ابوالعباس قصاب احمد بن محمد بن عبدالکريم آملي يکي از عارفان بزرگ ايراني در نيمه دوم قرن چهارم هجري است. وي مريد محمد بن عبدالله طبري و معاصر با عضدالدوله ديلمي بوده است. شيخ ابوالحسن خرقاني عارف بزرگوار اواخر قرن چهارم و اوايل قرن پنجم هجري صحبت ابوالعباس قصاب آملي را دريافته و مدت زماني در خانقاه او بسر برده است. گويند وي آمي بود و از علوم ظاهري حظي نداشت. لکن غوامض مسائل هر علم به آساني ميگشود و يکي از ائمه علماي طبرستان ميگفت: از نعمتهاي الهي که ما را بدان مخصوص فرمود وجود ابوالعباس است تا هر چيز از اصول دين و دقايق توحيد بر ما مشکل شود از او درخواهيم و او حل کند.
شيخ عطار گويد: او در آفات عيوب نفس ديدن اعجوبه بود و در رياضت و کرامت و فراست و معرفت شأني عظيم داشت، او را عامل مملکت گفته اند و پيرو سلطان عهد بود و شيخ ميهنه را گفت: که اشارت و عبارت نصيب تست. نقل است که شيخ ابوسعيد را گفت اگر ترا پرسند که خدايتعالي شناسي مگو که شناسم که آن شرک است، وليکن چنين گوي که: عرفناالله ذاته بفضله. يعني خداي تعالي ما را آشناء ذات خود گرداناد بفضل خويش. و گفت پيران آئينه تواند، چنان بيني ايشان را که توئي. و گفت طاعت و معصيت من در دو چيز بسته اند، چون بخورم مايه همه معصيت در خود بيابم و چون دست باز کنم، اصل همه طاعت در خود بيابم. و گفت جوانمردان راحت خلقند نه وحشت خلق. و گفت: دنيا گنده است و گنده تر از آن دنيا، دلي که خداي تعالي آن دل به عشق دنيا مبتلا گردانيده است. همه گفته است: بنده اويم به مسلماني، مولاي محمدم به شريعت داري، نشستم بر درويشي، دعوي ام نيستي، هر که چنين دارد گو بيار. جوامردا، مصطفي داعي شريعت است، و من داعي حقيقت.
۱۳۸۹ اسفند ۱۸, چهارشنبه
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
0 نظرات:
ارسال یک نظر