه را روي سکه ها زد " هـرمز دوم ساساني " بود.

اولين اسکـناس تـقـلبي در ايران

اولين کسي که در ايران اقدام به چاپ اسکـناس تـقـلبي نمود شخصي به نام " الکساندر ايوانويچ " بود که در شهـريور ماه 1309 به کمک عـده اي در يک زيرزمين در جنوب شهـر به کار چاپ اسکـناسـهاي يک توماني مشغـول بود.

سالهـاي بعـد چاپ اسکـناس تـقـلبي در ايران معـمول شد و عـلاوه بر اسکـناس ايران، حتي اسکـناس تـقـلبي ساير کشورهاي جـهان نيز از قـبـيل دلار و ديـنار عـراقـي چاپ شد؛ ولي مـتـقـلبـين مقـدار کمي از اسکـناسهـا را به مصرف رسانـيدند و خيلي زود دستگـير شدند.

اولين باري که ايران از کشورهاي خارجي شمش طلا خريداري کرد

نخـستين بار که ايران از کشورهاي خارجي شمش طلا خريداري کرد در سال 1323 هـجري شمسي بود. شمشهـاي طلا براي پـشـتوانه اسکـناس ايران خريداري و روز 13 آبان ماه وارد تهـران شد. وزن خالص شمشهاي خريداري شده 17 خروار و 78 من بود و قسمت دوم شمشهاي خريداري دولت ايران در روز 21 دي ماه وارد تهـران شد و تحـويل خزانهً بانک ملي گـرديد. ر

وزن قسمت دوم شمشهـا 16 خروار و 50 من بوده است. اين مقـدار عـلاوه بر طلاهايي بود که دولت ايران در تهـران و شهـرستانها از اشخاص مخـتـلف خريداري کرده بود. ر

بجز شمش طلا اقـدام به خريد شمش نقـره هـم شد و مقـدار شمش نقره خريداري شده بالغ بر 192 خروار و 42 من بوده است.

اولين اسکناس ملي بانک ملي ايران

بعـد از لغـو حق صدور اسکـناس توسط بانک شاهـنشاهي ايران، حق چاپ و نشر اسکـناس منحصراً به بانک ملي ايران ( که قانون اجازه تاسيس آن در چهارم ارديـبهـشت ماه 1307 شمسي از تصويب مجلس گـذشته بود ) واگـذار گـرديد. ر

اسکناس بانک ملي براي نخستـين بار در اول فروردين ماه 1311 منـتـشر گـرديد و اولين اسکناس با عکس رضا شاه و امضاي دکتر ليـندن بلات مدير کل بانک و دکتر عـلاء مير بازرس دولت به جريان گـذاشته شد. ر

اولين بانک خصوصي ايران

اولين بانک غـير دولتي در ايران بانک بازرگـاني ايران بود که به مديريت " مصطفي تـجـدد " و با سرمايه دويست ميليون ريال در دوم بهـمن ماه سال 1328 داير گـرديد. ر

۱۳۹۰ فروردین ۳۱, چهارشنبه

اولين دانـشمندي که عـلل پـيدايش رنگ سياه را در رنگين کمان کشف کرد

ابوالعـباس فضل بن حاتم نيريزي، يکي از مفاخر برجسته عـلوم ايران است. وي از اهالي نيريز فارس و معاصر معـتضد خليفه عباسي بود. او رساله اي در اسطرلاب کروي دارد که بسيار جالب و يکي از کتابهـاي پـر ارزش اسطرلاب است.

نام اين مرد دانشمند ايراني در مدار 19 جـنوبي و نصف النهار 352 کره ماه ثبت شده است. ابوريحان بيروني، عمر خيام، و خواجه نصيرالدين طوسي از اطلاعات وسيع و دانش او ياد کرده و استـفاده نموده اند. او دانشمند منحصر به فردي بود که براي اولين بار عـلل پـيدايش رنگ سياه را در رنگـين کمان براي خليفه المعـتضد تـشريح و بـيان کرد.

اولين دانشمندي که معادله درجه سوم را حل کرد

ابو جعـفر محـمد بن حسين خازن، در خراسان متولد شد و بـين سالهاي 350 تا 360 هجري قمري در شهـر ري درگـذشت. وي دانشمندي بود که در ساختـن آلات نجومي و در طريقـهً عـمل به آنها ممارست بسيار داشت و کـتاب زيج الصفايح از او باقي مانده است.

به گـفتهً عـمر خيام، وي اولين دانشمندي است که معـادله ً درجه سوم

X(3) + a = CX(2)

را حل کرده است.

اولين هاي ريشارخان ( رضا خان )

ژول ريشار فعالترين اروپايي ساکن ايران، در امر ترجمه در دورهً قاجار بود. او در زمان محـمد شاه به ايران آمد و پس از مدتي به کشورش فرانسه بازگـشت؛ اما دوباره به ايران سفر کرد و ماندگـار تهـران شد. مسلمان گـرديد و نام خود را رضا خان نهـاد.

رضا خان عـلاوه بر زبان مادري، زبانهاي انگـليسي، ايتاليايي، اسپانـيايي، آلماني و لاتـين هـم مي دانست. اولين هاي مربوط به رضا خان عبارتـند از:

اولين بار اصول عـکاسي روي صفحه نقـره را به ايران آورد.

اولين بار در ايران بالون ساخت و به هـوا فرستاد.

اولين بار - پس از زکرياي رازي الکـل ساخت.

اولين بار يک کشتي بخار کوچک در تهـران ساخت و در استخـر قصر محـمديه در روز سلام عـيد به آب انداخت.

اولين هاي ديگر دانـشمندان ايران

ابوريحان بـيروني که در قرن پـنجم هـجري مي زيسته، براي اولين بار گـردش زمين را محاسبه کرد؛ ششصد سال قبل از گـاليله. وي قطر زمين را نيز براي اولين بار اندازه گـيري نمود؛ هـفـصد سال قـبل از نـيوتـن.

غـياث الدين جمشيد( کاشاني ) در قرن نهـم هـجري براي اولين بار، سيستم اعـشاري را ابداع کرد.

خواجه نصيرالدين طوسي، نخستـين کسي است که حالات ششگـانه مثـلث کروي قائـم الزاويه را به کار برده و آن را در کتاب الشـکل القطاع که در مورد مثـلثات مستوي و کروي است آورده است.

زکريا رازي، در عـلوم پـزشکي براي اولين بار حصبه و آبله را به دقـت توصيف کرده و ابن سينا نيز اول کسي است که التهـاب غـلاف دماغ را وصف کرده و فرق ميان التهـاب پـردهً صفاق و التهـاب ريه و زخـمهاي کـبد را بـيان کرده است.

حکـيم عـمر خـيام، اولين کسي است که هـندسه تحليلي را براي حل معـادلات به کار برده است و از اين حيث قريب چـهار قرن قـبل از " دکارت " هـندسهً تـحليلي را وضع کرده است. دکـتر جورج سارتون در اين باره اينگـونه اظهار نظر کرده است:

خيام اول کسي است که به تحـقـيـق منظم و عـلمي در معـادلات درجات اول، دوم و سوم پرداخـته و به طبقه بندي تحسين آميزي از معـادلات اقدام نموده است. و در حل تمام صور معادلات درجه سوم منظماً تحـقـيق کرده و به حل هـندسي آنها توفـيق يافته است. رسالهً وي در عـلم جـبر که مشـتمل بر اين تحـقـيقات است معرف يک فکـر منظم عـلمي است و اين رساله يکي از برجـسته ترين آثار قرون وسطايي و احـتمالا برجسته ترين آنها در اين عـلم است.

اولين بار تعـريف مـنطقي اعـداد اصم به وسيلهً رشته هاي بـيـنهايت در مجـموعـهً تحـقـيقات حـکـيم عـمر خيام ديده مي شود.

اولين شخـصي که راجع به زواياي صحيح در يک چهـار ضلعي بخـصوص در ارتـباط با پـنجـمين فرضيهً اقـليدس کار بسيار کرد، حکـيم عـمر خـيام بود.

اولين دانشمندي که جداول سينوس، کسينوس، شعاع دايره و نسبت مثـلثـاتي را کشف کرد

ابوالوفا محـمد بن يحيي بن اسماعيل بن عباس بوزجاني خراساني، يکي از مفاخر عـلمي ايران و متـولد 328 هـجري قـمري که در سوم رجب سال 388 هجري قـمري درگـذشته است. وي اهـل بوژگـان که در هـجده کيلومتري شرق شهـر تربـت جام قرار داد.

ابوالوفا براي اولين بار در تهـيه جداول سينوس و کسينوس و شعـاع دايره، عـدد واحـدي را به کار برد و به اين وسيله توانست در تکـميل جداول مثـلثاتي اقدام کند و اولين بار نسبت ظل معـکوس زاويه به قـطر ظل زاويه را که جـيب زاويه به شعـاع دايره بود کشف کرد. اين نسبت مثـلثاتي را که امروزه به نام سکانت مي خوانند و " کـپرنيک " اين نسبت را به نام خود مشهـور کرده است.

فيـبو ناتـچي دانـشمند ايتاليايي قسمت عمدهً مسائل رياضي و جبر خود را از کتاب ابوالوفا استـنساخ کرد و بعـدها معـلوم شد شخـصي که نام اصلي اش " لئونارد دوپـيز " که هـمان " فيـبو ناتـچي " بوده به مصر و شام مسافرت کرده و قسمت عمدهً مطالعـات خود را که در کتاب " اباکوس " آورده است از منابع دانشمندان رياضي دوره اسلام بوده و بويژه از ابوالوفا و کتاب الفـخري " کرجي " بوده است.

بنا به عـقـيده " مارتـين گـاردنر " دانشمند و پـژوهـندهً رياضيدان آمريکايي در نشريه عـلمي معـروف آمريکن سايـنس گـفـته است که نخستين رساله اي که دربارهً تـقـسيم و تـبديل اشکـال هـندسي نوشته شده است، توسط ابوالوفا دانشمند ايراني بوده که متاًسفانه فـقط چـند ورقي از کـتاب پـر ارزش او باقي مانده؛ و اولين بار سه مربع را به 9 جزء تـقـسيم و از آنهـا يک مربع کامل ساخـته و به تـفـضيل به شرح آن پـرداخـته است؛ سپس به مدت ده قرن اين بحـث هـندسي و رياضي به فراموشي سپـرده شد تا اينکه " هـانري ارنست دوني " انگـليسي و " هـاري لين گـرين " استراليايي دنبالهً پـژوهـشهاي ابوالوفا را ادامه دادند.

ابوالوفا نخستين کسي است که اختلاف سوم حرکت ماه را که به نام وارياسيون است کشف کرد و اين کـشف در سال 1836 توسط لوئي املي سديو به آکادمي عـلوم فرانسه اعـلام گـرديد.

اولين هاي خوارزمي

ابو عـبدالله محـمد بن موسي خوارزمي که بعـضي، او را " خوارزمي المجوسي " نيز ناميده اند، به نوشته تاريخ طبري، وي متولد سال 180 هـجري قـمري و متوفي به سال 232 هـجري قـمري در بغـداد بوده است. او بزرگـترين و اولين رياضيدان و منجم عاليقدر ايراني است و کسي است که لگـاريـتم را ابداع کرد و يکي از کساني است که در زمان ماًمون خـلـيـفه هـفـتم عباسي در سال 213 هـجري قـمري در اندازه گـيري قوس يک درجهً نصف النهـار - کره زمين اقدام کرد.

خوارزمي هـمچـنين نويسندهً اولين کتاب جبر است. کتاب الجـبر والمقابله وي از قرن دوازده ميلادي به بعـد، رهـگـشاي رياضيدانان غـرب بوده است.

اولين هاي محـمد زکرياي رازي

رازي نخستين کسي است که فـعـل و انفـعالات شيميايي را در طب دخالت داده و بهـبود بيمار را نـتيجه آن در جسم او دانسته است. پس از وي اين روش توسط " ابن سينا " و ساير پـزشکان اسلامي دنبال شد.

رازي نخستين شيميدان و پـزشک اسلامي است که با تجربهً خود به خاصيت سمي جيوه پـي برده و دربارهً آن چـنين نوشته است: " ....... در بابت جـيوهً خالص به نظرم نمي رسيد که خوردن آن خطرناک باشد، فـقط دردهاي شديد شکمي و امعـائي توليد مي نمايد و به نحوي که وارد بدن شده از آن خارج مي گردد، مخصوصاً اگـر شخصي حرکات ورزشي انجام دهـد... جيوه را به ميموني که در منزل خود داشتم خوراندم و ملاحضه کردم که حيوان دندانهايش را به هـم سائيده و شکم خود را با دستهايش فشار ميدهـد".

رازي با توجه به اين خاصيت جـيوه، آن را به عـنوان مسهـل تجويز کرد و " عـمادالدين " از آن در معـالجات کوفت استـفاده نمود.

رازي براي اولين بار الکل را از تـقطير مواد قـندي و نشاسته ايي به دست آورد و آن را الکـحول ناميد. وي درباره طرز تـهـيه الکـل چـنين نوشته است:

" براي تـهـيه کردن آن کافي است که مواد نباتي هـر چه باشد گـرفته و ذخيزه نمايد به طريقي که خـميري درست شود و سپس آن را مدت يک شبانه روز بگـذارند تا خـمير بعـمل آيد؛ پس آن را در قرع و انبـيق ريخـته و تـقـطير کـنند، فوراً الکل حاصل ميشود"

از کتابـهاي الاثـبات و الاسرار مي توان استـنباط کرد که رازي سرخ شدن جـيوه در اثر حرارت دادن در هـوا را مي شناخته و بنابراين هـشت قرن قـبل از " لاوازيه " براي اولين بار اکسيد جـيوه را تـهـيه کرده است.

رازي نخـستين کسي است که تـهـيه کردن آرسنيک را بصورت خالص شرح داده است. رازي آرسنيک را جوهـر زرنيخ ناميده و دربارهً صفت مشخـصه آن نوشته: " ... حتي يصير جسداً بـيضا " که بايد آن را به فـلز سفيد يا جسم سفـيد که قابل ذوب شدن است ترجـمه کرد.

گـلمن در کتاب شيمي مدني خود " آلبرتوس ماگـنوس " را اولين تـهـيه کنـندهً فـلز آرسنيک ناميده بود ولي پس از اينکه کتاب الاسرار رازي بوسيله دکتر " يوليوس روسکا " به آلماني ترجـمه شد وي اشتباه گـذشته خود را رفـع کرده و رازي را نخـستين تـهيه کنندهً فـلز آرسنيک ناميده است.

رازي براي اولين بار جوهـر نمک (اسيد کلرئيدريک) را از تـقـطير نوشادر به دست آورد و آن را دهـن النوشادر (روغن نوشادر) ناميد است.

۱۳۹۰ فروردین ۲۹, دوشنبه

اولين قانون تاسيس دانشگـاه

در خردادماه 1313، اولين قانون تاسيس دانشگاه به تصويب مجلس رسيد، و دربهـمن ماه هـمان سال بناي دانشگـاه تهـران آغاز شد. دانشگـاه تهـران از ادغام مدارس عالي و دانشکده هاي مختـلف که تا آن تاريخ ايجاد شده بودند، پـديد آمد. در اولين سال تاسيس 886 نفـر دانشجو در اين دانشگـاه در رشته هاي مختـلف به تحصيل مشغـول بودند. ر

اولين مدرسهً سياسي

ميرزا حسن خان مشيرالدوله نخستـين کسي است که پـيش از مشروطه، پايهً مدرسهً عـلوم سياسي را گـذاشت. ر

مرحوم مستوفي در " زندگاني من " مي گويد: " تاسيس مدرسهً سياسي اثـر فکـر ميرزا حسن خان مشيرالملک پسر نصرالله خان مشيرالدوله است. پسر و پدر در نزد صدراعظم و شاه محسنات اين اقدام را جلوه گر ساخـته، فرماني صادر کردند و چـهار هـزار تومان ساليانه براي مخارج اين مدرسه از تـفاوت عـمل معـدن فـيروزهً خراسان برقرار نمودند. مشير الملک برنامهً اين مدرسه را تـنظيم کرده، گـرماگـرم مشغـول تهـيهً معـلم و مکان مدرسه شده و اعلان داوطلب در منـتـشر کرد. ر

افـتـتاح مدرسهً سياسي در نيمه شعـبان 1317 هـجري قـمري( 1899 ميلادي) مطابق با 28 آذر ماه مقرر گـشت. عـده اي از طرف نصرالله خان مشيرالدوله براي عصر اين روز دعـوت شده بودند ". ر

مدرسه سياسي در حقيقت پايه و مرکز اساس مدرسهً حقوق و بالاخره دانشکدهً حقوق امروزي است. ر

اين مدرسه ابـتدا يکي از ادارات مستـقل وزارت خارجه بود، و بودجه آن تا اوايل مشروطه از عوائد تـذکره تامين مي شود. در سالهاي اول، حسن مشيرالملک رياست آن را داشته و محقـق الدوله نيز که تحصيلات خود را در اروپا تمام کرده بود به سمت مدير داخـلي و معـاون تعـيـين شد. ر

در ابـتدا مدرسه يک کلاس بـيشتر نداشت و معـلمين اين دوره عبارت بودند از: ر

مشيرالدوله معـلم حقوق، صديق حضرت معـلم تاريخ، ميرزا حبـيب الله معـلم فـقه، اردشـير جي معـلم تاريخ، مرل معـلم فرانسه، عـبدالرزاق خان معـلم جغـرافـيا. ر

نخستين امتحان نهايي به سال 1321 قمري صورت گـرفت. هـفت نفر دورهً مدرسه را طي نموده، ديـپـلمه شدند. دورهً مدرسه چـهار سال بود.

اولين مدارس دخترانه در ايران

اولين مدرسهً دخترانه در ايران در سال 1315 هـجري قمري در قريهً چالياس از توابع کرمان، افـتـتاح يافـت.

پس از مشروطه اولين دبستان دخترانه جديد و ملي تهـران با نام مدرسهً ناموس، توسط خانم "طوبي آزموده" در سال 1286 هجري شمسي ايجاد شد. آموزش دخـتران، محدود به مکـتب خانه ها بود که زنان مکـتب دار در آن آموزش مي دادند. در 1304 هـجري شمسي دورهً اول متـوسطه، و بزودي دورهً دوم نيز به آن افـزوده شد.

در سال 1319 هـجري شمسي دولـتي، و دبستان از آن تـفـکـيک شد. در سال تحـصيلي 24 - 1323 شعـبه دانـشسراي دخـتران، و دبـيرستان کمک آموزگاري به آن ضميمه، ولي بعـد مجـدداً تـفـکـيک شد. ( دانشسراي کمک آموزگاري اصلا منحل شد )

اولين هنرستان فني و حرفه اي

مدرسه ايران و آلمان به عنوان نخستين هنرستان فني در سال 1325هـ.ق. به کمک دولت آلمان در تهران داير گرديد که تا جنگ جهاني اول به فعاليت خود ادامه داد، ليکن وقوع جنگ و همچنين قطع شدن هزينه مدرسه موجب تعطيل شدن آن گرديد.

پس از جنگ در پي مذاکرات دو کشور ايران و آلمان، اين مدرسه در سال 1303هـ.ش. با نام هنرستان صنعتي مجدداً شروع بکار کرد. نکته قابل توجه آنکه مدرسه ايران و آلمان فاقد دروس علمي و فني بود؛ اما از آنجا که از سويي هدف آن مدرسه تربيت دانش آموزان ايراني براي تحصيل در آموزشگاههاي حرفه اي و عالي آلمان بود و از سوي ديگر پس از پايان جنگ جهاني اول به صورت هنرستان صنعتي بازگشايي شد، از آن به عنوان نخستين هنرستان فني ياد مي شود.

هنرستان صنعتي تهران داراي شعبه هاي فلزکاري و نجاري بود و شاگران در صورت تمايل ميتوانستند کلاسهاي جداگانه اي را در زمينه داروسازي و ديگر رشته هاي فني بگذرانند. اين هنرستان تا جنگ جهاني دون توسط معلمان ايراني و آلماني اداره ميشد، ليکن با خروج معلمين آلماني از کشور به دليل وقوع جنگ جهاني دوم، زير نظر معلمين ايراني اداره گرديد.

***

نخستين هنرستان حرفه اي در ايران، مدرسه "صنايع مستظرفه" است که در سال 1289هـ.ش. به رياست "کمال الملک" نقاش معروف ايراني در تهران داير شد. اين مدرسه که در نوع خود تا آنزمان در ايران بي سابقه بود به همت "حکيم الملک" وزير معارف وقت و با دريافت اجازه نامه اي از مجلس شوراي ملي تأسيس گرديد.

مدرسه صنايع مستظرفه در ابتدا داراي رشته نقاشي بود، ليکن بعدها مجسمه سازي، منبت کاري، موزائيک سازي و قاليبافي نيز به شعبه هاي مدرسه اضافه شد. در پي مداخلات دولت در امور مدرسه و در نتيجه استعفاي کمال الملک در سال 1307هـ.ش. اين مدرسه فعاليت خود را بطور نامرتب چند سالي ادامه داد، ليکن بر اثر عدم توجه دولت، تعطيل شد و جاي خود را به مؤسسه هنرهاي قديمي ايران داد.

***

اولين هنرستان دختران نيز در سال 1304هـ.ش. با دو دوره هنري و پزشکياري در تهران تأسيس شد.

اولين مدارس جديد

نخستين وجودي که مکتب گشود به ايران زمين شخص رشديه بود

"ميرزا حسن رشديه" روز جمعه پنجم ماه رمضان 1276 هـ.ق.(1228هـ.ش.) در يک خانواده روحاني در شهر تبريز به دنيا آمد. پدرش "آخوند ملا مهدي تبريزي" بود که از مجتهدين خوشنام و مورد احترام مردم به شمار ميرفت و مادرش "سارا خانم" نوه "صادق خان شقاقي" بود که با فرزندانش به دستور "فتحعلي شاه" کشته شد.

ميرزا حسن از سن پنج سالگي به مکتب خانه سپرده شد.....

رشديه دريافته بود که شيوه تعليم و تربيت در مکتب خانه ها نقايص فراواني دارد و کودکان هرگز نخواهند توانست از عهده يادگيري درسها برآيند و خواندن و نوشتن را از راه صحيح فراگيرند. به همين سبب به فکر افتاده شيوه آسانتري براي آموزش الفبا بيابد. بعدها بر اثر ممارست در تدريس، به يافتن الفباي صوتي توفيق يافت. رشديه مدتي هم نزد پدرش به آموختن صرف و نحو پرداخت و در محضر پدر علوم متداول آن روزگار را آنچه لازم بود فرا گرفت و از محضر مدرسين ديگر نيز سود جست.

در اين موقع که پاي ايرانيان به فرنگ باز شده بود و وضع آموزش و پرورش را در کشورهاي اروپايي مشاهده، و پيشرفتهاي آنان را با عقب ماندگيهاي ايران مقايسه ميکردند دچار حيرت شده به اين فکر مي افتند که در ميهن خودشان هم در اين زمينه ها فعاليتهايي را آغاز کنند. به طوري که ميرزا حسن رشديه در خاطراتش ميگويد، روزي با پدرم روزنامه "اختر" را که در استانبول چاپ مي شد، ميخوانديم نوشته بود: «در اروپا از هر هزار تن، ده تن بي سوادند ولي در ايران از هر هزار نفر تنها ده نفر باسواد ميشوند؛ و انگيزه اين، بدي شيوه آموزشي و دشواري درس الفباست، بايد در ايران دبستانهايي به شيوه اروپا بنياد يابد.»

در سال 1265 هـ.ق. اساس دارالفنون تهران به فکر و ابتکار "ميرزا تقي خان اميرکبير" بنيان گرفت و در سال 1293 هـ.ق. دومين دارالفنون ايران در تبريز تأسيس شد، و هر دو تقريباً اختصاص به خواص داشتند و دروس آنها در سطح دانشگاه بود. در سال 1306 هـ.ق. حاج ميرزا حسن رشديه اولين آموزشگاه جديد را در تبريز بنيان نهاد.

ميرزا حسن رشديه براي تکميل علوم ديني عازم نجف شد و از آنجا با اجازه پدرش به منظور فراگرفتن اصول آموزش و پرورش نوين به استانبول و بيروت سفر کرد. پس از چندي اقامت در استانبول، چون پايه هاي معارف آنجا را سست و نااستوار ديد، به قصد سود بردن از دارالمعلمين مصر که انگليسيها داير کرده بودند، عازم آن کشور شد. ولي روش آموزش و پرورش دارالمعلمين را نيز نپسنديد، ناچار به بيروت بازگشت و در دارالمعلمين بيروت که به وسيله فرانسويان تأسيس شده بود و شهرت جهاني داشت به تحصيل پرداخت. پس از سه سال براي گسترش علوم جديد و تعليم الفباي صوتي به ايران بازگشت. ابتدا در سال 1300 هـ.ق. به کمک "حاج آخوند" برادر ناتني (مادري) خود اولين مدرسه ايراني را در شهر ايروان به نام مدرسه رشديه تأسيس کرد و از طرف مسلمانان آن ديار مورد استقبال و تجليل قرار گرفت. بعد از 5 سال، کار مدرسه رشديه بالا گرفت و شهرت يافت، بطوري که ناصرالدين شاه هنگام بازگشت از فرنگ آن را مورد بازديد قرار داد و بسيار پسنديد. پس از اين ديدار رشديه اجازه يافت همراه ناصرالدين شاه براي تأسيس مدرسه آبرومندي به ميهن باز گردد. اما مغرضين خدمات صادقانه او را طور ديگر جلوه دادند و ناصرالدين شاه را وادار کردند که از ياري و پشتيباني او چشم بپوشد. وقتي ناصرالدين شاه به نخجوان رسيد، دستور داد متصدي چاپارخانه ابتدا به بهانه نبودن اسب کالسکه از ادامه مسافرت وي جلوگيري کرد و پس از يکي دو روز وي را از دستور شاه آگاه ساخت. رشديه تصميم گرفت به ايروان باز گردد، ليکن او را از اين کار نيز باز داشتند.

پس از ورود ناصرالدين شاه به تهران، رشديه بر اثر اقدامهاي بعضي از دوستان خيرانديش خود آزادي عمل يافت و از نخجوان به تبريز رفت و پس از ورود با وجود موانع و دشواريهاي فراوان توانست در سال 1306 هـ.ق. در محله ششگلان، نخستين مدرسه جديد را بنيان گذارد، که "ميرزا حسين واعظ" يکي از آموزگاران اين مدرسه بود. حاج آخوند برادر ميرزا حسن به تنهايي در مسجد ميدان مقصوديه تبريز مکتبي را که با مکتبهاي ديگر اندکي تفاوت داشت، تأسيس کرد. در ساعات تنفس، شاگردان به حياط مي آمدند و به جاي زنگ سياحت، يکي از شاگردان که صداي رسا داشت اين شعر را ميخواند:

الا اي عزيزان دشت صباوت به بيرون رويد از براي سياحت

و پس از يک ربع ساعت باز با صداي بلند اين شعر را ميخواند:

هر آنکه پي علم و دانايي است بداند که وقت صف آرايي است

ولي بر اثر مخالفت بعضي قشريون مذهبي، رشديه چون اوضاع را آشفته مي بيند به مشهد فرار مي کند و پس از شش ماه به تبريز برگشته و در محله "خيابان" مدرسه اش را داير مي کند، ولي باز با مخالفت روبرو مي گردد. بالاخره وي چندين بار مدرسه را افتتاح کرده و ميخواهد آغاز به کار کند اما با مخالفت قشريون مذهبي روبرو گشته، و حتي يک بار هم چند تير به طرف او شليک مي شود و يکي از تيرها به پايش اصابت کرده و مجروحش ميسازد. بارها مدرسه اش غارت و خودش به مرگ تهديد مي گردد و بچه هاي مدرسه بر اثر هجوم زخمي مي شوند؛ حتي در آن ماجراها يک کودک نيز کشته مي شود. ولي بالاخره وي در برابر اين همه ناملايمات ايستادگي و منظور خود را که تأسيس مدرسه به مفهوم امروزي بود عملي مي سازد، و در سال 1311 هـ.ق. در کوچه "جبه خانه" مدرسه با اصول جديد را تأسيس مي کند. در اين مدرسه بود که او در زمينه تدريس الفبا متدي ترتيب ميدهد که مبناي تدريس الفباي امروزي و متکي به صوت حروف بود. در اين مدرسه طرز تهجي به طرز قديم متروک و يادگيري الفبا با روش جديد بسيار آسان ميگردد.

رشديه از هيچگونه طعن و لعن نهراسيد تا بناي فرهنگ جديد را نخستين بار در کشور ايران در شهر تبريز بنيان گذاشت. وي نه تنها باني مدرسه در آذربايجان است، بلکه او را ميتوان باني و مؤسس مدرسه ملي در تهران نيز دانست و ترتيب تدريس الفبا به شکل جديد در تمام ايران از او به يادگار مانده است و ديگران همان شيوه را تعقيب و تکميل کردند.

اولين گروههاي محصلين اعزامي به اروپا

فکر اعزام محصل به خارجه براي فراگرفتن علوم و فنون جديد در اوايل قرن 19 ميلادي در زمان سلطنت فتحعلي شاه و امپراطوري ناپلئون پيدا شد و بر اثر شکستهاي ايران از روسيه قوت يافت. عباس ميرزا نايب السلطنه در 1226 هـ.ق. چند نفر و چهار سال بعد 5 نفر ديگر براي تحصيلات عالي به اروپا فرستاد. در 1220هـ.ش. به موجب دستخط محمدشاه قاجار، 5 نفر محصل به پاريس اعزام شدند. در سلطنت ناصرالدين شاه نيز عده اي به اروپا اعزام گرديدند (از جمله 42 نفر از فارغ التحصيلان دارالفنون، در 1235هـ.ش.).

در 26 ارديبهشت ماه 1290 هـ.ش. اولين قانون اعزام محصل به خارجه تحت عنوان قانون راجع به اعزام 30 نفر شاگرد به اروپا براي تحصيل به تصويب مجلس شوراي ملي رسيد.

اولين کودکستان در ايران / اولين مدرسه ناشنوايان و نابـينايان

ميرزا جبارعسگرزاده معـروف به " باغـچه بان " که در سال 1299 در تـبـريز به خدمت وزارت فرهـنگ درآمد، در سال 1303 به دستور " فيوضات " رئـيس فرهـنگ وقـت، اولين کودکستان ايراني را در تـبـريز، به نام " باغـچهً اطفال " تاسيس کرد و از هـمان زمان نام فاميل خود را از عسکرزاده به باغـچه بان تـغـيـير داد. با اين منظور که هـمان گونه که معـلمين دبـستان و دبـيرستانها آموزگار و دبـير ناميده مي شوند، مربـيان کودکستانهـا نيز باغـچه بان ناميده شوند. ر

بعـدها در هـمين مدرسه بود که اولين کـلاسها را براي آموزش کودکان کر و لال ايجاد کرد. بـين دانش آموزان اولين کلاس درس باغـچه بان، سه کودک کر و لال نيز بودند، که وجود هـمين سه کودک او را به فکـر ايجاد مدرسهً مخصوصي براي کودکان کر و لال انداخت؛ و بدنـبال اين فکر در سال 1305 هـجري شمسي در باغـچه اطفال، کلاسي براي تعـليم و تربـيت کر و لالهـا تاسيس نمود و سه کودک را يک سال تدريس کرد. ولي در سال 1306 باغـچه اطفال با دسيسه منحل شد.

باغـچه بان در سال 1312 هـجري شمسي به تهـران آمد و نام کودکستان را به کودکستان باغـچه بان تـغـيـير داد. در هـمين سال دبـستان کر و لالها را در تهـران تاسيس و نيز در هـمان سال دستگاهي اخـتراع کرد که کرهـا از طريق دندان و حس استخواني قادر به شـنيدن مي شدند. اين دستگـاه پس از تکميل شدن به نام تـلـفـن گـنـگ در ادارهً ثـبت اختراعات به تاريخ 22 بهـمن ماه 1312 به شمارهً 118 به ثـبـت رسيد.

باغـچه بان در سال 1322 جمعـيت حمايت از کر و لالها را تاسيس کرد.

اولين کلاس آموزش رايگان زبانهاي خارجي در تهران

در سال 1288هـ.ق. در عصر ناصري و زمان صدارت "ميرزا حسين خان سپهسالار"، نخستين کلاس رايگان آموزش زبان فرانسوي و انگليسي در تهران تأسيس شد. اين کلاسها را به نام ميرزاحسين خان سپهسالار (مشيرالدوله) منتسب ساخته و مکتب مشيريه نام نهادند.

اولين دکـتراي افـتـخـاري

اولين دکتراي افـتخاري در ايران در مرداد ماه 1316 هـجري شمسي به " آندره مالرو " شخصيت فرهـنگي فرانسه اهـدا گـرديد.

اولين مرکز تربيت معلم فني و حرفه اي

نخستين مرکز تربيت معلم فني و حرفه اي پسران در سال 1339 با نام هنرسراي مقدماتي پسران و در سال 1340 نيز مرکزي جهت تربيت معلم فني و حرفه اي دختران آغاز به کار کرد.

اولين مدرسه غيردولتي ايتام

در سال 1315هـ.ق. نخستين مدرسه غيردولتي تهران به سرمايه "ميرزاکريم خان سردار معظم فيروزکوهي" افتتاح و به آموزش ايتام اختصاص يافت. "عبدالحسين خان سپهر" در مرآت الوقايع مظفري مينويسد:

«در ربيع الثاني 1315، ميرزا کريم خان سردار معظم فيروزکوهي امير تومان، ملقب به "منتظم الدوله" که مردي دانشمند و ديندار است، در محله حسن آباد تهران، مدرسه اي براي ايتام از مال خود داير کرد؛ و اين مدرسه مليه است در تهران. اگر چه مرحوم "ميرزا رضاخان اقبال السلطنه" به اين خيال افتاد، لکن عمرش کفاف نکرد. در حقيقت اين مدرسه از گرده مدرسه رشديه جناب "امين الدوله" وزير اعظم در تبريز است. خلاصه، مدرسه ايتام را به مدرسه خيريه نام گذاشت، شامل بيست شاگرد، و املاک براي مخارج آنجا وقف کرد. در آن مدرسه خواندن و نوشتن فارسي و اصول و فروع دين و تاريخ و جغرافيا و حساب و صنايع از قبيل ارسي دوزي، پارچه بافي و قاليبافي مي آموزند. کمال توجه را سردار از مدرسه دارد، همه نوع مخارج شاگردها را از خوراک و پوشاک متکفل است.»

اولين فرهنگستان ايران

اولين فرهنگستان ايران در سال 1314 تأسيس شد و وزارت معارف و اوقاف و صنايع مستظرف، مأمور تشکيل فرهنگستان و تهيه اساسنامه لازم براي آن شد.

وزارت معارف براي فراهم آوردن مقدمات تشکيل فرهنگستان و نوشتن اساسنامه آن جلسه هايي با عده اي از صاحبنظران آنزمان در محل پيشين دانشکده حقوق (خانه اتابک - واقع در خيابان لاله زار) ترتيب داد و اساسنامه اي براي فرهنگستان تهيه کرد که در 29 ارديبهشت ماه همان سال به تصويب هيأت دولت رسيد، و در 5 خردادماه به وزارت معارف براي اجرا ابلاغ شد.

اساسنامه فرهنگستان ايران در شانزده ماده تنظيم يافته بود که در ماده اول تصريح شده است که براي حفظ و توسعه و ترقي زبان فارسي انجمني به نام فرهنگستان ايران تأسيس مي شود.

پس از تصويب و ابلاغ اساسنامه فرهنگستان، نخستين جلسه رسمي آن در روز دوشنبه 12 خرداد ماه 1314 به رياست محمدعلي فروغي (نخست وزير) و با شرکت اعضاي پيوسته خود تشکيل گرديد.

اولين اساتـيد خارجي در اولين دانشگـاه

اولين گروه از استادان خارجي ( اتريشي ) که مخصوصاً براي تعـليم و تربـيت دانشجويان ايراني در دارالفـنون و در رشته هاي مخـتـلف به ابـتکار امير کـبـير استخـدام شدند به ايران آمدند، عبارت بودند از: ر

کاپـيتان زاتي معـلم مهـندسي

کاپـيتان گـومز معـلم پـياده نظام و فن رزم آزمايي ( تاکـتيک نظامي ) ر

نايب اول کرزيز معـلم توپـخانه

نايب اول نميرو معـلم سواره نظام

کـارنـتا معـلم معـدن شناسي

دکـتر پـولاک معـلم طب و جراحي و تـشريح

فـکـتي معـلم عـلوم طبـيعي و دواسازي

متاسفانه ورود اين عـده به ايران مصادف بود با برکناري و مرگ اميرکـبـير. از آن پس اين اساتـيد با مشکـلات فراواني روبرو بودند از آن جمله اينکه افسران و پـزشکان اتريشي از کمبود فضاي آموزشي و وسائـل کمک آموزشي رنج مي بردند و پاسخ اوليا بـسيار شگـفت انگـيز بود. دکـتر پـولاک در اين مورد مي نويسد: ر

هـر گـاه افسران ما مي کوشـيدند ذهـن رئيس الوزرا (ميرزا آقا خان نوري ) را نسبت به نقايصي که در کار خود دارند روشن کـنند، وي از منشي خود مي پرسيد که آيا اين آقايان حقوق خود را تمام و کمال دريافت داشـته اند؟ و هـر گـاه پاسخ مثـبت بود، در جواب آنان مي گـفت: من عـلت شکايت شما را نمي فهـمم چون حقوق خودتان را درست بموقع گـرفـته ايد. ر

اولين دانشگـاه جديد ( پلي تکـنيک ) در ايران

دارالفـنون نخستـين دانشگـاه جديد در ايران به منظور وارد کردن عـلوم و فـنون اروپايي به ايران در سال 1266 هجري قـمري به دست " اميرکـبـيـر " بـنياد نهـاده شد؛ و دو سال بعـد در زماني که اميرکـبـير آخرين روزهاي خود را در تـبـعـيد مي گـذرانيـد، به دست ناصرالدين شاه افـتـتاح شد (1268). ر

در دارالفـنون دروس نظامي، پـزشکي، زبانهـاي خارجي، رياضيات، فيزيک و شيمي به وسيلهً استادان ايراني و خارجي تـدريس مي شد. محصلين لباس متحدالشکـل داشتـند و از ناهـار و وسايل مجاني استـفاده مي کردند؛ و به بعـضي از آنان هـزينه تحصيل داده مي شد. ر

در آغاز 100 نفر از شاهـزادگـان، فرزندان امرا و اعيان و رجال در آن به تحصيل مشغـول شدند و بتـدريج بر رشته هاي آن افزوده گـرديد، ولي بالاخره شعـبه هاي طب و جراحي به نام مدرسهً عالي طب از آن جدا شد و با تـفکـيک شعـبه هاي ديگر به صورت دبـيرستان دارالفـنون درآمد. ر

دارالفـنون سابق 12 دوره فارغ التحصيل داد که مرکب از 1100 نفـر بود. اولين رئيس دارالفـنون ميرزا محـمد عليخان وزير دول خارجه بود. ر

چشمه چپقلی در استان مرکزی

در 28 کیلومتری جنوب غربی اراک و در بالا دست روستای رباط میل بر سینه با صلابت رشته کوه سفید خانی ، گردشگاه مصفای چپقلی واقع است .
این چشمه در دامنه شمالی ارتفاعات « باغ بر آفتاب » در جنوب سه راهی اراک - ملایر - شازند قرار گرفته است .
این چشمه در بالای دره ای بسیار زیبا واقع شده است که پس از رسیدن به بالای دره و در کنار چشمه به هر تازه از راه رسیده ای جانی تازه می بخشد .
آب و هوای پاک و لطیف چشمه جوشان با آب بسیار زیبا و گوارایش خاصیت درمانی و تقدیس آن باعث جذب عده ای علاقه مند به طبیعت شده که اکثراً پس از استفاده از آب چشمه مقداری از آنرا با خود می برند .

آب معدنی چپقلی از ردیف آب های بی کربنات کلیسم دار است و منیزیم آهن دار فاقد هرگونه آلودگی میکروبی است و از نوع آب های سرد و سبک است که آشامیدن آن اثرات درمانی شگرفی در بدن دارد . این چشمه دائمی با کیفیت مطلوب 8 دهم لیتر در ثانیه آب دهی دارد و تأثیر آن در دفع سنگ کلیه و مثانه در بین عموم زبان زد است.

در پایین دست چشمه ، محوطه ای وجود دارد که تقسیم بندی شده و در آن درختانی ملاحظه می گردد .

farahan.net ، tebyan-markazi.ir

قلعه ابراهیم آباد صدوق در استان یزد

قلعه تاریخی ابراهیم آباد در روستای ابراهیم ‌آباد ، در دهستان رستاق شهرستان صدوق استان یزد واقع شده است .
قلعه ابراهیم آباد صدوق در قرن هفتم و هشتم هجری قمری ساخته شد .
قلعه ابراهیم ‌آباد از مسجد ، خانه ‌ها ، آب ‌انبار و كوچه ‌های سرپوشیده و باز تشكیل شده و در مجموع با برج و بارو و حصار محصور است .

قلعه ابراهیم آباد بنای خشتی و گلی با سردر و رواق ‌های آجری است و بخش ‌های باقی مانده حكایت از آن دارد كه قلعه دارای دو حصار بوده و كاربری مسكونی داشته است و كه تا چند دهه پیش تمامی اهل روستا در آن زندگی می ‌كردند و اكنون نیز جمعی از خانوار در آن زندگی می‌ كنند و گسترش اساسی آن در یک دوره زمانی حکایت دارد .

تزئینات به کار رفته قلعه در کاربندی آجری سردر ورودی ، رواق ‌های پیرامون ، هشتی ، کنگره ‌های خشتی لبه ‌های حصار و برج می باشد .

هم اکنون اقدامات مرمت و بازسازی قلعه از جمله : مرمت کامل برج ‌ها ، دیوارچینی بالای برج ، شیب بندی ، استحکام بخشی دیوار ها ، اصلاح و کاهگل بام ، مرمت قسمتی از بدنه ضلع شمال شرقی قلعه ، هره ‌چینی و كاهگل بدنه ‌ها و همچنین حفر چند حلقه چاه جهت رفع آب مورد نیاز این بنا انجام می شود .

این قلعه تاریخی به شماره 2538 در تاریخ 15 آذر ماه سال 1378 در حافظه آثار ملی به ثبت رسیده است .

chtn.ir ، yazdfarda.com

پارک جنگلی سعیدی آشتیانی نور در استان مازندران

http://kanooneiranian.blogspot.com/
http://kanooneiranian.blogspot.com/
پارک جنگلی نور در فاصله 3 کیلومتری شرق شهر نور در استان مازندران واقع شده که با مساحتی حدود 4000 هکتار که از نظر وسعت یکی از بزرگترین پارک جنگلی خاور میانه است . دارای طبیعت زیبا و یکی از تفرجگاه مهم شمال ایران است .
در ابتدای ورودی غربی پارک که از جاده اصلی نور محمودآباد جدا می شود ، سر در زیبای سنگی با ویژگی های معماری و پوشش چوبی ساخته شده که دیدنی است .

وضعیت امکانات و تسهیلات تفریحی ، گردشگری ؛ حمل و نقل و اسکان و ... آن مکان :
وجود سبزه زار هایی در زیر درختان انواع گونه های جنگلی مانند افرا ، ممرز ، توسکا ، انجیلی و ... ، رستوران زیبا در میان انبوه درختان سر به فلک کشیده ، آلاچیق های متعدد چوبی ، پارک کودک ، مسجد ، سرویس های بهداشتی ، زمین های ورزشی فوتبال و والیبال و غیره سبب شده تا هر فردی مشتاق به گذراندن اوقات فراغت در آن شود .

پارک جنگلی نور بین 8/52 تا 2/53 طول جغرافیایی و 32/36 تا 36/36 عرض جغرافیایی قرار داشته است .

پارک جنگلی نور در حال حاضر از بزرگترین جنگلهای طبیعی کشور می باشد که بعلت قرار گرفتن در کنار جاده کناره و ساحل دریای خزر دارای موقعیتی بسیار ممتاز می باشد ، دو آیتم مهم یعنی وجود منابع آبی که همانا وجود دریای خزر می باشد که از جاذبه های منحصر به فرد شمال کشور می باشد و همچنین دسترسی مناسب و آسان که قرار گرفتن پارک در کنار جاده آزاد راه شمال می باشد ، باعث گردیده تا این پارک دارای موقعیتی بسیار مهم و منحصر به فرد باشد .

این پارک دارای گونه های گیاهی و جانوری متنوعی بوده و وجود گونه ذخیره گاهی و دارای ارزش ژتیکی بالا یعنی سپید پلت در مساحتی بالغ بر 550 هکتار در داخل این پارک ، آن را در مقایسه با سایر پارک ها ممتاز نموده است.
پارک جنگلی سعیدی آشتیانی نور با مساحتی بالغ بر 3600 هکتار همچون نگین انگشتری در جنگلهای جلگه ای کرانه ی دریای خزر می درخشد . این پارک جنگلی جزو آخرین باقیمانده جنگل های جلگه ای بوده و در سال 1351 با همت مرحوم سعیدی آشتیانی طراحی و احداث گردید .

آدرس : مازندران . درکیلومتر 5 نور به محمودآباد و در شرق نور

anarjar.blogfa.com ، dpp.irib.ir ، sari.frw.org.ir

آرامگاه امامزاده محمد بن حسن ( مومد حسن ) در استان لرستان

آرامگاه امامزاده محمد بن حسن یکی از مکان ‌های زیارتی و گردشگری شهرستان الیگودرز واقع در جنوب شرق استان لرستان است که هر ساله میزبان گردشگران بسیاری از نقاط مختلف لرستان و ایران است . این امامزاده در فاصله ۱۳۰ کیلومتری از شهر الیگودرز قرار دارد . مسیر منتهی به مقبره امامزاده محمد بن حسن جاده ای خاکی و کوهستانی است که البته مقداری از این جاده روستایی آسفالت است . در انتهای جاده باید مسافتی را هم پیاده طی کرد . آرامگاه این امامزاده در یک زمین نسبتاً هموار قرار گرفته که اطراف آرامگاه را کوه ها و درختان بلوط پوشانده است .

ساختمان آرامگاه
ساختمان آرامگاه امامزاده محمد بن حسن با وجود بازدیدکنندگان بسیار همچنان بافتی قدیمی و فرسوده دارد . آرامگاه تنها از یک اتاق بسیار کوچک تشکیل شده که مصالح به کار رفته در ساخت آن خشت و گِل است . ساختمان آرامگاه این امامزاده تقریباً هیچ گونه امکانات رفاهی ندارد .

راهنمایی مسیر امام زاده محمد بن حسن ( مومد حسن )
پس از خروج از شهر الیگودرز به سمت محور اصفهان حرکت می کنید و پس چند کیلومتر کوتاه به سه راهی ( شول آباد بزنوید ) می رسید که تابلوی بزرگ سد رودبار لرستان در کنار آن قرار دارد ، به سمت جاده فرعی ( شول آباد بزنوید ) از جاده اصلی خارج می شوید ، پس از عبور از روستا های جوشان و ززم به روستای برم و پس از فاصله کوتاهی خان آباد می رسید . در مسیر خود مناطق زیبایی چون آبشار آب سفید ، قبرستان باستانی بزنوید ( بزنوی ) ، دورنمای سد رود بار ، سه پلان پل بزرگ خرپایی و کوه قالی کوه وجود دارد .

مسافتی که زواران و گردشگران بایستی پیاده روی کنند در حدود یک کیلومتر می باشد که پس از عبور از دره تنگ و باریک از آب مراد و درخت مراد در مسیر زواران می باشد گذشته و در دامنه کوه که چهار طرف امام زاده محمد بن حسن را پوشانده ، مقبره امام زاده قراردارد . آبشار دو قلو که به زبان محلی بُرد اُو ( بُرد به معنای سنگ و اُو به معنای آب ) سرازیر می شود و ارتفاع آن حدود 50 متر می باشد در ضلع شرقی امام زاده محمد بن حسن ( مومد حسن ) قرار دارد و آبشار دیگری در فاصله 200 متری آبشار دو قلو قرار دارد که پس از سرازیر شدن از کوه در سراشیبی کوه سر ریز می شود و منظره جالبی بوجود می آورد . لازم به ذکر است که امام زاده محمدبن حسن از نوادگان امام حسن مجتبی می باشد که مورد تأئید قرار گرفته است .

fa.wikipedia.org ، tiberah.parsiblog.com

غار کلهرود در استان اصفهان

http://kanooneiranian.blogspot.com/
http://kanooneiranian.blogspot.com/
غار کلهرود ( Kalahrood ) در حدود 30 کیلومتری شمال مورچه خورت در جاده قدیم کاشان و در فاصله 110 کیلومتری اصفهان قرار دارد .

این غار در میان دره کم عمق و در ارتفاع کوتاهی از سطح رودخانه و در نزدیکی روستایی با همین نام واقع شده است . غار کلهرود یکی از غار های غیر آهکی معروف استان اصفهان است که معروفیتش بیشتر به خاطر گلی بودن آن می باشد .

این غار از تالار های مختلف تشکیل شده که با شیبی تند و پرتگاه مانند ادامه یافته و به همین دلیل کم‌ نظیر و دیدنی به حساب می ‌آید .
سقف و دیوار های این غار پوشیده از سنگ های گل کلمی و کف آن پوشیده از چکیده ‌های مخروطی دانه انگوری که مانند چکیده های تالار غار رود افشان است .

سالها پیش 2 جهانگرد به داخل این غار رفتند و 15 روز در داخل آن سر در گم بودند تا اینکه نوری از قسمتی از غار نظر آنها را جلب کرد و از آن طریق مسیر خروج را پیدا کردند و جان خود را نجات دادند .

طول غار کلهرود 1200 متر و عمق آن 50 متر است . این غار از جمله غار های طبیعی بوده و در گذشته در یکی از تالار ها آب وجود داشته و در حال حاضر خشک است .

از جمله کشفیات درون غار می‌ توان به اشیاء و ابزار تاریخی ، استخوان انسان یا جانور اشاره کرد .

در مرکز تالار دوم میدان کوچکی قرار دارد که در آن چاله ‌ای حفر شده و احتمال می رود برای برافروختن آتش کنده شده است .

آدرس غار : اتوبان اصفهان - تهران . بعد از پلیس راه . بخش مورچه خورت ، انتهای شهر یک پمپ بنزین هست که در مجاورت آن جاده ای به سمت نطنز وجود دارد . جاده را ادامه دهید تا به تابلوی کلهرود برسید . ( سمت چپ جاده ) جاده را ادامه دهید تا به روستای کلهرود برسید . البته باید یک امامزاده را رد کنید . این روستا در آخر جاده قرار دارد . غار هم بعد از روستا واقع شده . از اهالی سوال کنید راهنمایی می کنند .
بر روی کوه نشانه های سفید رنگ به طرف غار وجود دارد .

hamshahrionline.ir ، cloob.com

۱۳۹۰ فروردین ۲۶, جمعه

اولين نشريهً فکـاهي ( چاپ ايران )

استاد محيط طباطبايي، در کتاب تاريخ تحـليلي مطبوعـات ايران و " جهانگـير صلح جو " در کتاب تاريخ مطبوعـات در ايران و ادوارد براون ايرانشناس معـروف در کتاب تاريخ مطبوعـات و ادربـيات ايران، اولين روزنامهً فکـاهي و طنـز چاپ شده در ايران را طلوع مصور در بـوشهـر ذکـر کرده اند. وليکـن واقعـيت اين است که اولين نشريه فکاهي چاپ شده در ايران شبنامه نام داشت که پس از شاهـسون ( قديمي ترين نشريه فکاهي که در اسلامبول چاپ و منـتـشر مي شد)، در واقع دومين نشريه فکاهي بود که بطور مخـفي و مرتـب با مطالـبي طنز آميز با چاپ ژلاتـين سالهـا در تـبريز به چاپ مي رسيد. اين نشريه در سال 1310 قـمري به مديريت عـليقـليخان آذربايجاني ايجاد شد. ر

نمونه اي از نوشته هاي ريشخـندگـونه اي که در انـتـقـاد از اوضاع شهـر تـبـريز در شـبنـامه آمده، چـنـين است: " يک قطار شتر، در خـيابان مرکزي عالي قاپو، به گـل فرو رفـت و از نظر ناپـديد شد. مدتـي بعـد از کـنار آجي چاي - يک فرسنگي - از زير باطلاق بيرون آمد." ر

ر" صفراف " که دکتر باستاني پاريزي در کتاب ناي هـفـت بـند، او را پـدر مطبوعـات فکاهـي ايران ناميده است، شبـنامه خود را در شرايطي منـتـشر کرد که در جامعـهً آن روز چـنان استـيلاي اسـتـبدادي حاکم بود و آنچـنان سکوت قـبرستاني حکم مي راند که نه تـنهـا نـشـر جرايد آزاد و انـتـقادي از محالات بود، بلکه خوانده اين چـنـين روزنامه ها مجازات مرگ را داشت. به طوري که دکتر مهـدي ملک زاده، پسر شادروان ملک المتـکـلمين مي نويسد: " در موقع جمع شدن آزاديخواهـان و خواندن روزنامه، هـجـده نفـر دستـگـير شدند و با دستور ناصرالدين شاه آنهـا را به چاه انداخـتـند و خود شاه با 50 تـيـر آنهـا را از بـين برد و دستور داد چاه را پـر کـنـنـد. ر

هـمان طور که ذکر شد، عـده اي نيز طلوع مصور را، نخستـين روزنامه فکاهـي ايران مي دانـنـد. روزنامهً طلوع مصور فکاهي بوده و " عـبدالحـميد خان ثـقـفي متـيـن السلطنه " آن را در شهـر بوشهـر به سال 1318 هـنگـام انجام ماموريت خود در گـمرک بـنادر، منـتـشـر ساخـت.

اولين مطبوعـات طـنـز

شبـنامه ها در زمرهً نخـستين مطبوعـاتي بودند که زبان شيرين طنـز را در روشنگـريـهاي خود پـيرامون حکومت و ناصرالدين شاه به کار گـرفـتـند، تا از اين رهـگـذر، مبارزه با استـبداد و اخـتـناق را تـشـديد و مـتحـول سازند. طنـز زهـرآلود، نـثـر نويـني بود که شبـنامه هـا براي ايجاد تـفکـر و تکـان در مردم و هـشدار به قـدرتـمداران به ميدان آوردند و چه خوب موفـق شدند. ر

در حـقـيقـت حمله مستـقـيم به شاه و دربار و دولتـش، به صورت انـتـشار اوراقـي در افـشاي دستـگـاه ناصري و انکـشاف قـبايح وزراي ايران متحـول شد. اين نوشته هاي انسجام يافـته و منظم بصورت شبنامه هايي مرتـب انـتـشار يافـت. ر

عـناويـني که هـر يک از اين شبنامه ها و اعـلانهـاي مخـفي بر خود مي گـذارند، بسيار هـشدار دهـنده و بـجا بود. اين دو ويژگي، ترتـيب انـتـشار و نام خاص، از نظر شرايط و سنت شبنامه نويسي در ايران و ديگـر کشورهـا تازگي داشت؛ چرا که، در برابر روزنامه که جنبهً غـير مخـفي و مرتـب و عـلني دارد، شبنامه و انـتـشار آن، معـمولا از نظم و ترتـيب خاصي پـيروي نمي کـند و محدود و به موارد خاص و معـيني است.

اولين روزنامه فارسي زبان هندوستان

اولين روزنامه فارسي زبان هندوستان به نام اخبار در سال 1798

ميلادي ( 1212 قمري ) هجده سال پس از انـتـشار اولين روزنامه

شبه قارهً هند، موسوم به بنگال گازت که در ژانويهً 1780 از سوي

کمپاني هند شرقي به زبان انگليـسي در کلکته منـتـشر شده بود - در

شهر دهلي تاًسيس گرديد

اولين مجله

اولين مجله اي که در ايران منتشر گرديد گـنجيـنه فنون نام داشت که در

سال 1320 قمري در تبريز منـتـشر گرديد. ناشر اين مجله را مرحوم محمد

علي تربـيت، ميرزا سيد حسن خان، مدير روزنامه هاي جديد، صحبت، خبر

و عـدالت، ميرزا يوسف خان اعـتـصام الملک ( پدر پروين اعـتصامي )، سيد

حسن تـقي زاده، و بالاخره ادوارد براون مستـشرق انگليسي تـشکيل مي دادند

اين مجله هر پانزده روز يکبار مطالب خود را در چند زمينهً عـلمي و هنري

صـنعـتي، تاريخ تمدن و رمانهاي عـلمي به چاپ مي رساند. در اين مجله، جاي

اخبار و مطالب سياسي نسبـتاً خالي بود، اما مقالات و ترجمه هاي بسياري

داشت. گنجـيـنهً فنون در 16 صفحه به قطع خشتي و با چاپ سنگي، در

مجموع 24 شماره انـتـشار يافت. وجه اشتراک آن سالا نه در تبريز 15 قران

و در خارج - بعلاوهً اجرت پست و قيمت يک شماره - 800 دينار بود. انـتـشار

اين مجله يک سال بطول انجاميد و بسيار مورد قبول مردم قرار گرفت

اولين روزنامه به سبک نوين

روزنامه وقايع اتفاقيه، اولين روزنامه اي است که به سبک نوين در ايران
منتشر شده است. اولين شماره اين روزنامه در روز پنجم ربيع الثاني
سال 1267 قمري ( هفتم فوريه 1851 م ) در تهران پخش گرديد. در صفحهً
اول آن نقش شير خورشيد و عبارت " يا اسدالله الغالب " نوشته شده و عنوان
روزنامه نيز" روزنامچهً اخبار دارالخلافه طهران " است؛ ولي از شماره
دوم تحت نام روزنامه وقايع اتفاقيه منتشر گرديد. مدت ده سال روزنامه وقايع
اتفاقيه تحت همين اسم منتشر شد و سپس مديريت روزنامه بر عهده
ابوالحسن خان صنيع الدوله گذاشته شد و نام روزنامه نيز به روزنامه " دولت
عليه ايران " مبدل گشت. روزنامه وقايع اتفاقيه به همت مرد بيدار دل و
صدراعظم بزرگ ايران " ميرزا تقي خان اميرکبير " و به مديريت " ميرزا
جبارخان ناظم المهام " قنسول ايران در بغداد و به معاونت " ادوارد
برجيس " انگليسي در تهران منتشر مي گشت. ادوارد برجيس علاوه بر
معاونت در انتشار روزنامه، نويسنده عمده آن نيز به حساب مي آمد و
قسمت اخبار خارجي روزنامه توسط وي و از روي روزنامه هاي خارجي
ترجمه مي گرديد. نامبرده خيلي زود به زبان فارسي آشنائي پيدا کرده و
بخوبي بدان مکالمه مي نمود. روزنامه وقايع اتفاقيه با چاپ سنگي و
نستعليق به چاپ مي رسيد و در صفحات آن ستون بندي نمي گرديد به همين
جهت مطالب آن بسيار درهم است، فقط عنوانهاي روزنامه با خطي نسبتاً
درشت نوشته مي شد. تا شماره 17 اين روزنامه روزهاي جمعه قبل از
ظهر و از شماره 17 به بعد روزهاي پنجشنبه انتشار يافته است؛ تا
شماره 456 انتشار آن مرتباً صورت مي گرفت اما از اين شماره انتشار
آن نامرتب گرديد تا شماره 474 که تحت نام روزنامه دولت عليه ايران
منتشر شد. نخستين خبري که در شمارهً اول اين روزنامه نوشته شده
اين است : " از آنجا که همت حضرت اقدس شاهنشاهي معروف به تربيت
اهل ايران و استحضار و آگاهي آنها از امورات داخله و وقايع خارجه است
لذا قرار شد که هفته به هفته، احکام همايون و اخبار داخله مملکتي و
غيره را که در دول ديگر " گازت " مي نامند، در دارالطباعه دولتي چاپ
شود و به کل شهرهاي ايران منتشر گردد، که اهالي ممالک ايران نيز در
هر هفته از احکام دارالخلافه مبارکه و غيره اطلاع حاصل نمايند، و از
جمله محسنات اين گازت يکي آنکه سبب دانايي و بينايي اهالي اين دولت
عليه است، ديگر آنکه اخبار کاذبه و اراجيف که گاهي بر خلاف احکام
ديواني و حقيقت حال در بعضي از شهرها و سرحدات ايران پيش از اين
باعث اشتباه عوام اين مملکت مي شد، بعد از اين به واسطهً روزنامه
موقوف خواهد شد، بدين سبب لازم است که کل امناي دولت ايران و حکام
ولايات، و صاحب منصبان معتبر، و رعاياي صادق اين دولت، اين روزنامه ها
را داشته باشند، و بر حسب قرارداد فوق در يوم جمعه پنجم ربيع الثاني
ايت ئيل سنه 1267 به کار شروع شد و مباشر اين روزنامه به هر کس که
طالب باشد هفته به هفته خواهد رسيد. ". شيوهً نگارش روزنامه وقايع
اتفاقيه فارسي آميخته به لغات عربي است. مطالب روزنامه را اخبار دارالخلافه
طهران، اخبار ولايات و اخبار خارجه تشکيل مي دهد. در قسمت اخير گاهي
نيز شرح پيشرفتهاي کشورهاي اروپايي به چاپ رسيده است. نحوهً پخش خبر
در وقايع اتفاقيه بدين ترتيب بود که هر يک از حکام ولايات ايران مهمترين
وقايع ناحيهً خود را به مرکز و به ادارهً روزنامه وقايع اتفاقيه مي فرستادند
و در آنجا به چاپ مي رسيد. انتشار روزنامه وقايع اتفاقيه در سال 1277
قمري ( 1861 م ) خاتمه يافت

اولين نشريه مخفي و فکاهـي ( چاپ اسلامبول )ر

شاهـسون، اولين نشريهً مخـفي و فکاهي است که با چاپ ژلاتـين به سال 1306 قـمري ( 1888 ميلادي ) در اسلامبول منـتـشر شد. شاهـسون که مطالبش پـر از ريشخـند بود و نيش دار، زير نظر " عبدالرحيم طالبوف " و " سيد محـمد شبستري "، مخـفــيـانــه هــر بار 300 نسخـه انـتـشار مي يافـت. رساندن آن به ايران در دوراني که دستگـاه مفـتـشي و سانسور ناصري راه را بر ورود مطبوعـات ملي و آزاد بسته بود، بـدين گـونه انجام مي گـرفـت که ابـتـدا روزنامه ( شـبنامه ) را به پاريس و لـندن مي فرستادند، تا از آنجا بصورت نامهً خصوصي و يکي يکي، براي رجال ايران فرستاده شود، تا پستـخانهً مبارکه سانسور نکـند. ر

بالاي هـر نسخه از شاهـسون، نوشته شده بود: " در هـر چـهـل سال، يک بار منـتـشر مي شود! ". لحـن اين نشريه، در عـين برخورداري از سادگي و رواني و انـتـقـاد از اصول ادارهً حکومتـي، شوخي و کنايه آميز بوده است.

اولين روزنامهً فارسي زبان آزاديخواهان مهـاجر در خارج از کـشور ( اولين روزنامه تـبـعـيدي )ر

اولين روزنامهً فارسي زبان آزاديخواهـان مهـاجر توسط دو روزنامه نگـار جوان، بـه نامهاي " ميرزا مهـدي" و " محـمد طاهـر" در سال 1292 قـمري ( 1875 ميلادي ) در قسطنطنيه ( استانبول ) به نام اختر منـتـشرشد و در ايران مخـفـيانه توزيع گـرديد. محتويات اين روزنامه عامل مهـمي در بسط و توسعـه افـکار جديد در ايران بود. نفـوذ اخـتر به عـلت مقالات پـر معـنايي بود که تـوسط اين دو جوان و عـدهً ديگري از نويسندگـان ايراني تهـيه مي شد. انـتـشار اخـتر در عـثماني سبب شد عـدهً قابل توجهـي از آزاديخواهـان ايران که در آن قـلمرو زندگـي مي کردند به دور هـم گـرد آيند. در بـين اين عـده " ميرزا آقا خان کرماني " و " شيخ احمد روحي کرماني " که هـر دو از آزاديخواهان عـصر ناصرالدين شاه بودند، با نويسندگان اخـتر هـمکاري مي کردند. ر

انـتـشار اخـتر در هـفـته دوبار، روزهاي چهـارشـنبه و دوشـنبه صورت مي گـرفـت. در بالاي روزنامه نام آن با خط درشت نستعـليق نوشته و در اطراف آن، خصوصيات روزنامه درج گـشته بود. در عـنوان روزنامه عبارات زير به چشم مي خورد: ر

ر" اين گازت از هـر گـونه اخبار و از سياسيات و پـوليتيک و علم و ادب و ديگـر منافع عموميه سخن خواهـد گفـت " ر

در قسمتهـاي مختـلف روزنامه، اخـبار کشورهاي اروپايي و ايران درج مي گـشت و گـاهـي نيز مقالات قابل توجهـي در مورد آزادي يا مفـهـوم حقـيقي وطن در روزنامه به چاپ مي رسيد. ر

مقالات زيـبا و جذاب اخـتر سبب گـشت که اين روزنامه در ميان تودهً مردم اعـتـبار و محـبوبـيت بـسياري کسب نمايد؛ و حتي مردم به استـناد اين روزنامه دليل و برهـان آورده، مطالب آن را مقـدس مي داشتـنـد. کار اين تـاثـيـر عـجـيب بدانجا انجاميد که مردم بعـضي از نواحي ايران را که به مطالعـه اين روزنامه رغـبت زياد نشان مي دادند، اخـتري مـذهـب نامـيدند و در حقـيقـت اخـتر صورت دين و آئـيني نو بر خود گـرفـت. ر

روزنامه اخـتر در هـشت صفحـه منـتـشر مي گـرديد و قـيمت آن در تـبريز ساليانه سه تومان و پـنجهـزار دينار و در ساير ولايات چـهـار تومان بود؛ و در اغـلب ممالک آسيايي و اروپايي نيز مشـترکـيني داشت. ر

روزنامه اخـتر به مدت بيست سال تا 1896 انـتـشار مي يافـت و در اين سال از طرف حـکومت عـثـماني توقـيف گـرديد و از انـتـشار آن جلوگيري شد

اولين روزنامه فارسي ( چاپ عثماني )

روزنامه اختر را بعـضي از تاريخ نويسان، نخستـين روزنامه فارسي

چاپ عثماني ذکر کرده اند. ولي به نوشتهً موًلف کتاب تاريخ سانسور

در مطبوعات ايران، اختر نخستين روزنامه فارسي چاپ عثماني نيست

پـيـش از آن روزنامه اي به نام ترکستان منتشر مي شد که " ميزرا

حسين خان مشيرالدوله " ( سپهسالار ) در سال 1281 قمري نمونه اي

از آن را به تهران فرستاده بود

اولين روزنامه يوميه

اولين روزنامه يوميه ايران روزنامهً خلاصةالحوادث مي باشد که در
سال 1316 قمري ( اکتبر 1898 م ) در تهران منتشر گرديد و بجز
روزهاي جمعه و يکشنبه در تمام ايام هفته به چاپ مي رسيده است
اخبار اين روزنامه که با چاپ سربي منتشر مي گرديد انحصار به
اخباري داشت که توسط خبرگزاري رويتر براي پخش در هندوستان
به ايران تلگراف مي شد؛ نسخه اي از اين اخبار به نزد شاه و
نسخهً ديگري از آن به سفارت انگلستان و نسخهً سوم به اداره
روزنامهً خلاصةالخوادث فرستاده مي شد. روزنامه خلاصةالحوادث
بيشتر اخبار خارجي را به چاپ مي رسانيد. اين روزنامه مدت 5
سال به انتشار خود ادامه داده و داراي تيراژ نسبتاً خوبي بود و
در سالهاي آخر انتشار آن، ديگر مجاني نبود و براي آبونمان
آن 3 قران دريافت مي شد. مديريت اين روزنامه را " محمد
حسن خان اعتماد السلطنه " رئيس ادارهً انطباعات يا مطبوعات
بر عهده داشت

اولين روزنامه ( چاپ ايران )

اولين روزنامه چاپي ايران، در دورهً سلطنت " محمد شاه قاجار " به
وسيله " ميرزا صالح شيرازي " در تهران تاًسيس گرديد. نخستين
شماره اين نشريهً ماهانه که داراي نام مخصوصي نبود و به تقليد از
واژهً روزنامه در زبان انگليسي، " کاغذ اخبار " ناميده مي شد، در 25
ماه محرم 1253 قمري ( اول ماه مه 1837 م ) انتشار يافت. موًسس
نخستين روزنامهً ايران، جزء دومين گروه جواناني بود که در زمان
فتحعلي شاه به همت " عباس ميرزاي نايب السلطنه " براي تحصيل علوم
جديد به انگلستان اعزام شده بودند. وي ضمن تحصيل در اين کشور در فاصلهً
سالهاي 1230 تا 1235 قمري ( 1815 تا 1819 م ) زبانهاي انگليسي و
فرانسه و لا تين و علوم طبيعي و تاريخ را آموخت و با فن چاپ نيز آشنائي
پيداکرد. او در بازگشت به ايران، سمت مترجم رسمي دولت را احراز نمود
و نخستين چاپخانه و اولين روزنامه را در دستگاه دولتي پادشاهان قاجار داير
کرد. بعدها به مقام سفارت رسيد و براي ماًموريتهاي مهم سياسي به انگلستان
و روسيه رفت. ميرزا صالح مشاهدات و تجربيات خود را در انگلستان، در
سفرنامه اش که معرف نخستين برخوردها و آشناييها و شيفتگيهاي ايرانيان
با زندگي متجدد اروپائي است، شرح داده و به برداشتها و استنباطهاي کلي
خويش در مورد نظام آزاديگراي انگليسي و وضع اقتصاد و صنعت و فرهنگ
اين کشور نيز اشاره کرده است. مدير اولين روزنامه ايران، که در آغاز
عصر تجدد خواهي پادشاهان قاجار براي تحصيلات جديد به اروپا رفته و پس
از بازگشت به کشور، سالها در مشاغل و مسئوليتهاي گوناگون دولتي
نقشهاي حساسي ايفا کرده بود، به انتشار روزنامه در جهت پيروي از غرب
و تحقق هدفهاي تجدد گرايي توجه يافته بود، به طوري که در اعلام نامه يا
طليعهً روزنامه کاغذ اخبار که در اواخر رمضان 1252 قمري و در حدود
چهار ماه پيش از چاپ نخستين شمارهً اين روزنامه منتشر گرديد، از " همت
ملوکانهً اولياي دولت عليه " به " تربيت ساکنين ممالک محروسه " و
اعظم تربيت که آگاه ساختن از کار جهان است سخن گفته است؛ و بر انتشار
هر آنچه طرفه بوده و تازگي داشته و استماع آنها مورث آگاهي و دانش و
عبرت اهالي مملکت خواهد بود، تاًکيد کرده است. وي در اين اعلام نامه
مخصوصاً بر " همه طبقات خلق " لازم دانسته که در زمان خود مثل اهل
زمان خويش باشند و مفاد قاعدهً " في زمانک مثل اهل زمانک " را ،اساس
رفتار و کردار خود قرار دهند. گر چه بعضي از پژوهندگان معتقدند اين طليعه
فقط اعلان نشر روزنامه اي در آينده نيست، بلکه خود حکم يک شماره
روزنامه ماهيانه را دارد و احتمال دارد بين نشر اين طليعه و اخبار محرم
الحرام دو يا سه شماره از همين قبيل منتشر شده باشد؛ ليکن اکثر محققان
اخبار وقايع شهر محرم الحرام را که در دوشنبه 25 محرم الحرام 1253 قمري
برابر با اول ماه مه 1837 ميلادي منتشر شده است، نخستين شماره روزنامه
ميرزا صالح مي دانند. اين شماره در دو ورق است که يک روي آن سفيد
و بر سر لوحهً آن نشان دولتي نقش شده و در پائين آن " اخبار و وقايع
شهر محرم الحرام 1253 که در دارالخلافهً طهران است انطباع يافته " قيد
شده است. صفحه اول اخبار ممالک شرقيه که شامل اخبار دارالخلافه طهران
است و صفحه دوم اخبار ممالک غربيه که خبرهايي از کشورهاي ايتاليا
ينگه دنيا ( آمريکا )، انگلند ( انگلستان )، ترکيه و ... درج شده است. اين
که نخستين نشريهً ادواري ايران تا چه سالي چاپ و منتشر مي شده است
دقيقاً مشخص نيست. اما به استناد سفرنامه هاي اشخاصي که در آن سالها
در ايران بوده اند و نوشته هاي بعضي از مورخان اين روزنامه حداقل سه
سال منتشر شده است

اولين هنرآموز چاپ در ايران

"ميرزا صالح شيرازي" را همه به عنوان اولين روزنامه نگار ايراني مي شناسند؛ ولي او غير از اين، اولين ايراني است که چاپ را نيز شاگردي کرده است.

ميرزا صالح در سال 1815 ميلادي همراه چهار ايراني ديگر به فرنگ رفت تا زبان لاتين و انگليسي را بياموزد و مترجم دولت شود.

او در خاطرات خود مي نويسد:

«با خود انديشه نمودم که بجز تحصيل اگر توانم چيزي از اين ولايت به ايران برم که به کار دولت عليه آيد، شايد خوب باشد. و مدتها بود که خيال بردن چاپ و صنعت باسمه (چاپخانه) در سر من افتاده بود. چند روز بعد از آن به لندن رفته قولونل خان را ديده، کيفيت را به او حالي کردم. اين مطلب را پسنديده و بعد از آن مستر داني نامي که استاد چاپ ساز است، يعني مختص به آنست که انجيل را در زبان فارسي، هندي، سرياني و عربي و ساير زبانهاي غريبه چاپ ميزنند، ديده هر روزه دو ساعت بنده در کارخانه او رفته من اوله الي آخره چاپ را آموزد....

در لندن در سالندبري استريت منزل گزين و در پنج ساعت قبل از ظهر از خواب برخاسته الي دو ساعت قبل از ظهر در نزد مستر بالفور زبان فرانسه خوانده و بعد از ناهار مجدداً درس خود را خوانده و بعد از آن الي دو ساعت بعدازظهر کتاب ديگر فرانسيس خوانده و بعد لباس انگريزي در بر کرده به منزل استاد چاپ زن رفته الي چهار ساعت و نيم از ظهر گذشته در کارخانه چاپ سازي مانده و بعد از آن به يکي از مهمانخانه ها شام خورده، به منزل برگشته، بعضي از تواريخ روم و گريک و روس و ترکي و ايران و داستانها به زبان انگريزي خوانده و صفحه اي از فرانسه ترجمه به زبان انگريز نوشته.

روز يکشنبه ها که روز تعطيل است درس نخوانده و يک شب در هفته به مهماني يا به تماشاخانه رفته. هر کس در ميانه هفته بنده را وعده مي خواست عذر مي آورم. بالجمله همه روزه مستمراً درس ميخوانم و به چاپخانه ميرفتم.»

اولين چاپخانه دولتي در تهران

پس از فوت " ميرزا صالح شيرازي " چاپخانه سنگي کاغذ اخبار و
چاپخانه هاي ديگر از جمله چاپخانه " ميرزا اسدالله خان فارسي " در
اختيار منوچهر خان گرجي ( معتمدالدوله ) قرار گرفت و با ادغام اين
چند چاپخانه و چاپخانه اي که تحت نظر او بود پايه و اساس نخستين
چاپخانهً دولتي در تهران ريخته شد. چاپخانه دولتي که تحت نظر
منوچهر خان گرجي ( معتمدالدوله ) تا سال 1265 هجري قمري برقرار
بود کتابهاي زيادي چه به صورت چاپ حروف سربي و چه با چاپ سنگي
به چاپ رسانيده و نمونه هاي آن هم اکنون در اکثر کتابخانه هاي قديم
کشورمان موجود مي باشد. اين کتابها به نام کتابهاي چاپ معتمدي
معروف مي باشند

اولين چاپخانه سربي در تهران

ميرزا زين العابدين تبريزي در سال 1239 يا 1240 هجري قمري به
دستور " فتحعلي شاه " به تهران احضار شد تا زير نظر " منوچهر خان
گرجي " که بعد ها به " معتمدالدوله " ملقب شد، چاپخانه اي را راه
بياندازند. چاپخانه سربي ميرزا زين العابدين در تهران پس از گشايش
چاپ کتابهاي فارسي و عربي را شروع کرد. محرق القلوب اولين کتابي
بود که در سال 1239 هجري قمري در اين چاپخانه چاپ شد. سال بعد
نيز کار چاپ کتاب عين الحيوة و حياةالقلوب در دو جلد در اين چاپخانه
به انجام رسيد. همين چاپخانه بعد ها کتاب مجالس المتقين نوشته شهيد
ثالث و سپس کتاب روضةالمجاهدين معروف به مختارنامه را چاپ کرد
اين کتابها جزوء نخستين کتابهاي مصوري بودند که با روش سربي چاپ
شده اند. کتابهايي که از اين چاپخانه بيرون آمده به نام کتابهاي چاپ
معتمدي معروف است و دليل آن نيز اين است که انتشار آنها زير نظر
معتمدالدوله يا منوچهر خان گرجي صورت مي گرفته است

اولين چاپخانه سربي در تبريز

در زمان " فتحعلي شاه قاجار " به همت وليعهد او " عباس ميرزا" چند
تن براي آموختن فن چاپ به کشورهاي انگلستان و روسيه فرستاده شدند
و آنها پس از آموختن اين فن اول بار دستگاههاي چاپ حروف سربي و
سپس دستگاه چاپ سنگي را به ايران آوردند. عباس ميرزا در سال 1230
هجري قمري پنج نفر دانشجو براي تحصيل به انگلستان و فرانسه اعزام
کرد و در بين اين پنج تن، شخصي به نام " ميرزا صالح شيرازي " بود
که پس از تحصيل زبانهاي خارجي و علوم جديده به فکر افتاد چاپخانه اي
خريده و به ايران آورد. وي در بازگشت به ايران به ايران در سال 1235
هجري قمري چاپخانه اي همراه آورد و در تبريز به کار انداخت. عباس
ميرزا نايب السلطنه، قبل از بازگشت ميرزا صالح شيرازي به ايران و
پس از امضاي صلح نامه گلستان بين ايران و روس در سال 1288
هجري قمري ( 1813 م) ورود چند دستگاه چاپ را به روسها سفارش
داد. پس از اين سفارش نيز، شخصي به نام " ميرزا زين العابدين
تبريزي " به پترزبورگ اعزام شد تا فنون چاپ و روش ساختن مرکب
را فرا گيرد. چهار سال بعد يعني در سال 1232 هجري قمري ميرزا
زين العابدين تبريزي به ايران برگشت و با خود يک دستگاه پرس چاپ
و مقداري هم حروف سربي عربي آورد، و بعد هم چاپخانه اي را در
تبريز راه انداخت ( در مورد قلم و نوشته حروفهاي فارسي بايد گفت
که تا قبل از تاًسيس کارخانه حروف ريزي در ايران تمام حروفهاي
سربي از کشورهاي خارج خصوصاً کشورهاي آلمان و هلند و
هندوستان و روسيه وارد ايران مي شد؛ و بدين لحاظ قلم فارسي ( به
اصطلاح حروفچين ها) در کارخانه هاي حروف ريزي خارج موجود نبود
و اغلب از قلم حروفهاي عربي استفاده مي شد و بدين سبب ميرزا زين العابدين
تبريزي در آن زمان حروفهاي سربي با قلم عربي را وارد ايران نمود ) ر
به اين ترتيب مي شود گفت او اولين کسي است که چاپخانه حروف سربي
فارسي ( عربي ) را در ايران راه اندازي کرد. ميرزا زين العابدين تبريزي
پس از اينکه اين چاپخانه را راه انداخت، چاپ رساله يا کتابي را آغاز کرد
که " فتحنامه " نام داشت و آن را " ميرزا عيسي قائم مقام فراهاني " نوشته
بود. اين کتاب از جنگي سخن مي گويد که در سال 1277 هجري قمري ميان
دولتهاي ايران و روس روي داد و بالاخره هم با صلحنامه گلستان به پايان
رسيد. چاپ اين کتاب که با همان حروف سربي عربي حروفچيني شد، يک سال
و نيم به درازا کشيد و بالاخره اولين کتاب چاپي به زبان فارسي در ايران در
سال 1234 از زير چاپ بيرون آمد. آنچه از کارهاي چاپ شده در آن زمان
به جاي مانده است نشان مي دهد که دستگاه چاپ و لوازم حروفچيني چاپخانه
سربي ميرزا زين العابدين خيلي ساده و ابتدائي بوده است. دومين کتاب يا
رسالهً حروف سربي به نام رساله جهاديه بين سالهاي 1238 تا 1239
چاپ شد. اين کتاب شامل فتاوي روحانيون درباره جهاد با روس ( جنگ دوم
روس و ايران ) بود. در اين چاپخانه، کتابها را با حروف سربي ( قلم عربي ) که
داخل گارسه ها قرار داشت حروفچيني مي کردند و بعد از چاپ آن را با ماشين
معمول در آن زمان يعني دستگاه هاي فشار فلزي يا پرس چاپ انجام مي دادند
اين نوع ماشين در واقع مدل تکميل شده ماشينهاي چاپي بود که استانهوپ
اختراع کرده بود. مرکب مورد استفاده در اين چاپخانه از نوع مرکبهاي مشکي
دوده اي بوده که خود ميرزا آن را مي ساخته است و کاغذ آن نيز از نوع کاغذ
هاي خانبالغ که از چين مي آمد بود

اولين آموزشگاه چاپ و حروفچيني

اولين آموزشگاه چاپ و حروفچيني در ايران سال 1330 به وجود آمد که
با همکاري فني و حرفه اي وزارت آموزش و پرورش اداره مي شد

اولين چاپخانه چاپ سنگي در ايران

چنانکه از مآخذ و منابع معتبر برمي آيد چاپ سنگي ده سال بعد از
ورود چاپ سربي وارد ايران گرديده است. البته در اين باب هم " عباس
ميرزا نايب السلطنه " پيشقدم بود. در سال 1240 هجري قمري پس از آن
که " ميرزا جعفر تبريزي " براي آموختن صنعت چاپ به مسکو فرستاده
شد، پايتخت از تبريز پيروي کرد و " ميرزا صالح شيرازي " که در آن
زمان جزوء اعيان و وزيران تهران شده بود، " ميرزا اسدالله " نامي را
از اهالي فارس به همان منظور به سن پترزبورگ روسيه فرستاد و اين دو
پس از بازگشت، چند دستگاه ماشين چاپ با خود آوردند، و اين دستگاه هاي
چاپ نيز در تبريز به راه افتادند. اولين کتابي که ميرزا اسدالله شيرازي در
تبريز به چاپ رسانيد قرآن کريم در 1284 هجري قمري و سپس کتاب
زادالمعاد در 1251 بود. و بعد در سال 1259 هجري قمري اولين کتاب
مصوري که با چاپ سنگي چاپ شد کتابي بود به نام ليلي و مجنون مکتبي
شيرازي که چهار تصوير داشت. و در همين سال نيز کتاب معجم في آثار
کتاب العجم " ميرزا فضل الله الحسين " با چاپ سنگي از چاپ خارج
گرديد. پنج سال بعد به فرمان پادشاه وقت ( محمد شاه قاجار ) چاپخانه اي
که ميرزا اسدالله شيرازي داير کرده بود با وسائل و ابزارآلات آن به تهران
انتقال يافت و اولين کتابي که در اين چاپخانه سنگي تهران به چاپ رسيد
ديوان عبدالوهاب نشاط شاعر بود

اولين کتاب چاپي به زبان فارسي در ايران

در زمان " فتحعلي شاه قاجار " به همت وليعهد او " عباس ميرزا" چند
تن براي آموختن فن چاپ به کشورهاي انگلستان و روسيه فرستاده شدند
و آنها پس از آموختن اين فن اول بار دستگاههاي چاپ حروف سربي و
سپس دستگاه چاپ سنگي را به ايران آوردند. عباس ميرزا در سال 1230
هجري قمري پنج نفر دانشجو براي تحصيل به انگلستان و فرانسه اعزام
کرد و در بين اين پنج تن، شخصي به نام " ميرزا صالح شيرازي " بود
که پس از تحصيل زبانهاي خارجي و علوم جديده به فکر افتاد چاپخانه اي
خريده و به ايران آورد. وي در بازگشت به ايران به ايران در سال 1235
هجري قمري چاپخانه اي همراه آورد و در تبريز به کار انداخت. عباس
ميرزا نايب السلطنه، قبل از بازگشت ميرزا صالح شيرازي به ايران و
پس از امضاي صلح نامه گلستان بين ايران و روس در سال 1288
هجري قمري ( 1813 م) ورود چند دستگاه چاپ را به روسها سفارش
داد. پس از اين سفارش نيز، شخصي به نام " ميرزا زين العابدين
تبريزي " به پترزبورگ اعزام شد تا فنون چاپ و روش ساختن مرکب
را فرا گيرد. چهار سال بعد يعني در سال 1232 هجري قمري ميرزا
زين العابدين تبريزي به ايران برگشت و با خود يک دستگاه پرس چاپ
و مقداري هم حروف سربي عربي آورد، و بعد هم چاپخانه اي را در
تبريز راه انداخت ( در مورد قلم و نوشته حروفهاي فارسي بايد گفت
که تا قبل از تاًسيس کارخانه حروف ريزي در ايران تمام حروفهاي
سربي از کشورهاي خارج خصوصاً کشورهاي آلمان و هلند و
هندوستان و روسيه وارد ايران مي شد؛ و بدين لحاظ قلم فارسي ( به
اصطلاح حروفچين ها) در کارخانه هاي حروف ريزي خارج موجود نبود
و اغلب از قلم حروفهاي عربي استفاده مي شد و بدين سبب ميرزا زين العابدين
تبريزي در آن زمان حروفهاي سربي با قلم عربي را وارد ايران نمود ) ر
به اين ترتيب مي شود گفت او اولين کسي است که چاپخانه حروف سربي
فارسي ( عربي ) را در ايران راه اندازي کرد. ميرزا زين العابدين تبريزي
پس از اينکه اين چاپخانه را راه انداخت، چاپ رساله يا کتابي را آغاز کرد
که " فتحنامه " نام داشت و آن را " ميرزا عيسي قائم مقام فراهاني " نوشته
بود. اين کتاب از جنگي سخن مي گويد که در سال 1277 هجري قمري ميان
دولتهاي ايران و روس روي داد و بالاخره هم با صلحنامه گلستان به پايان
رسيد. چاپ اين کتاب که با همان حروف سربي عربي حروفچيني شد، يک سال
و نيم به درازا کشيد و بالاخره اولين کتاب چاپي به زبان فارسي در ايران در
سال 1234 از زير چاپ بيرون آمد. آنچه از کارهاي چاپ شده در آن زمان
به جاي مانده است نشان مي دهد که دستگاه چاپ و لوازم حروفچيني چاپخانه
سربي ميرزا زين العابدين خيلي ساده و ابتدائي بوده است. دومين کتاب يا
رسالهً حروف سربي به نام رساله جهاديه بين سالهاي 1238 تا 1239
چاپ شد. اين کتاب شامل فتاوي روحانيون درباره جهاد با روس ( جنگ دوم
روس و ايران ) بود. در اين چاپخانه، کتابها را با حروف سربي ( قلم عربي ) که
داخل گارسه ها قرار داشت حروفچيني مي کردند و بعد از چاپ آن را با ماشين
معمول در آن زمان يعني دستگاه هاي فشار فلزي يا پرس چاپ انجام مي دادند
اين نوع ماشين در واقع مدل تکميل شده ماشينهاي چاپي بود که استانهوپ
اختراع کرده بود. مرکب مورد استفاده در اين چاپخانه از نوع مرکبهاي مشکي
دوده اي بوده که خود ميرزا آن را مي ساخته است و کاغذ آن نيز از نوع کاغذ
هاي خانبالغ که از چين مي آمد بود