ابو علي محمد بن حسين بن مقله بيضاوي شيرازي قدوة الکتاب (ابن مقله) از اجله فضلا و اعزه وزرا و اسخيا و علما بود و در علوم و فقه و تفسير و ادبيات و تجويد و شعر و خط و ترسل و انشا نظير نداشت، و مخصوصاً در نگاشتن خط کوفي و سپس خطوط مستحدثه که خود واضع و مخترع آنها بود هيچ کس به پايهً او نرسيده است. ابن مقله به واسطه صعوبت نگاشتن خط کوفي همت بر اين گماشت خطي از خط کوفي استخراج کند که هر کس بتواند به آساني تحرير نمايد. با آنکه همواره در دستگاه خلفا به مناصب عاليه مخصوص بود، متوجه به تسهيل اين کار شد و قواعد متين و اسلوبي محکم اختيار و اختراع کرد و مدار خط را بر دايره و سطح گذارد.
از خط کوفي خطي احداث کرد و آن را خط محقق ناميد و در تحت قاعده صحيحي در آورد. آنگاه به ايجاد خط ريحان پرداخت و در اندک مدت خط محقق و ريحان در ميان مردم انتشار يافت. آنگاه خط ثلث ريحاني را از خط ريحان بيرون آورد و تحت قاعده اش کشيد و مانند خطوط محقق و ريحان به درجه کمالش رسانيد. سپس به اختراع خط نسخ موفق گشت. چون صيت فضائل و مناقب ابن مقله در انحاي عالم منتشر گشت مردم از هر جا به جهت تحصيل فن خط به بغداد آمده و مرجع متعلمين گرديد. خط نسخ را به جهت سهولت آن نسبت به ساير خطوط نسخ گفتند که ناسخ ساير خطوط شد. اين مقله قرآني به خط نسخ نگاشت و خطوط محقق و ريحاني و کوفي را در سر سوره ها قرار داد و چون خواست کتابت قرآن با ساير خطوط فرق داشته باشد خط توقيع را احداث کرد.
ابن مقله در عصر روز پنجشنبه بيست و يکم شوال سنه دويست و هفتاد و دو هجري قمري در بغداد متولد شد. اين هنرمند به امر "المقتدر بالله" به تخت صدارت نشست و روز به روز به اقتدار و اعتبارش افزوده مي گشت. در سنه سيصد و هجده عده اي از حسودان از او نزد المقتدر سعايت کردند تا معزول گشت. او از بغداد به فارس روانه گشت و تا سنه سيصد و بيست در فارس اوقات مي گذرانيد. تا مردم بغداد به المقتدر بالله بشوريدند و پس از سقوط وي القاهر بالله را به تخت خلافت برگزيدند. القاهر، ابن مقله را از فارس بخواست و او را خلعت وزارت پوشانيد و بر شئونات سابقه اش دو چندان بيفزود. طولي نکشيد که عده اي ديگر در حق از زبان به سعايت گشودند و القاهر او را از نظر بينداخت و از وزارت معزول کرد. پس از چندي باز مردم بغداد بشوريدند و القاهر را نيز از تخت به زير آورده و در چشمانش ميل کشيدند. بعد از او " محمدبن مقتدر" با لقب "الراضي بالله" به خلافت رسيد و ابن مقله مجدداً به وسيله او خلعت صدارت پوشيد ولي براي بار سوم از صدارت خلع و نهايتاً پس از شکنجه و آزار به سعايت عده اي حسود نابخرد دست راست او را از بدن جدا کردند.
۱۳۹۰ فروردین ۸, دوشنبه
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
0 نظرات:
ارسال یک نظر