باز دل آسمان گرفته است
و تقارن طبیعت بی حضور تو
درهم .......
جاده حسرت را پایانی نیست
و چکاوک اندیشه نمیداند
راز بهار را
در گوش کدامین شکوفه صادق باز خواند ؟
چه رخوت انگیز است مرور خاطرات خیس و بارانی
و چه بی انتهاست وسعت تردید ...
آبی رنگ باخته است و قرمز می خندد
و رنگین کمان خوب می داند
که در چشم من
پرتقال دیگر ...
نارنجی نیست .
..........
.......
_ _
سعید چرخچی
۱۳۹۰ خرداد ۶, جمعه
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
0 نظرات:
ارسال یک نظر