۱۳۹۱ فروردین ۷, دوشنبه
جایی که زمان میایستد
یکی از راههای معرفی چهرههای ادبی به مردم، «نمایش جنبههای مختلف زندگی» آنهاست.
این نکته از آن جهت اهمیت مییابد که چهرههای ادبی، به سبب ماهیت کارشان، از انظار پنهانند و عامه مردم، معمولا شناخت بسیار اندک و ناقصی از زندگی، شیوه کار و زیروبمهای شخصیت و منششان دارند. این چهرهها در خلوت مینویسند و آنچه آنها را به مخاطبانشان وصل میکند، فقط آثارشان بهصورت کتاب است. اما کتاب، عموما مخاطبانی ویژه و در ایران، اندک دارد. بنابراین میتوان به آن، جنبههای بیشتری از زندگی این چهرهها افزود تا طیف گستردهتری از جامعه با آنها آشنا شوند.
درک عمیقتر این نکته وقتی روشن میشود که بدانیم رابطه مستقیم و قدرتمندی میان میزان آشنایی مردم با زندگی و جزئیات پیرامونی زندگی بزرگان ادبیات و میزان استقبالشان از آثار این بزرگان وجود دارد. به عبارت دیگر، هر چه مردم بیشتر نویسندگان و فعالان کتاب و ادبیات را بشناسند، به احتمال بسیار، درباره مطالعه آثارشان کنجکاوی بیشتری خواهند کرد و به سمت کتابخوانی گرایش بیشتری خواهند یافت.
اما تجربههای جهانی نشان داده است بهترین و مستقیمترین راه برای نمایش جنبههای مختلف زندگی یک نویسنده یا شخصیت ادبی، موزهها هستند. چرا که یک موزه در واقع بسته یا مجموعهای است از همه آنچه در حوزههای مختلف میتوان انجام داد.
بستهای که زندگی، با همه ابعاد کلی و جزئیاش در برابر دیدگان علاقهمندان قرار میگیرد. به همین علت است که حالا سالهاست (و البته در کشورهای توسعه یافته، حتی دهههاست) که برای راهاندازی موزههای مربوط به شخصیتهای ادبی، «خانه» انتخاب شده است. خانه یا محل سکونت نویسندگان و فعالان ادبی، از این نظر بهترین گزینه است، چراکه تقریبا همه آنچه عامه مردم علاقهمندند درباره این آدمها بدانند، در آن یافت میشود. مردم در خانه یک نویسنده، محل کار او را میبینند. میزی را که سالها پشت آن نشسته و نوشته است، میبینند و با اشیایی که زندگیاش را کامل میکردهاند، آشنا میشوند. در عین حال، جوایز، تابلوها و... و حتی با لباسهای نویسنده آشنا میشوند و در کنار اینها، مدیران این قبیل موزههای خانهای، با استفاده از هنرهای دیگر، بخشهای دیگر زندگی نویسنده را نیز به بازدیدکنندگان نشان میدهند. از جمله نمایش فیلمهای کوتاه از او در یکی از اتاقها، یعنی همانجایی که تلویزیون خانگی نویسنده قرار داشته است. به این ترتیب، با بازدید از یک موزه خانهای، میتوان بهطور تقریبا کامل با یک نویسنده یا فعال ادبی آشنا شد و دستکم به 5نتیجه یا هدف دست یافت:
1 - معرفی: یکی از دغدغههای مهم مسئولان فرهنگی همه کشورها (که البته در ایران چندان به چشم نمیآید) معرفی چهرههای فرهنگی و از جمله ادبی، به عامه مردم و حتی مهمتر از این، به کشورهای دیگر یا به عبارت بهتر جامعه جهانی است. موزهها به ویژه موزههای خانهای، از جمله سادهترین و کمهزینهترین راهها برای دستیابی به این هدف است. اعضای جامعه در اوقات فراغت یا حتی با تعریف یک کار جدی، میتوانند به این موزهها مراجعه کنند و با چهرههای کشورشان آشنا شوند. گذشته از این، این هدف از 2منظر دیگر، اهمیتی فراتر از اینها مییابد:
الف) موزهها ازجمله مکانهاییاند که از بعد آموزشی، همواره مورد توجه مسئولان آموزش عمومی یا حتی آموزش تکمیلی بودهاند. مدیران مدارس یا دانشکدهها و پژوهشکدهها در کشورهای توسعهیافته، بخشی از آموزش خود را در موزهها انجام میدهند چرا که یک موزه بهتنهایی میتواند کار چندین ساعت آموزش کلاسی را انجام دهد.
ب) در صنعت گردشگری، موزهها، حتی موزههای بسیار کوچک خانهای، اهمیت بسیاری دارند. گردشگران به ویژه گردشگران فرهنگی، همواره در جستوجوی موزههایی هستند که فرهنگ و هنر آن کشور را به صورت راحت، سریع و فارغ از زبان، به آنها معرفی کند. ضمن اینکه بازدید از یک موزه، شکلی از تفریح و گردش نیز هست.
2 - گردش و سرگرمی: دومین هدفی که یک موزه خانهای میتواند به سهولت فراهم آورد، مثل هر موزه دیگری، در همین مفهوم تفریح و گردش نهفته است. بازدید از موزه، بیش از هر چیز، یک سرگرمی است و از جمله راههای کمهزینه و ساده برای پر کردن اوقات فراغت مردم. راهاندازی موزههای خانهای برای دولتها، هزینه چندانی ندارد اما صرفنظر از همه ابعاد آموزشی مهمی که دارد، میتواند به محل «جالب» و مرموزی برای گذراندن اوقات فراغت تبدیل شود. مردم همواره درباره زندگی شخصیتهای معروف کنجکاوند و به این کنجکاوی بهتر و بیشتر از هر جای دیگری، در منزل این افراد پاسخ داده میشود. از این نظر، نویسندهها شاید بیش از همه چهرههای دیگر برای موزههای خانهای مناسب باشند. چرا که حاصل کار و نوع زندگی نویسندگان، موزهای نیست. حاصل کار نویسنده، تنها کتاب است و کتاب، شئی موزهای نیست که مثل تابلوهای یک نقاش یا عکسهای یک عکاس در موزه نگهداری شود. همچنین نویسندگان کمتر از چهرههای دیگر در انظار دیده میشوند و همین حضور کمرنگتر، رمز و راز و کنجکاوی حاصل از آن را پیرامون زندگیشان بیشتر میکند.
3 - حفظ ارزش و احترام: شاید هیچ بزرگداشت و کنگره و همایشی بهقدر تبدیل محل زندگی یک شخصیت فرهنگی به موزه، احترامآمیز و قدرشناسانه نباشد. ما هر سال برای شخصیتهای بسیاری بزرگداشت و همایش برگزار میکنیم، تنها با این هدف که قدر و احترامشان را نگهداشته باشیم و ارزش بزرگانمان را به دیگران یادآوری کنیم. اما شاید تنها هزینه یک سال این مراسم گوناگون، برای تبدیل خانه این افراد به موزه کافی باشد. ضمن اینکه این کار تنها یک بار هزینه میخواهد و بعد، حفظ و نگهداریاش، بسیار ارزان است. در واقع موزههای خانهای در عین حال که به بهترین و راحتترین شکل، بزرگداشت و حفظ احترام و قدر بزرگان است، بسیار مقرون به صرفه نیز هست. در این موضوع، توجه به واژه موزه به تنهایی تا حد زیادی مسئله را روشن میکند. به عبارت بهتر، همین که در کنار نام چهرههای ارزشمندمان، کلمه موزه قرار میگیرد، به معنای بزرگداشت و تجلیل همیشگی است. چرا که نشان میدهد فرد آنچنان برایمان بزرگ و عزیز بوده است که نامش ارزش موزهای دارد.
4 - ارزش دایرهالمعارفی: در کنار همه اینها، یک موزه، چه از نوع موزههای موضوعی و چه از نوع موزههای خانگی، یک دایرهالمعارف ساکن است. از بعد آموزشی، همانطور که گفته شد، دانشآموزان و دانشجویان، میتوانند از یک موزه خانهای، در مدتی بسیار کوتاه، نویسندهای را بشناسند، آثارش را ببینند، با زندگیاش آشنا شوند و خلاصه، کاری را که در نظام آموزش پشتمیزی، در طول ساعتها چرتزدن و مشق نوشتن درست نمیآموزند، در طول 2ساعت، در عمل، بهدرستی یاد بگیرند. اما این دایرهالمعارف که با تمرکز بر یک فرد، اطلاعات متنوع و جذابی را به بازدیدکنندگان میدهد، برخلاف دایرهالمعارفهای مکتوب، بسیار فراگیرتر است و بههیچوجه تنها مخصوص اهل فن یا دانشجویان و دانشآموزان نیست. موزههای کوچک خانگی، به شکل غیرمستقیم، در عمل و دیداری میآموزند و به همین علت، گستره مخاطبشان، همه افراد جامعه، با هر سطح سواد و هر میزان معلومات و حتی علاقه است.
5 - میراث فرهنگی: و خلاصه، پس از همه اینها باید حفظ میراث فرهنگی کشور را نیز بهعنوان یکی از ویژگیهای ماهوی موزههای خانگی، مثل هر موزه دیگری، در نظر آورد. ماهیت موزهها، در هر شکل و هر اندازهای که باشند، حفظ میراث فرهنگی کشور است و شخصیتهای ادبی، ازجمله مهمترین میراثهای فرهنگی هر کشوری محسوب میشوند. اما آیا تنها شکل حفظ این میراث، ساخت تندیس و نگهداری از آن در موزههای دیگر یا دستبالا در فضاهای عمومی است؟ بیتردید راههای بسیاری برای حفظ میراث فرهنگی وجود دارد اما آیا تنها «حفظ» در فضاهایی غیرجذاب و بینهایت خلوت، به نام موزه، کافی است؟ موزههای خانگی، راهی کمهزینه، سریع و جذاب برای حفظ میراثی به نام شخصیت ادبی است اما در ایران تاکنون تقریبا مغفول مانده است و تعداد انگشتشماری از آنها راهاندازی شدهاند.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
0 نظرات:
ارسال یک نظر