جنگ گنجه پنجمین جنگ عباس میرزا با روسیه
مشخص نبودن مرزهای بین ایران و روسیه و شورش ها و ناامنی هایی که بسیاری از حاکمان و ساکنان مرزی برپا کرده بودند (از جمله حسین خان قاجار حاکم ایروان) از علل اصلی شروع دوباره جنگ های ایران و روسیه بود.علت شورش حسین خان قاجار پس از انعقاد صلح بین ایران و روسیه (عهدنامه گلستان) این است که حسین خان قاجار چون نمیخواست مالیات به دولت ایران بپردازد و برای اینکه عباس میرزا به این منظور او را سرکوب نکند مایل به روشن کردن آتش جنگ بین ایران و روسیه و گرفتار شدن ولیعهد ایران بود. دست اندازی روس ها به قلمرو ایران و قسمت ارس (از جمله گوگچه و قپان) و نارضایتی بسیاری از حاکمان سرزمین های ایرانی که به تصرف روس ها درآمده بودند از جمله ابراهیم خان جوانشیر حاکم شوشی و نگرانی های دولت ایران از جهت از دست دادن سرزمین های وسیع، ظلم و ستم پی در پی روس ها به مسلمانان قفقاز و تقاضای کمک از دولت ایران به ایشان از عوامل اصلی شروع دوباره آتش جنگ بود. فتحعلی شاه، عباس میرزا را به فرماندهی سپاه ایران منصوب و راهی نواحی تصرف شده کرد چون روس ها مهیای جنگ نبودند غافلگیر شدند و سپاهیان ایرانی تمامی ولایات از دست رفته از جمله باکو، دربند، شوشی، داغستان، ایروان و تالش را به تصرف درآوردند. پس از این واقعه پاسکوویچ از سرداران معروف روسیه از جنگ های روس و عثمانی فارغ شد و فرماندهی سپاه روس در قفقاز را عهده دار شد ویرملوف به خاطر عدم کامیابی در جنگ از طرف تزار روسیه احضار شد. پاسکوویچ درصدد برآمد تمامی نواحی متصرف شده توسط ایرانیان را بازپس گیرد. ابتدا قره باغ و سپس ایروان را تصرف کرد و در جبهههای طالش و لنکران قوای ایران را شکست داد لذا با شتاب خود را به گنجه رساند. عباس میرزا نیز با ۳۰ هزار سپاهی عازم گنجه شد. در این نبرد که به جنگ گنجه معروف شد عنقریب بود که گوی پیروزی نصیب ایرانیان شود اما به علت خیانت آصف الدوله صدراعظم جدید ایران در اعزام نیرو به سپاه ایران، در سپاه ایران بی نظمی به وجود آمد و تلاش های عباس میرزا در نظم بخشیدن به امور فایدهای حاصل نکرد و ناچار به عقب نشینی پرداخت و در نتیجه این عمل تلاش های ایرانیان در کسب فتوحات در خطر افتاد و باعث پیروزی کامل پاسکوویچ و سپاهیانش شد. پیشرفت قوای روس به سوی پایتخت در جنگ دوم : پس از تصرف گنجه و وارد آمدن تلفات سنگین به سپاه ایران سرانجام معابر ارس به دست روس ها افتاد. کشتی های جنگی روسیه در سواحل روسیه با ترکمانان و ایلات یموت سازش کردند و حتی آنها را به طغیان علیه دولت ایران وادار کردند. عباس میرزا نیز آخرین نیرو های خود را در سردار آباد متمرکز و به سال ۱۲۴۳ (ه.ق) با قوای روسیه به نبردی سخت پرداخت اما نرسیدن آذوقه و جیره و مواجب سپاهیان از تهران باعث تضعیف و متزلزل کردن روحیه سربازان ایرانی شد و سردارآباد به تصرف سردار روس درآمد و قوای ایران به کلی از ساحل چپ رود ارس به داخل آذربایجان رانده شدند. پاسکوویچ در تعقیب سپاه وارد آذربایجان شد و پایتخت ایران را مورد تهدید نظامی قرار داد. پس از آن عباس میرزا دستههای متفرق سپاه خود را به خوبی تمرکز داد و حفظ تبریز را به آصف الدوله سپرد اما با خیانت آصف الدوله تبریز توسط ارتش روسیه تصرف شد. سپاه روسیه بدون مقاومت مردم وارد شهر شده و ذخایر و مهمات دولتی را به تصرف درآوردند. با تصرف تبریز نیرو های ارتش روسیه تا ده خوارقان پیش رفتند. در این هنگام بود که عباس میرزا فتحعلی خان رشتی را نزد پاسکوویچ فرستاد و از وی تقاضای صلح کرد. [ویرایش] عهدنامه ترکمانچای شرایطی که پاسکوویچ برای عقد مصالحه جدید پیشنهاد کرد بسیار سنگین بود اما سفیر انگلستان (مک دونالد) در تهران که بیشتر از فتحعلی شاه از پیشروی سپاه روسیه میترسید، در عقاید خود پافشاری کرد و شاه را به قبول شرایط صلح وداشت. این قرارداد در اثر بی لیاقتی فتحعلی شاه و نرساندن وسایل لازم برای سپاه ایران در جنگ های دوم ایران و روسیه صورت گرفت و ارتش ایران از روسیه شکست خورد و تسلیم شد. پس از وساطت سفیر انگلیس مجلسی در قریه ترکمانچای (اردوگاه پاسکوویچ) مرکب از عباس میرزا، آصف الدوله و حاجی میرزا ابوالحسن خان شیرازی تشکیل شد و عهدنامهای در ۱۶ فصل و یک قرارداد تجاری الحاقی در ۹ فصل نوشته شد و در تاریخ ۵ شعبان ۱۲۴۳ هجری به امضای نمایندگان ایران و روسیه رسید. روس ها با در دست داشتن امتیازات پیمان ترکمانچای، شمال ایران را قبضه کرده و اعتبار بین المللی ایران را کاملاً مخدوش ساخته بودند. خزانه مملکت تهی و صحنه سیاست کشور خالی از رجال و رهبران آزموده و خدوم وطن خواه و ملی و ضداستعمار بود، در واقع ایران در پرتگاه سقوط و تجزیه واقع شده بود و فقط این شخصیت فوق العاده امیر کبیر بود که توانست کشور را نجات داده، به فریاد کشور و ملت برسد، چون در غیر این صورت ایران، پس از تجزیه به طور کامل تحت استعمار قرار میگرفت. بعد از این واقعه دیگر میان روس و ایران حوادث مهم و برخوردهای دامنه داری رخ نداد، مگر در مورد آشوراده و چند پیشامد کوچک دیگر که هر یک دلیل خاصی دارد.
جنگ جهانی دوم و اشغال ایران توسط متفقین
«... در اوج قدرت نازیها در آلمان به دستور رضا خان یك كابینه جوان به نخستوزیری متین دفتری روی كارآمد . وظیفه این كابینه نزدیك شدن به آلمان بود. عملاً نیز روابط تجاری و صنعتی بین ایران و آلمان توسعه یافت. با پیشرفت آلمانها در جنگ و نزدیك شدن آنها به كوههای قفقاز رضاخان هم به انگلیسیها ناسزا می گفت اما با شروع شكست آلمان رضاخان دستپاچه شد و منصورالملك را كه از مهرههای انگلیس به شمار میرفت نخست وزیر كرد...»1 از دید رضا شاه اعلام بیطرفی، موضعی مناسب در برابر دو جبههای بود كه یكی به عقیده وی در حال سقوط بود، اما در پشت مرزهای ایران كمین كرده بود، و دیگری در حال پیروزی بود اما با مرزهای ایران فاصله داشت. در چنین شرایطی رضا شاه بنا داشت در برابر تهدیدات روسیه و انگلیس به سیاست وقتكشی روی آورد. او به ویژه تهدیدات روسها را در وضعیتی كه اوكراین به اشغال نظامیان هیتلر درآمده و آلمانیها به سوی مسكو در حركت بودند، جدی نگرفته بود. پنجم تیر 1320ـ 4 روز پس از شروع عملیات نظامی گسترده آلمان علیه روسیه ـ دولتهای روسیه و انگلستان طی دستور مشتركی به رضا شاه از وی خواستند تا سریعاً نسبت به اخراج مستشاران آلمانی از ایران اقدام كند. این تصمیم از سوی «سرریدر بولارد» سفیر انگلیس و «اسمیرنوف» سفیر روسیه اتخاذ شده و در ملاقاتی با رضا شاه به وی ابلاغ شد. رضا شاه نیز كه تصور پیروزی آلمان را در جنگ داشت، در پاسخ سفیران انگلیس و شوروی اعلام كرد كه ایران كشور بی طرفی است و فعالیت آلمانیها در ایران هم محدود به كارهای ساختمانی و امور بازرگانی است. 28 تیر، اخطار دیگری به ایران داده شد. بالاخره 25 مرداد، یادداشت مشترك انگلیس و روسیه، به منزله اتمام حجت به ایران بود. سرانجام، روز سوم شهریور 1320 سربازان ارتش سرخ از مرزهای شمال و نیروهای انگلیسی از بنادر جنوب به ایران حمله ور شدند و سفیران انگلیس و روسیه صبح همان روز علت این اقدام را طی یادداشتهای جداگانهای به نخستوزیر ابلاغ كردند. همان روز تلگراف مفصلی به امضای رضا شاه به عنوان روزولت رئیس جمهور امریكا مخابره شد كه سرآغاز دوران جدید روابط ایران و امریكا به شمار میآید. هر چند امریكاییها در آن شرایط نمیتوانستند یا نمیخواستند كاری برای جلوگیری از اشغال ایران انجام دهند، اما زمینه مداخلات بعدی خود را فراهم ساختند. روزولت روز 11 شهریور در حالی كه نیروهای روس و انگلیس در شمال و جنوب ایران مستقر شده بودند، به تلگراف رضا شاه پاسخ داد. رضا شاه زمانی پاسخ نامه را دریافت كرد كه تمام شرایط انگلیس و روسیه را پذیرفته بود، اتباع آلمانی را از ایران اخراج كرده بود و راهآهن و جادههای شمالی و جنوبی كشور را در اختیار نیروهای اشغالگر قرار داده بود. با این همه انگلیسیها و روسها پیش از آن كه رضا شاه بتواند روابط نزدیكتری با امریكا برقرار سازد، وی را برای استعفا از مقام سلطنت تحت فشار قرار دادند. زمانی كه ایران به اشغال متفین درآمده بود، موجی از هرج و مرج و بلاتكلیفی سراسر كشور را در برگرفته بود. اوضاع امنیتی كاملاً بی ثبات بود، بسیاری از امرای ارتش و افسران ارشد گریخته بودند، سربازان باقی مانده در سربازخانهها مواد خوراكی در اختیار نداشتند، نظم و انضباط در هیچ رده ارتش برقرار نبود، دزدی از منازل مردم و غارت مغازهها افزایش یافته بود و نظامیان نیز در این غارتگری نقش داشتند. سربازان اسلحهها را از پادگانها میربودند و میفروختند. حتی اسبهای توپخانه به طور پنهانی داد وستد میشد. بسیاری از هنگهای برگزیده سابق به یك چهارم قدرت عادی خود تنزل یافته بود، شعار نویسی علیه شاه به پشت دیوارهای كاخ رضاخان نیز رسیده بود. در مجلس علناً از لزوم بركناری شاه از مقام فرماندهی كل قوا سخن به میان میآمد. 24 شهریور، رضا شاه آخرین جلسه هیأت دولت را تشكیل داد و به وزیرانش گفت به زودی كشور را ترك خواهد كرد. آخرین جمله شاه به وزیران این بود كه «راز موفقیت من این بوده كه هرگز با هیچ كس مشورت نمیكردم و خود كارها را مطالعه میكردم! 2» وقتی در سپیده دم 25 شهریور 1320 خبر پیشروی نیروهای روسی مستقر در قزوین به سمت تهران به اطلاع رضا شاه رسید، وی فروغی نخست وزیر را به كاخ احضار كرد و از او خواست تا پیشنویس استعفانامه را بنویسد. فروغی استعفا نامه را به امضای شاه رساند و سپس به دستور او رهسپار مجلس شد تا آن را برای نمایندگان قرائت كند. با این همه، وی قبل از رسیدن به مجلس بدون اطلاع شاه راهی سفارت انگلیس شد و استعفا نامه را به «سر ریدربولارد» سفیر انگلیس نشان داد. زمانی كه متن استعفانامه در جلسه مجلس قرائت میشد، رضا شاه در راه اصفهان بود. او به خانواده خود كه قبلاً از تهران منتقل شده بودند، پیوست. در ساعت 8 بامداد 25 شهریور، تانكها و زرهپوشهای روسی اطراف فرودگاه مهرآباد مستقر شدند و ساعتی بعد نیروهای انگلیسی كه از قم به طرف تهران به راه افتاده بودند، به راهآهن رسیدند. تهران هیچ شباهتی به یك شهر عادی نداشت. خیابانها كاملاً خلوت بود. هیچ مغازهای باز نبود. مردم حتی اتومبیلهای خود را نیز از ترس آن كه به دست اشغالگران بیفتد پنهان كرده بودند. روز 26 شهریور در حالی كه تهران در اشغال نظامیان روس و انگلیس قرار داشت، محمدرضا پهلوی جانشین جوان رضا شاه در مجلس سوگند یاد كرد. در اصفهان نیز رضا شاه به اتفاق خانواده به سوی نائین و یزد حركت كرد. آنها سپس به كرمان و از آنجا به بندر عباس رفتند. روز هشتم مهر رضاخان و گروه مسافرانش كه 20، نفر از جمله 7 پیشخدمت و آشپز بودند، با كشتی انگلیسی «باندرا»، ایران را به سوی بمبئی ترك كردند. روز نهم مهر كشتی «باندرا» به بمبئی رسید. رضا شاه پس از توقف كشتی «سركلرمونت اسكراین» كنسول سابق انگلیس در مشهد را مشاهده كرد كه وارد اقامتگاه آنان شد و به آنان با زبان فارسی تأكید كرد حق خروج از كشتی را ندارند. آنها تنها این فرصت را داشتند كه از كشتی باندرا به كشتی دیگری منتقل شوند. كشتی «برمه» پس از 9 روز دریانوردی به «پورت لوئی»ـ پایتخت جزیره موریس ـ رسید. در موریس با تقاضای رضاخان برای سفر به كانادا مخالفت شد. وی و همراهانش را به اقامتگاهشان انتقال دادند. ارسال نامه و یا دریافت نامه برای آنان ممنوع شد و تنها شنیدن اخبار و گزارشهای رادیو لندن آزاد بود. این محدودیتها پس از امضای پیمان سه جانبه میان ایران و انگلیس و شوروی (9 بهمن 1320) برداشته شد. پس از چند هفته اغلب فرزندان رضا شاه با موافقت انگلیسیها به تهران منتقل شدند و تنها او با تعدادی از همراهان و خدمتكاران باقی ماندند. روز هفتم فروردین، رضا شاه و تعداد اندك همراهانش پورت لوئی را با كشتی به سوی دوربان در آفریقای جنوبی ترك كردند. آنان پس از دو ماه در این شهر بندری كه آب و هوای نامساعدی داشت با قطار به مقصد ژوهانسبورگ حركت كردند. رضاخان كه از بیماری قلبی، كلیه و عفونت گوش رنج میبرد، طی اقامت خود در آفریقای جنوبی دایماً با شعارهایی كه وی را «دیكتاتور سرنگون شده» میخواندند و خواستار اخراج وی از این كشور شده بودند مواجه بود. بیماری و نفرت عمومی مردم از رضاخان سرانجام وی را از پای درآورد. بدین ترتیب رضاخان پهلوی، ساعت 5 بامداد روز 26 ژوئیه 1944 (4 مرداد 1323) در شرایطی كه جنگ جهانی دوم به سرعت به نفع انگلیس و روسیه پیش میرفت، بر اثر یك حمله قلبی درگذشت.
جنگ ایران و عراق
تاریخ مهمترین مدرس انسانها و رهبران است اما صدام از این مدرس بزرگ هیچ درسى نیاموخته بود. ناموفق بودن دولتهاى اروپایى در شكستن مقاومت مردم فرانسه در اواخر قرن ،۱۸ ناموفق بودن دنیاى سرمایه دارى دركوبیدن انقلاب ۱۹۱۷ در روسیه و ناموفق بودن آمریكا در ضربه زدن به انقلاب كوبا در ۱۹۵۹ همگى ثابت كننده یك نكته بودند. انقلاب داراى قدرتى خارق العاده و انكارناپذیر است. ایران از این قاعده مستثنى نبود . سرازیرشدن صدها هزار نیروى داوطلب با انگیزه به جبهه هاى جنگ در كنار نبوغ جوانان ایرانى در فرماندهى از یك سو و عظمت سازمان ارتش ایران سبب شد تا خیلى سریع ورق به سود ایران برگردد. در حقیقت خیز اول ارتش عراق به مانند حركتى براى بیداركردن یك نیروى برتر بود. (به جاى آنكه نقش ضربه را ایفا كند) ضد حمله هاى ایران پس از آنكه ایران مطمئن شد عراق تمام تلاش خود را كرده و خطر پیشروى مجدد منتفى شده است در جبهه جنوب دست به بزرگترین سازماندهى هاى نظامى زد. (در جبهه هاى میانى و شمالى نیز سرسختى نیروهاى مردمى، ارتش و عشایر نشان داد كه «عراقیها مردمیدان جنگهاى كوهستانى و مناطق صعب العبور نیستند».) اولین عملیات دراین زمینه عملیات ثامن الائمه براى شكست حصر آبادان بود كه در آن ارتش و سپاه در حالى كه از پشتیبانى سنگین هوایى و هوانیروز بهره مى بردند قواى عراق در شرق كارون را در هم كوبیده و ظرف ۴۸ ساعت محاصره آبادان را در هم شكستند (۵مهر ۱۳۶۰) در این عملیات ۳۰ گردان پیاده و زرهى ایران كه از پشتیبانى ۸ گردان توپخانه ارتش بهره مى بردند شركت كردند. ضربه بعدى را عراق در ۸ آذر ۱۳۶۰ در محور دشت آزادگان تحمل كرد. این عملیات كه به نام طریق القدس معروف شد از ۳۲ گردان آفندى زرهى و پیاده بهره برد و نیروهاى سپاه و ارتش نیروهاى عراقى را از ۵ محور اصلى در جبهه جنوب (شمال غرب اهواز ) مورد حمله قرار داده و ضربات سنگینى به آنها وارد كردند. كشته و زخمى شدن ۱۰هزار عراقى در كنار انهدام ۱۷۰ تانك و نفربر و غنیمت ۱۵۰ دستگاه دیگر سبب شد تا عراق در شمال خوزستان جبهه دفاعى خود را كاملاً عقب بكشد و خطر حمله به اهواز كلاً منتفى بشود. نكته قابل توجه اینكه حملات هوایى عراق تحت تأثیر ضربات نیروى هوایى ایران كلاً خنثى شد و ظرف ۱۰ روز عملیات ۱۶ هواپیماى عراقى و ۴ هلى كوپتر از بین رفت (در عملیات ثامن الائمه نیز نیروى هوایى نقش مهمى در پشتیبانى زمینى داشت). عراق در حالى كه با انتقال قوا به جبهه جنوب براى ضدحمله آماده مى شد در كمتر از ۴ ماه بعد با ۲ عملیات عظیم ایران مواجه شد كه تكلیف را یكسره كرد. ارتش كه در این زمان با بازیابى قدرت زرهى و توپخانه خود نیروى كلاسیك قابل توجهى محسوب مى شد در كنار صدها هزار نیروى داوطلبى كه در قالب سپاه و بسیج در جنوب گرد آمده بودند بزرگترین تك را در محور شوش ، دزفول و غرب رود كرخه سازمان داد و با ۱۳۳ گردان پیاده و زرهى در ۳۰ دقیقه اول فروردین ۱۳۶۱ (در حالى كه اصلاً عراق گمان نمى كرد ایران در شب عید نوروز دست به حمله بزند) از چند محور اقدام به یورش به عمق مواضع عراق كرد. شكاف ایجاد شده در مواضع عراق آنقدر عمیق شد كه دهها هزار سرباز عراقى در گازانبر نیروهاى مسلح ایران به دام افتادند. ایرانیها ضمن بستن دو تنگه مهم رقابیه و عین خوش از پهلو دشمن را دور زده و ۱۵هزار سرباز دشمن را در تله انداختند. درخواست فرماندهان سپاه سوم عراق سبب شد تا صدام با اعزام دهها هواپیما سعى كند رزمندگان ایران را در هم بكوبد حال آنكه پدافندها و سایتهاى «هاك» ایران منتظر این موقعیت بودند و هواپیماهاى عراقى دسته دسته در اثر آتش زمینى و موشكهاى مدرن هدایت شونده هاك سقوط مى كردند. دراین عملیات ۴ هزار عراقى كشته و ۱۵هزار نفر اسیر شدند.(به قولى ۱۸ هواپیما و به روایتى ۲۷ هواپیماى عراقى در ۸ روز نبرد فتح المبین سقوط كرد) درحالى كه انتظار نظامیان عراق این بود كه ایران پس از این عملیات عظیم مدتى استراحت به نظامیان خود بدهد اما فرماندهى ایران با توجه به روحیه بالاى نیروها بلافاصله موقعیت را براى بازپس گیرى خرمشهر مناسب دید و در ۱۰ اردیبهشت با نیروى عظیم پیاده، زرهى و مكانیزه (۱۴۴ گردان) در حالى كه از آتش توپهاى عظیم ۱۵۵ و ۲۰۵ میلیمترى بهره مى بردند نیروهاى عراقى را مورد حمله قرار دادند (۲۰واحد توپخانه در این نبرد شركت داشتند) حملات مذكور در ابتدا با واكنش دشمن مواجه شد چرا كه عراق این مسأله را (اشغال خرمشهر) به عنوان مسأله اى حیثیتى مى دانست بنابراین با تجهیز حداقل ۲۰۰گردان تصمیم گرفت كه در محور طولانى و مهم اهواز - خرمشهر مقاومت كند. این بار عراق با به كارگیرى هواپیماهاى جدید (كه به تازگى از فرانسه و شوروى دریافت كرده بود) نظیر میراژ و میگ۲۳ سعى كرد تا برترى هوایى را از ایران بگیرد اما ایران با تغییر تاكتیك هاى هوایى این برترى را از عراق گرفت و اگرچه به مانند بسیارى از عملیات دیگر نتوانست نیروهاى زمینى را پشتیبانى كند اما نیروى هوایى عراق را نیز از پشتیبانى مؤثر بازداشت. در هر صورت درگیرى صدها هزار سرباز ایرانى و عراقى عظیم تر از آن بود كه نیروهاى هوایى بتوانند در روند كلى آن تأثیر بگذارند اما در نهایت در عملیات عظیم بیت المقدس قواى ایران با عبور از كارون دفاع ارتش عراق را متزلزل كرده و این بار با كشتن ۱۶هزار عراقى بخش بزرگى از ارتش عراق را به دام انداختند. پافشارى صدام حسین مبنى بر پایدارى عراق سبب شد تا نبرد ۲۴روز به درازا بكشد و زمانى كه حلقه محاصره ایران به عراقى ها محكم شد ۱۹هزار سرباز عراقى راهى براى گریز نداشتند. در این نبرد عظیم بیش از ۵هزار كیلومتر مربع از خاك ایران آزاد شد و ارتش عراق به پشت مرزهاى بین المللى رانده شد. این عملیات سبب شد تا ۲۰درصد ارتش عراق منهدم شود و عملاً ماشین جنگى عراق زمینگیر شود. آغاز ركود در جنگ مخالفت ایران با آتش بس از یك سو و ارتش پاره پاره شده عراق از سوى دیگر غرب و شوروى را به این جمع بندى رساند كه باید به هر صورت ممكن از ورود ایران به داخل خاك عراق جلوگیرى كند. انهدام حداقل یك سوم توان زرهى و پیاده در كنار فرسودگى شدید نیروى هوایى عراق، نوید این را مى داد كه ایران با یك یا دو عملیات دیگر خود را به شرق بصره برساند و با سقوط این شهر، زمین هاى صاف و هموار عراق نمى توانست جلوى حداقل یك میلیون سرباز ایرانى را بگیرد و بغداد دور از دسترس نبود. در تابستان ۱۳۶۱ در حقیقت ارتش عراق اصلاً روحیه مبارزه نداشت اما چنان كه گفته شد شرق و غرب تمایلى به این اتفاق نداشتند بنابراین سیل سلاحهاى روسى، فرانسوى و آلمانى به عراق سرازیر شد و اعراب نیز ظرف دو سال ۵۵میلیارددلار كمك به عراق كردند. روسها با اعزام مستشارانى در سطح ژنرال سازمان نیروى زمینى عراق را تغییر داده و ابعاد آن را ۴برابر كردند! از آن طرف فرانسوى ها و روسها براى صدام زرادخانه هوایى تشكیل دادند كه تا آن زمان هیچ ارتش جهان سومى از آن بهره نبرده بود. آمریكایى ها نیز با در اختیار گذاشتن آخرین اخبار مربوط به نقل و انتقالات نظامى ایران (كه توسط آواكس دریافت مى شد) به ژنرالهاى عراقى، به دشمن این امتیاز را داد كه در هیچ عملیاتى غافلگیر نشود. این مجموعه مسائل سبب شد تا عملیات هاى رمضان، محرم و والفجر مقدماتى در سال۶۱ بدون فایده به پایان برسد و عملاً جبهه ها ۱۸ماه بدون هیچ جنگ مهمى معطل بماند. از این زمان به بعد بود كه مقامات كشور براى تقویت قوا كم كم با مشكل مواجه مى شدند. آنها مى دیدند كه در برابر سیل سلاحهاى خارجى كه به عراق ارسال مى شود ایران به دلیل تحریم و ضعف نسبى بودجه قادر به تجهیز خود نیست. امام خمینى (ره) نیز كه درخواست نظامیان را براى ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر پذیرفته بودند در چنین شرایطى آتش بس را قابل قبول نمى دانستند چرا كه ایران دست پایین را داشت و از رزمندگان خواستند تا مقامات ایران را با شرایط بهترى رودرروى رژیم عراق قرار دهند. آغاز به كارگیرى گسترده بمب هاى شیمیایى در سوم اسفند ۱۳۶۲ ، ۲۰ماه پس از ركود در جبهه ها، ایران با تدارك نیرویى عظیم از نیروهاى درگیر در فتح خرمشهر، بیش از ۲۸۰ گردان پیاده و زرهى را در عملیات خیبر در محور شمال بصره به حركت درآورد. عراقى ها على رغم مقاومت شدید مجبور به عقب نشینى شده و جزیره مجنون را به ایران واگذار كردند. صدام با این استدلال كه ایرانى ها متجاوزند اقدام به بمباران شدید شیمیایى منطقه كرد اما این امر اگر چه آمار شهدا و مجروحین ایران را بالا برد اما در نهایت ۱۱۸۰ كیلومتر از خاك عراق در شرق بصره به تصرف ایران درآمد. در جبهه مركزى نیز از دو عملیات مسلم بن عقیل و والفجر۳ در سالهاى ۶۱ و ۶۲ مى توان به عنوان عملیات مهم سالهاى میانى جنگ نام برد. در هر دوى این عملیات كه در مناطق صعب العبور سومار و مهران جریان داشت ارتش و سپاه موفق به تصرف بخشهاى باقیمانده از مناطق غربى تحت اشغال عراق شدند. عملیات عاشورا در ۳۰مهر ۱۳۶۳ حركت دیگرى در منطقه بود كه منجر به استقرار قواى ایران در جاده مندلى - بدره در خاك عراق شد اما همان طور كه قبلاً نیز ذكر شد باید تكلیف جنگ در جبهه عظیم جنوب مشخص مى شد بنابراین در اواخر سال۶۳ نیروهاى سپاه و بسیج دست به تجدید قوا در محور هورالهویزه در شمال بصره زدند. این عملیات كه تحت نام بدر آغاز شد به دنبال تسلط بر جاده عماره - بصره بود و مى توانست مقدمه محاصره بصره از شمال و جنوب باشد. عملیات مذكور عملیاتى بسیار جسورانه بود و خارج از انتظار ارتش عراق. در ۱۹اسفند۱۳۶۳ ، ۱۱۵گردان از نیروهاى سپاه، بسیج و ارتش تحت فرماندهى سپاه با در هم كوبیدن خطوط دفاعى عراق خود را از ۳محور به شرق دجله رساندند و براى اولین بار بصره و جنوب عراق را با خطر محاصره مواجه كردند. طبیعى بود كه صدام نمى توانست چنین مسأله اى را تحمل كند و دهها لشكر عراقى مأموریت یافتند تا نیروهاى ایران مستقر در شمال بصره را وادار به ترك مواضع كنند. ماهواره هاى جاسوسى آمریكا و شوروى نیز كه اوضاع جنگ را با دقت دنبال مى كردند بلافاصله تركیب و شكل آرایش قواى ایران را به اطلاع سرفرماندهى ارتش عراق رساندند و قبل از استقرار نیروهاى ایران به مواضع خود امواج هواپیماها و هلى كوپترهاى عراقى مواضع ایران را زیر آتش گرفتند. در این عملیات كه یك هفته به طول انجامید ۱۳۰گردان عراقى كه ۲۸گردان آن از نیروهاى زبده گارد ریاست جمهورى بودند وارد عملیات شدند این در حالى بود كه نیروهاى زرهى دشمن نسبت به نیروهاى خودى ۱۰ بر یك بود و در چنین شرایطى عنصر شجاعت و از جان گذشتگى به تنهایى كارساز نبود بنابراین دستور عقب نشینى داده شد. تداوم عملیات ایذایى توسط دشمن عراق كه استراتژى حمله به تأسیسات اقتصادى ایران بویژه نفتكش ها را از اسفند۶۲ دنبال مى كرد پس از آن كه پى برد توان هجومى ایران هنوز بسیار بالا است در اواخر اسفند۱۳۶۳ حملات هوایى و موشكى خود را به شهرها آغاز كرد. در این مرحله ارتش مذكور با بهره گیرى از هواپیماهاى فوق مدرن میراژ، سوخو،۲۴ میگ۲۵ و توپولوف ضرباتى را به اقتصاد ایران زد كه اگرچه تأثیر فورى بر روند جنگ در جبهه ها نداشت اما در درازمدت چرخهاى اقتصاد كشور را به عنوان بازوى حمایتى جبهه ها كند كرد.
۱۳۹۰ خرداد ۷, شنبه
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
0 نظرات:
ارسال یک نظر