کانون ایرانیان: تپه باستانی حسنلو در استان آذربایجان غربی
کانون ایرانیان

۱۳۸۹ بهمن ۱۷, یکشنبه

تپه باستانی حسنلو در استان آذربایجان غربی

http://kanooneiranian.blogspot.com/
http://kanooneiranian.blogspot.com/

تپه حسنلاو که در ۷ کیلومتری شهر نقده قرار دارد ، در میان جلگه ای سرسبز و خرم که به نام " سلدوز " معروف است ، یکی از تپه های باستانی ایران است که قدمت آن به بیش از ۶ هزار سال قبل از میلاد می‌ رسد .

تپه باستانی حسنلو در ۱۲ کیلومتری جنوب غربی دریاچه ارومیه ، و ۹ کیلومتری شمال شرقی شهرستان نقده بین دهکده های امین‌ لو و حسنلو واقع شده است . این تپه به مناسبت نام دهکده مجاورش حسنلو نام گرفته است .

تپه های باستانی زیادی پیرامون تپه حسنلو را فرا گرفته اند و گویا هنگام آبادی حسنلو و تمدن عظیمش تمدن های دیگری نیز با این تپه در تماس بوده و هم دوره تمدن حسنلو بوجود آمده اند .

وجود تپه های باستانی دیگر چنین می رساند که اقوام ساکن در حسنلو با اقوام ساکن در تپه های اطرافش از یک تیره بوده و با هم داد و ستد و رابطه داشته اند . تپه های اطراف حسنلو عبارتند از :

* تپه باستانی پسدلی در شمال شرقی حسنلو ( واقع در دهکده شیخ احمد )
* تپه بارانی در جنوب حسنلو ( واقع در دهکده بارانی عجم )
* تپه حاج فیروز در جنوب حسنلو ( واقع در دهکده حاج فیروز )
* تپه باستانی تابیه در جنوب غربی حسنلو ( واقع در دهکده تابیه )
* عقرب تپه در مغرب حسنلو ( واقع در دهکده دلمه )
* تپه کوئیک در شمال غربی حسنلو ( واقع در دهکده کوئیک )
* تپه دلنچی ارخی در شمال غربی حسنلو ( واقع در دهکده دلنجی ارخی = جوی گدا )
* تپه باستانی فلات در مغرب حسنلو ( واقع در دهکده قلات )
* تپه باستانی میرآوا = میرآباد در مغرب حسنلو ( واقع در دهکده میرآباد )
* تپه باستانی دیگر بنام ساخسی تپه در جنوب حسنلو ( واقع در دهکده ساخی تپه )
* تپه نظام آباد در جنوب شرقی حسنلو ( واقع در دهکده نظام آباد )
* تپه مملو در جنوب شرقی حسنلو ( واقع در دهکده مملو )
* تپه محمد شاه در مشرق حسنلو ( واقع در دهکده محمدشاه )
* تپه گرخانه در مشرق حسنلو ( واقع در دهکده گرخانه )

کلیه تپه های یاد شده به فاصله های مختلف از یکدیگر و به فاصله ۲ کیلومتر تا شعاع ۱۵ کیلومتر از تپه حسنلو قرار گرفته اند .

تاریخچه حفاری در تپه حسنلو
تپه حسنلو تپه بزرگ و مدوری به قطر تقریبی ۲۸۵ تا ۲۵۰ متر و ارتفاع ۲۰ متر از سطح رودخانه گدار می باشد . این تپه بین دو دهکده امین ‌لو و حسنلو از طرف مغرب و مشرق قرار گرفته است . ساکنین اولیه تپه حسنلو احتمالا قوم مناعی ( مانائی ) بوده اند که تمدن بس وسیع و درخشانی از خود به یادگار گذارده اند . از اشیاء مکشوفه در این تپه چنین به نظر می رسد که آثار مفرغی آنها کاملا قابل مقایسه با آثار مفرغی لرستان یعنی قوم کاسی است و شاید خویشاوندی میان این دو قوم موجود باشد . از قوم مناعی و محل سکونت آنها که سرزمین های جنوبی دریاچه رضائیه بوده است یادی در تورات شده است . قوم مناعی را قوم « مان » هم گفته اند .

تپه حسنلو ابتدا بوسیله یک هیئت تجاری ایرانی در سال ۱۳۱۳ خورشیدی کاوش شد و در سال ۱۳۱۵ بوسیله سر اورل اشتین دانشمند انگلیسی چندید گمانه در آن زده شد و مقداری هم اشیاء بدست آمد . در سال ۱۳۲۶ یک کاوش تجارتی بوسیله آقای فرهادی انجام گرفت و آقای محمود راد بازرس فنی این حفاری بود . در سال ۱۳۲۸ از طرف اداره کل باستانشناسی آقای مهندس علی حاکمی باتفاق آقای محمود راد مأمور کاوش علمی در این تپه باستانی شدند . مقدار زیادی از اشیاء حسنلو که امروزه در سال موزه ایران باستان دیده می شود بوسیله این هیئت علمی به موزه تهران آورده شده است . ضمناً گزارش این حفاری بوسیله هیئت مزبور در جلد اول گزارش های باستان ‌شناسی در شهریور ماه ۱۳۲۹ چاپ شده است .

در سال ۱۳۳۴ شمسی یک هیئت مشترک ایرانی و آمریکایی به ریاست پروفسور رابرت دایسون در تپه حسنلو مشغول کاوش شدند . این حفاری در سال های بعد هم ادامه یافت .

بالاخره روز پنجشنبه ۲۳ فروردین ماه سال ۱۳۳۷ هیئت مشترک ایران و آمریکا ضمن حفاری در این تپه موفق به کشف جام بزرگ طلای حسنلو گردید . بازرس فنی و نماینده ایرانی هیئت در آن هنگام آقای علی اکبر اصغریان بود . از آن پس مرتباً این تپه بوسیله هیئت مشترک ایران و آمریکا حفاری شده و هنوز هم ادامه دارد ( ولی تاکنون کتاب مستقلی در این باره از طرف دکتر ادیسون به چاپ نرسیده است ) .

در دو فصل آخر حفاری تپه حسنلو یعنی در تابستان سال های ۴۹-۵۱ که غلام‌ رضا معصومی بازرس فنی این هیئت بود .

حفاری تپه حسنلو یک حفاری کاملاً علمی است . برای اینکه تپه را حفاری کنند ابتدا سطح آن را به مربع ‌های متعدد به ابعاد ۵*۵ متر تقسیم کرده اند و سپس در یک سوی جدول حاصله از اعداد و در سوی دیگر از حروف الفبای انگلیسی استفاده کرده اند . پس از اینکه ۲۶ حرف الفبای انگلیسی برای ۲۶ ترانشه در کنار هم نام‌ گزاری شده است برای بار دوم این حروف تکرار شده است مانند حروف AA و BB و CC و DD و EE هر کدام برای یک ردیف ترانشه مورد استفاده قرار گرفته اند . با این کار محل دقیق هر ترانشه و هر شیئی یافت شده از آن ترانشه به خوبی روشن می‌ گردد .

در سال های اول حفاری ، هیئت مشترک ایران و آمریکا در ترانشه های مختلف این تپه کار کرد و تقریباً محل مناسبی را برای کار دائمی هر ساله خود پیدا نمود . در همین سال ها بود که به ساختمان های سوخته دوره چهارم سکونت در حسنلو برخورد شد و اثرات سوختگی و شواهدی که این آتش‌ سوزی را ثابت می کرد یکی پس از دیگری روشن گردید . در سال های اول حفاری ، هیئت برای پیدا کردن ارتفاع خاک تشکیل دهنده تمدن های مختلف در مراحل دهگانه سکونت در حسنلو اقدام به حفر چاهی در مرکز تپه و تقریباً در پست‌ ترین قسمت تپه نمود . این چاه در عمق ۵/۱۷ متری از سطح اولیه تپه به خاک بکر و آب رسید و نتایج کلی زیر را بدست آورد :

جام حسنلو
این جام در فروردین ماه سال ۱۳۳۷ بوسیله هیئت مشترک ایران و آمریکا از تپه حسنلو کشف شد . این جام در آغوش انسانی جای داشت که بر زمین افتاده بود و بر پشت او خنجری فرو کرده بودند . نقوش این جام متنوع بوده و دارای ارزش هنری فراوان است . در ابداع نقوش این جام هنرمند سازنده آن احتمالاً از دو داستان شیرین فارسی کهن الهام گرفته است . یکی داستان مهر فراخ دشت است که بر گردونه ای سوار و همراه یارانش به جنگ دشمن می رود که پیمان شکنان را کیفر دهد . دیگری داستان پیروزی فریدون پیشدادی بر ضحاک ماردوش است که شاه فریدون به کمک کاوه آهنگر موفق می شود که بر ضحاک پیروز شده و خواهرانش را از اسارت او بیرون آورد .

دوران ‌های سکونت در حسنلو
به عقیده دکتر دایسون رئیس هیئت مشترک ایران و آمریکا ده دوره متمایز سکونت در تپه حسنلو موجود است و از قدیم به جدید یعنی از دوره دهم شروع و به دوره یکم که آخرین دوره است ختم می شود . دایسون تاریخ تقریبی سکونت در دوره دهم را به ۶ هزار سال پیش از میلاد مسیح نسبت می دهد و دوره نهم و هشتم تا هفتم را بین ۶ هزار و سه هزار پیش از میلاد می داند . از سه دوره دهم و نهم و هشتم اطلاعات زیادی نداریم و مدارک کافی نیز در دست نمی باشد و امید می رود با ادامه حفاری در تپه حسنلو نکات تاریک این سه دوره کاملاً روشن گردد .

از دوره هفتم تا دوره اول اطلاعات بیشتری موجود است و شواهد باستان ‌شناسی و حفریات در حسنلو وجود این دوره ها را کاملاً تأئید می کند . در این دوره ها به بنا های خشتی و گلی و سنگی برخورد شده است . از حفاری که در ترانشه U ۲۲ در سال های ۱۳۴۹ و ۱۳۵۱ انجام گرفت ثابت شد که از دوره چهارم سکونت در حسنلو یعنی از هنگام وقوع آتش‌ سوزی بزرگ حسنلو تا دوره هفتم سکونت ( ۲۲۰۰ سال پیش از آتش ‌سوزی ) آثار ساختمانی که دال بر سکونت افرادی در حسنلو می باشد موجود است . بنابراین دوره هفتم بین ۲۵۰۰ تا ۳۰۰۰ سال پیش از میلاد بوده است که از ابزار مفرغی استفاده می شده است و دوره ششم بین ۲۰۰۰ تا ۲۵۰۰ پیش از میلاد مسیح و دوره پنجم می ‌تواند ۱۳۰۰ سال پیش از میلاد مسیح بوده باشد .

در دوره پنجم سکونت در حسنلو ظروف سفالی خاکستری رنگ ظاهر شده است ولی اقوام سازنده این ظروف سفالی خاکستری رنگ معلوم نیست که از چه منطقه ای به این محل آمده اند ؟ از مختصات دوره پنجم سکونت در حسنلو وجود ساختمان های خشتی و گلی است که تاکنون در هیچ نقطه از دنیا یافت نشده است .

دوره چهارم بین ۱۳۰۰ تا ۸۰۰ ق . م است یعنی همان دوره آتش‌ سوزی بزرگ و لایه های سوخته و سیاه شده که تقریباً در مدت ۵۰۰ سال سکونت تشکیل گردیده است . در این دوره ساختمان های حسنلو از سنگ ساخته شده بود و تمدن بسیار درخشانی در این دوره در حسنلو وجود داشته است . هنر اقوامی که در این دوره در حسنلو ساکن بوده اند بسیار پیشرفته بود و آثار آن ها قابل مقایسه با آثار زیویه کردستان و کلورز و مارلیک گیلان و کلیه نفاط لرستان می باشد .

دوره سوم سکونت در تپه حسنلو دوره ماد ها و کمی پیش از آن بوده است و نیز این دوره نیمی از دوره هخامنشی را هم شامل می شود و خود این دوره به دو قسمت III A و III B تقسیم می‌ گردد و دوره III A قدیم تر از دوره III B بوده است . دوره دوم همزمان با نیمی از دوره هخامنشی و همه دوران پارت ( اشکانی ) و نیمی از دوران ساسانی می باشد . و دوره اول که لایه بسیار ضعیفی است شامل اواخر ساسانی و اوایل اسلام است که اثری از آن موجود نیست و کلیه آثار این دوره از میان رفته است .

مهم ترین دوره سکونت در حسنلو همان دوره چهارم است و منظور نگارنده از تشریح کلی حفاری حسنلو و ساختمان های یافت شده در آن بیشتر روی این دوره می باشد . کلیه ساختمان های یافت شده در حسنلو که از سنگ ساخته شده اند متعلق به دوره چهارم سکونت در حسنلو است ( گرچه مقدار کمی هم سنگ در پی ‌های ساختمانی دوره پنجم بکار رفته است ) .

هیئت حفاری در سال های پیش از انقلاب توانست اتاق های متعددی با سالن های بزرگ در مرکز تپه کشف نماید و دیوار دفاعی قلعه نظامی و دژ محکم این شهر را زیر خاک بیرون سازد . از کشفیات اخیر این هیئت دست یافتن به سه معبد بزرگ ستوندار است که احتمالاً مراسمی در هر یک از آنها اجرا می شده است . به‌نظر می رسد که این سه تالار بزرگ ستوندار همزمان با هم ساخته نشده است بلکه تالار ستوندار شرقی اول و تالار ستوندار بزرگ جنوبی پس از آن دو تالار ستوندار غربی بعد از هر دو تالار ساخته شده است و به عبارت دیگر می ‌توان گفت هنگامی که تالار ستوندار بزگ جنوبی را بنا کرده اند اولین تالار ستوندار شرقی متروک شده بود و از آن استفاده کافی نمی شده است و آن تالار به انبار یا طویله اسبان تبدیل شده بوده است و نیز سومین تالار غربی ستوندار را هنگامی بنا کرده اند که دومین تالار بزرگ جنوبی تکافوی احتیاجات آنها را برآورده نمی کرده است بدین جهت اقدام به ساختن سومین تالار بزرگ ستوندار کرده اند . شواهدی که از این حفاری داریم اینطور نشان می دهد که هر سه بنای ستوندار مانند یک مرکز مذهبی یا معبدی بوده که برای انجام تشریفات خاصی ساخته شده و در حقیقت خدا را در آنجا می پرستیدند .

دروازه و دیوار دفاعی قلعه
دور تا دور قلعه را دیواری به قطر ( عرض ) ۳ متر و ارتفاع هفت متر فرا گرفته بوده است . در سرتاسر این دیوار برج های مربع شکلی به فاصله های ۳۰ متر از یکدیگر و به ابعاد ۱۰ متر × ۱۰ متر ساخته شده بود . ارتفاع برج ها بدرستی معلوم نیست که چند متر بوده است و مسلماً بیشتر از ۷ متر یعنی بلند تر از دیوار قلعه بوده است . با احتساب هر ۳۰ متر یک برج ، تقریباً محل هفت برج در روی دیوار دفاعی قلعه روشن می‌ گردد . طرز قرار گرفتن برج ها در میان دیوار ها طوری بوده است که ۳ متر از طول برج داخل دیوار و ۵ متر آن خارج دیوار ( بیرون از قلعه ) و ۲ متر آن در سوی دیگر دیوار ( داخل قلعه ) قرار داشته است . از این برج ها برای حفاظت قلعه استفاده می شده است .

از حفاری قسمتی از دیوار قلعه و چند برج می‌ توان نتیجه گرفت که تغییراتی در دیوار شهر و برج ها در دوران سوم سکونت در حسنلاو پدید آمده است و مسیر دیوار قلعه در دوره سوم سکونت با دوره چهارم فرق کرده است ، زیرا پس از آتش‌ سوزی و فروریختن قسمت زیادی از دیوار قلعه و خراب شدن برخی از برج ها ، دیوار و برج ها از نو بنا شده ولی در مسیر دیوار اندکی انحراف حاصل گردیده است .

حیاط مرکزی و بنا های پیرامون آن
در مرکز این دژ حیاط وسیعی به طول ۲۹ و عرض ۱۹ متر قرار گرفته است . البته طول و عرض حیاط در همه سو یکسان نبوده و حیاط تقریباً شکل چند ضلعی نامنظمی پیدا کرده است بطوریکه در شمال ‌ترین قسمت عرضش به ۲۱ متر هم می رسد . در انتهای جنوبی حیاط مرکزی مذبح یا قربانگاه قرار داشت و در انتهای شمالی حیاط چند ستون سنگی بلند به فاصله چند متر از یکدیگر به ارتفاع سه متر یا بیشتر مانند لوحه سنگی یادبود به دیوار شمالی حیاط نصب شده بود ولی روی هیچ‌ کدام از آنها کتیبه ای دیده نمی شد . در دو سوی شمالی و غربی حیاط سکو های سنگی به ارتفاع تقریبی ۶۰ تا ۷۰ سانتیمتر و عرض ۱۲۰ تا ۲۳۰ سانتیمتر وجود داشت که با سنگ ‌های تخت مفروش بود . دور تا دور حیاط مرکزی و اتاق های کوچک و بزرگ و تالار های ستوندار و ایوان های درازی وجود داشته است که بازمانده آن هنوز هم برجای اولش دیده می شود .

بنا های سوی شرقی حیاط مرکزی
در جنوب خاوری حیاط مرکزی یک تالار وسیع با چند انبار وجود داشت . در این تالار مقداری زیادی از خمره های بزرگ یافت شد . از همین تالار یک در به انبار دیگری که خمره های زیادی در آنجا وجود داشت باز می شد مورد استفاده این خمره ها محققا معلوم نیست که آیا برای ذخیره آب بوده یا شراب . ولی به سبب اینکه این قلعه دژ نظامی بوده است احتمال ذخیره آب برای روزی که مبادا دژ را محاصره کنند بیشتر است . در شمال همین انبار اولین و قدیم ترین تالار بزرگ ستوندار قرار گرفته است . در ورودی این تالار بزرگ ستوندار از همین انبار به داخل حیاط مرکزی باز می شده است . تا آنجائی که حفاری سال اخیر روشن کرده است این تالار بطول و عرض ۱۶ × ۴ متر از زیر خاک بیرون آمده است ولی قسمت جنوب شرقی آن هنوز حفاری کامل نشده و معلوم نیست که ابعاد واقعی این تالار چند متر است . در مرکز این تالار در دو ردیف ۴ ستون وجود داشته است که فاصله هر ستون با ستون دیگر ۵ متر بوده است و در کنار دیوار نیز محل هائی برای تعبیه ستون های چوبی با ته ستون های سنگی دیده می شود . در جنوب همین تالار محل محراب یا موبد معلوم است . در میان این تالار ستوندار اسکلت دو اسب به فاصله ۵ متر از یکدیگر در سوی شرقی و مرکزی تالار یافت شد . دیدن این منظره چنین ثابت می کند که از این تالار پس از ساخته شدن تالار دوم ستوندار که در جنوب حیاط مرکزی قرار دارد دیگر استفاده نشده است بلکه جهت نگهداری اسبان بجای اصطبل بکار رفته است .

دروازه و دیوار دفاعی قلعه
دور تا دور قلعه را دیواری به قطر ( عرض ) ۳ متر و ارتفاع هفت متر فرا گرفته بوده است . در سرتاسر این دیوار برج های مربع شکلی به فاصله های ۳۰ متر از یکدیگر و به ابعاد ۱۰ × ۱۰ متر ساخته شده بود . ارتفاع برج ها به درستی معلوم نیست که چند متر بوده است و مسلماً بیشتر از ۷ متر یعنی بلندتر از دیوار قلعه بوده است . با احتساب هر ۳۰ متر یک برج ، تقریباً محل هفت برج در روی دیوار دفاعی قلعه روشن می‌ گردد . طرز قرار گرفتن برج ها در میان دیوار ها طوری بوده است که ۳ متر از طول برج داخل دیوار و ۵ متر آن خارج دیوار ( بیرون از قلعه ) و ۲ متر آن در سوی دیگر دیوار ( داخل قلعه ) قرار داشته است . از این برج ها برای حفاظت قلعه استفاده می شده است .

از حفاری قسمتی از دیوار قلعه و چند برج می‌ توان نتیجه گرفت که تغییراتی در دیوار شهر و برج ها در دوران سوم سکونت در حسنلو پدید آمده است و مسیر دیوار قلعه در دوره سوم سکونت با دوره چهارم فرق کرده است ، زیرا پس از آتش ‌سوزی و فرو ریختن قسمت زیادی از دیوار قلعه و خراب شدن برخی از برج ها ، دیوار و برج ها از نو بنا شده ولی در مسیر دیوار اندکی انحراف حاصل گردیده است .

این تالار همان ترانشهY ۳۱ وY ۳۲ بود که در سال ۵۱ حفاری گردیده و اشیائی هم از آنجا یافت شده است . در شمال این تالار در ترانشه های X ۳۱ و W ۳۱ و W ۳۱ E چند اتاق کوچک و بزگ کشف شد . در ورودی این اتاق ها که معمولاً همه به یکدیگر راه داشتند از قسمت شمال شرقی حیاط مرکزی بود . در همین واحد ساختمانی بود که اسکلت ‌های متعددی یافتیم و جالب ترین این اسکلت ها اسکلت زن و مردی بود که در آغوش هم خفته بودند . بهترین اشیائی که از این ترانشه ها و در میان بنا های قسمت شرقی حیاط مرکزی یافت شده است عبارت بودند از یک دستگیره مفرغی با نقش گیلگمش و حیوان شبیه شیر - مقداری پارچه سوخته - دو عدد سیلندر با نقش بز و مقداری ابزار مفرغی و دهنه اسب .

بنا های جنوبی حیاط مرکزی
در جنوب حیاط مرکزی یک واحد بزرگ ساختمانی که شامل اتاق ها و تالار های متعددی بود کشف گردید از بنا های مهم این قسمت دومین تالار بزرگ ستوندار بود که گویا بعنوان معبد پس از متروک شدن اولین و قدیمی ترین تالار ستوندار شرقی از آن استفاده شده است . این تالار بزرگ دارای ابعاد ۳۰/۲۴ × ۵/۱۸ متر بود . تعداد ۸ ستون در وسط و ستون های دیگر در اطراف تالار در کنار دیوار ها موجود بوده است . همه ستون های چوبی روی زیر ستون های منظمی قرار گرفته بودند . سقف چوبی این تالار بر روی ستون های چوبی استوار بوده و سنگینی تیر های سقف روی همین ستون های چوبی تالار می ‌افتاده است . این تالار بیشتر از یک طبقه ( اشکوب ) نداشته است و ارتفاع آن از کف تا سقف ۷ متر بوده است در صورتی که ساختمان های دیگر اطراف این تالار دو طبقه ( دو اشکوبه ) بوده و بلندی هر اشکوب ۵/۳ متر بوده است . در حقیقت پشت‌ بام تالار با پشت ‌بام اتاق های اطرافش در یک سطح مساوی قرار گرفته بوده است .

در میان این تالار ستوندار بزرگ معبد مانند ، تقریبا به فاصله ۵/۳ متر از در ورودی سمت شمال تالار سکوئی به اضلاع ۳*۲ متر قرار داشت . این سکو که از خشت و گل ساخته شده بود احتمالا جهت انجام تشریفات مراسم مذهبی ویژه ای ساخته شده بوده است . شاید هم در روی این سکو شمعدان ها و چراغ های پیه سوز جهت روشن نگهداشتن معبد قرار می داده اند و شاید هم قربانی را روی همین سکو تقسیم می کرده اند . در سمت جنوبی تالار درست در وسط ضلع جنوبی محلی شبیه محراب که شاید محل ایستادن یا نشستن موبد بزرگ بوده است درست کرده اند که راهی به اتاق کوچک پشت معبد ( در ضلع جنوبی آن ) دارد . ممکن است همین اتاق کوچک هم محلی برای تعویض لباس روحانی موبد و یا محل کار ویژه ای برای موبد بوده باشد .

در سمت شمال شرقی داخلی معبد و تقریبا قسمت شرقی در ورودی سمت شمال آن در داخل معبد محلی برای روشن کردن آتش مقدس وجود داشته است که هنگام اجرای مراسم احتمالا در آن محل آتش می‌ افروختند و آثار سوختگی زیاد نشانه آتش‌ افروزی در آن محل است . در گوشه جنوب غربی معبد نیز آتشگاه دیگری بچشم می‌ خورد که عبارت از اجاق مستطیلی شکلی است و آثار سوختگی شدیدی در آن محل نیز دیده می شود .

در میان ستون های این تالار ، در قسمت شمال و غربی دو در بزرگ به عرض ۲ متر و در قسمت جنوبی و شرقی در های ورودی بعرض ۲۰/۱ متر بداخل اتاق های اطراف تالار باز می شوند . در سمت شمال معبد و در دو طرف دروازه شمالی آن دو سکوی بزرگ که روی آنها سنگ ‌فرش شده است به چشم می ‌خورد . عرض هر یک از سکو ها ۵/۲ متر و طولشان تقریبا ۸ متر بود . از قرائن و شواهدی که در این معبد و اطرافش موجود است چنین استنباط می شود که این سکو ها برای نشستن افرادی که به معبد دعوت می شدند و یا برای اجرای مراسم خاصی به آنجا می‌ آمدند ساخته شده اند . و محل سخنران یا موبد که درست مانند سن تآتر یا سینما در مقابل آن سکو ها قرار گرفته است چنین راهنمائی می کند که ممکن است افرادی برای استماع سخنرانی موبد بزرگ در این محل گردهم می‌ آمدند و موبد در محل مخصوص خود می‌ نشسته یا می ‌ایستاده و افراد دیگر روی سکو های طرفین دروازه شمالی می ‌نشستند و مراسم با دستور موبد روی سکوی میز مانند که نزدیک جایگاه موبد بود انجام می‌ گرفت . اجرای این مراسم آتش‌ افروزی در آتشگه های سمت شمال‌ شرقی و جنوب ‌غربی معبد همراه بوده است .

بنا های اطراف معبد یادشده غالبا همه به هم راه داشتند و مانند اتاق های تو در تو در چهار سوی کعبد ساخته شده اند و اکنون نیز محل در های آن که به معبد باز می شده کاملا پیداست . در قسمت شمالی معبد و خارج آن دو ایوان کوچک در طرفین در ورودی قرار گرفته است پیش از اینکه وارد این بنای بزرگ معبد شویم باید از ایوان ها بگذریم . این دو ایوان هم شاید محل رخت‌ کن یا محل نگهداری اثاثیه و اشیاء کسانی بوده است که هنگام ورود به معبد تحویل افرادی می دادند تا در بازگشت از معبد دوباره آن ها را پس گرفته و با خود ببرند . پیش از اینکه وارد این دو ایوان شویم ، در گوشه جنوب‌ غربی حیاط مرکزی نظر ما را سنگ بزرگی در فاصله ۲ متری ایوان ها جلب می کند . این سنگ بزرگ به طول ۴ و بعرض ۲ متر است . شاید هم مراسم قربانی را روی آن سنگ انجام می داده اند زیرا ممکن است که انسان یا حیوان را برای بزرگداشت معبد بزرگ و خدای معبد قربانی کنند و این سنگ احتمالا مذبحی بوده که قربانی را روی آن می بریده اند و پس از شستشوی قربانی برای تقسیم ، آنرا به داخل معبد روی سکوی نزدیک جایگاه موبد منتقل می کرده اند .

اتاق های دیگر سمت جنوب حیاط مرکزی شامل انبار ها ، اسلحه ‌خانه و آشپزخانه بود که غالبا به تالار بزرگ ستوندار جنوبی راه داشته اند . بجز آشپزخانه که در پشت تالار بزرگ قرار گرفته بود اتاق های کوچکی با راهرو های بلند سمت جنوب و شرق این تالار را احاطه کرده بود . در کف برخی از اتاق ها ته ستون های سنگی جسته گریخته افتاده بود . در پشت تالار بلند شرق تالار ستوندار یک راهرو وسیعی که احتمالا اسلحه‌ خانه بوده و یا اسلحه ها در آنجا ساخته می شده است وجود داشت . در سال های گذشته از این محل تعداد زیادی شمشیر و سرنیزه آهنی کشف شده بود که این نظریه را تأئید می کند . یک در ورودی از قسمت جنوب شرقی حیاط مرکزی به محوطه اسلحه‌ خانه باز می شده که به همه اتاق های مجاور خود راه داشته است . در سمت مغرب همین تالار بزرگ ستوندار چندین اتاق بزرگ و کوچک قرار گرفته بودند که همگی با هم ارتباط داشته اند و از آخرین اتاق شمال غربی این واحد ساختمانی راهی به راهرو باریک ساختمان های غربی حیاط مرکزی و نیز راهی به سومین کاخ بزرگ ستوندار که از دو تالار دیگر جدیدتر است وجود داشته است . این اتاق درست روبروی اتاقی که جام طلا از آنجا کشف شد واقع شده است .

جام طلایی حسنلو
این جام در تابستان 1985 م به وسیله " رابرت دایسون " از تپه حسنلو کشف شد . این جام یک پارچه طلایی بیست سانتی متر بلندی و بیست سانتی متر قطر دارد . این کشف در تاریخ باستان شناسی ایران و جهان یکی از مهم ترین اکتشافات علمی و از نادر ترین آثار تاریخی ، دینی و هنری دنیای باستان به شمار می رود .

این جام اثر کاملاً خیره کننده ای است ، زیرا بیش از حد پر کار بوده و فاقد ترکیب مجلل است . گیرایی آن بیشتر در نیروی حیات نقش های کوچک و تنومند است . کلیه نقش ها به وسیله یک نوار تسمه ای در بالا و یک تسمه در پایین محدود شده اند . صحنه ها بنابر اهمیت شان در یک یا دو ردیف که تنها با خط زمینه فرضی تقسیم شده اند ، ترکیب یافته اند . در بالا ترین ردیف سه تن از خدایان هر یک سوار بر یک ارابه قرار دارند ؛ دو ارابه به وسیله قاطر کشیده می شوند و یکی از آنها با گاو نر . در برابر سومین خدا کاهنی ایستاده است که جام بلندی را به دست دارد . این کاهن موی خود را در جلو پیشانی به طرف بالا شانه کرده است و گویا یک گوسفند قربانی را که به وسیله دو مرد در پشت سر وی آورده شده اند ، هدیه می کند . این خدایان احتمالاً عبارت اند از خدای هوا که ممکن است به وسیله گاو نری که ارابه او را می کشد ، مشخص شود . دیگری خدای زمین که کلاه شاخداری به سر دارد و سرانجام خورشید که با دایره خورشید بالدار روی سرش قابل تشخیص است .

بنا های غربی حیاط مرکزی
در گوشه جنوب غربی حیاط مرکزی نزدیک مذبح دری به سوی تالار بزرگ ستوندار ( معبد ) باز می شود و در جوار همین در یک راهرو بلند و باریک که به سومین تالار ستوندار غربی ( جدید ترین تالار ) منتهی می شود وجود دارد . در ضلع شمالی همین راهرو نزدیک سومین تالار ستوندار در اتاق کوچکی جام طلای حسنلاو در سال ۱۳۳۸ کشف گردید . این جام در آغوش انسانی که روی سینه بر زمین افتاده بود و به پشت او خنجری فرو رفته و از سوی دیگرش جام را شکافته بود یافت شد . در قسمت غربی حیاط مرکزی یک در ورودی بزرگ به اتاق های غربی حیاط و تالار های بزرگش که اتاق های متعددی داشتند باز می شده است . تقریبا بیش از ۱۵ اتاق کوچک و بزرگ که غالبا بهم راه داشته ‌و با هم ارتباط دارند کشف شده است . این واحد ساختمانی ، از سوی مشرق به حیاط مرکزی و از سوی مغرب به دیوار غربی قلعه و از سوی جنوب به راهرو باریک و از سمت شمال به راهی که هر بازدیدکننده از این قلعه به هنگام آبادی آن از آنجا عبور می کرده است و این راه یگانه راه ورودی از سمت غرب قلعه و دروازه غربی قلعه دفاعی بوده است . این واحد ساختمانی از سوی شمال دارای در بزرگ ورودی بوده است که بوسیله پله های درازی به طول ۱۱ تا ۹ متر به دخل راهرو بلند که طولش ۲۲ و عرضش ۹ متر بوده بدون بنا راه داشته است . این راهرو دارای دو دروازه غربی و شرقی هم بوده ، که فاصله دروازه ها از هم ۵/۱۶ متر بوده است . یک در هم در سمت جنوب آن به راهرو باریک یاد شده باز می شده است . یک هال کوچکتر هم در مغرب این راهرو ( هال ) بزرگ غار داشته است که طولش ۶۰/۱۴ و عرضش ۴۰/۳۰ متر بوده و از این هال غربی یک در ورودی به سومین تالار بزرگ ستوندار غربی به عرض ۲ متر باز می شده است .

سومین تالار ستوندار غربی که در شمال غربی تالار دوم بزرگ جنوبی و به فاصله زیادی از آن قرار گرفته بود حتماً پس از آن تالار بنا شده بوده است . ساختمان این تالار شباهت زیادی به بنا های دوران هخامنشی دارد ، زیرا ستون ها را یک پارچه از سنگ ساخته اند و نظم بیشتری در ساختن این تالار بکار رفته است . ابعاد این تالار ستوندار جدید ۶۰/۱۵ * ۱۵ متر و تقریباً مربع شکل بوده است . عرض دروازه های ورودی آن ۲ متر و فاصله این تالار تا دیوار دفاعی قلعه ۹۰/۳ متر بوده است . در قسمت شمال شرقی این تالار ستوندار و در داخل تالار آتشگاهی قرار داشت و محل اجرای مراسم یا محل موبد تقریباً در مرکز تالار واقع شده بود .

بنا های شمالی حیاط مرکزی
در قسمت شمال حیاط مرکزی بنا های دیگری وجود داشت که در دو فصل اخیر آنها را یکی پس از دیگری از زیر خاک درآورده اند . این اتاق ها که فعلاً به ۱۵ عدد می رسند ، احتمالاً محل نگهداری بانوان کاخ و شاید کنیزان و غلامان دژ بوده است . زیرا در تابستان سال ۴۹ از این قسمت تعداد زیادی جعبه های کوچک به شکل مکعب مستطیل محصوص نگهداری وسایل آرایش ، مانند سرمه‌ دان و وصمه‌ دان استخوانی و عاجی یافت شد که این احتمال را بیشتر تقویت می کرد .

در اتاق بزرگی که بنام ترانشه w ۲۹ در سال ۱۳۴۹ حفاری شد استخوان های ۱۱ اسکلت بهم خورده و درهم و برهم وجود داشت . وضعیت و موقعیت قرار گرفتن اسکلت ها روی زمین مرگ غیر طبیعی آنها را کاملاً ثابت می کرد . در میان این اسکلت ‌ها ۴ اسکلت بچه وجود داشت . مسیر افتادن اسکلت ها با هم فرق داشت و دفن هیچکدام جهت معین و منظمی نداشت و چنین به نظر می رسید که هنگام مرگ ، آنها با دستپاچگی و در حین فرار به زمین افتاده و مرده اند . چند اسکلت هم روی صورت وارونه افتاده بود و چند اسکلت روی دست راست و تعدادی طاق ‌باز و یکی دو تا هم روی دست چپ بر زمین افتاده و مرده بودند . سر چند اسکلت از بدن جدا شده بود و یکی از آنها فقط یک پا داشت و پای دیگرش پیدا نشد . اسکلتی که احساس می شد زن است دست به سوی کودکی دراز کرده بود که کودکش را در آغوش کشد ولی مهلتی به او داده نشده بود و مرده بود ، شاید احساس و عاطفه مادری مانع آن شده بود که کودکش را بگذارد و خودش فرار کند . به احتمال بسیار قوی این اتاق ها را آتش زده اند و هنگام ریزش تیر ها و فرود آمدن سقف ها ساکنین آنها با وحشت پا به فرار گذاشته اند ولی نتوانستند موفق شوند و به سبب بریده شدن دست و پای آنها نیز به احتمال قوی ریزش خاک و افتان تیر های سقف بوده است . دو اسکلت که در اتاق مجاور این اتاق بزرگ یافت شد احتمالاً زن و مردی بوده اند که در یک رختخواب خوابیده بوده و پای راست یکی روی پای چپ دیگری افتاده و هنگام وقوع حادثه حتماً خواب بوده اند .

در میان حیاط مرکزی نیز اسکلت‌ های متعددی یافت شد که غالباً استخوان ‌های آنها سوخته و کاملاً از بین رفته بود . در ترانشهw ۳۰ چند اتاق وجود داشت که از یکی از اتاق ها دو بشقاب سه پایه سنگی بسیار زیبای منقوش پیدا شد . در این محل روازه ای به اتاق ها باز می شد که در شرق آن دو تخته سنگ بزرگ بر روی سکوئی قرار گرفته بود . در همین محل یک اسکلت که در چاهی افتاده بود چنین وانمود می کرد که این چاه را نیز مخصوص دفن همین اسکلت کنده اند زیرا اسکلت را روی شکم و صورت در ته چاه خوابانیده بودند و اثری از دفن دیده نمی شد . بطوریکه سر اسکلت به طرف شمال شرقی و پایش بسوی جنوب غربی شکم و صورتش بر روی زمین قرار داشت . جالب اینکه هیچ شیئی در کنارش دیده نمی شد . دایسون عقیده دارد که « احتمالاً در آن دوره صاحبان این نوع اسکلت ‌ها با این نوع دفن حتماً دچار بیماری سخت و مسری شده اند »

ولی به ‌نظر اینجانب این امر غیر طبیعی و غیر منتظره است زیرا هر چقدر بیماری خطرناک و مسری بوده باشد و آنها در اثر این بیماری فوت شده باشند باید بازماندگانش ظرفی یا شیئی در کنارشان می ‌گذاشتند ، ولی ممکن است اعتقادات مذهبی آنها اجازه گذاشتن چیزی را در قبر آنها ندهد ( مانند دین اسلام ) و یا اینکه اینان بزه ‌کار ، جانی ، جاسوس و اسیر بوده اند و برای متنبه کردن افراد دیگر حتی خواسته اند آنها را در انظار مردم خوار گردانیده و در دنیای دیگر نیز ( بعقیده خودشان ) بدون غذا و آب بگذارند .

در ترانشه هایw ۱۸ وw ۱۹ که در سال های گذشته حفاری شده ولی حفاری آن ناقص مانده بود برای تکمیل حفاری چند روزی کار شد ، در این ترانشه ها سه دیوار از سه دوره مختلف یافت شد و یک اسکلت گاو در این ترانشه قرار داشت که سه اسکلت انسان نیز در کنار آن افتاده بود . بدرستی معلوم نیست که این محل چه بوده و علت مرگ انسان ها و گاو همان آتش‌ سوزی بوده است ؟ که سقف بنا فرو ریخته و آنها در زیر خاک مدفون شده اند و یا جنگی رخ داده و ضمن جنگ کشته شده‌ و بعداً آتش هم روی آنها را فراگرفته است و استخوان ها را سوزانیده است . نظر به اینکه یک سرنیزه آهنی به شکم گاو فرو رفته بود و یک پیکان آهنی هم در بالای سر حیوان دیده می شد معلوم می شود که هنگام آتش‌ سوزی به این حیوان نیز حمله ‌ور شده است .

به این نکته باید توجه شود که این دژ در دوره چهارم سکونت در حسنلو انجام شده است . بنای سوخته شده هم مربوط به این دوره است . در این هنگام یک آتش‌ سوزی بسیار بزرگ و پرهیجان در قلعه رخ داده که با قتل و خرابی همراه بوده است . بعبارت دیگر برای ساکنین دژ این بلای ناگهانی و غیر منتظره بوده است و شاید شبانه و هنگام خواب ساکنین قلعه ، این محل مورد تاخت و تاز و حمله قرار گرفته باشد . به هر حال اثرات آتش‌ سوزی در قسمت جنوبی ، شرقی ، شمالی ، شمال شرقی و جنوب شرقی حیاط مرکزی و داخل حیاط بیشتر از قسمت های دیگر قلعه احساس می شود . زیرا در ترانشهw ۳ E حتی تیر های افتاده از سقف همه بصورت ذغال درآمده و هرچه یافت می شد همراه با مقدار زیادی اثر آتش و ذغال و خاکستر بود . وجود اسکلت های انسانی و اسب و گاو که کاملاً سوخته بودند این نظریه را تأئید می کند .


wikipedia.org ، tebyan.net

0 نظرات:

ارسال یک نظر