کانون ایرانیان: كوروش و جامه پارسی
کانون ایرانیان

۱۳۹۰ خرداد ۲, دوشنبه

كوروش و جامه پارسی

كهن ترین مطلبی كه درباره جامه پارسی و جدایی آن از جامه مادی، در دست داریم به روزگار كورش مربوط است و در تاریخ هنگامی از جامه های پارسی سخن به میان می آید كه از اقدامات او در این باره گفتگو می شو د .

چنانكه ازروی چند آگاهی تاریخی و یك مدرك باستان شناسی به دست می آید جامه پارسیان در روزگار كورش چندان فرقیبا جامه های دوره های پس از آن نداشته، شكل و اساس برش و دوخت جامه همان بوده كه در سالهای آغاز پادشاهی داریوش در سنگ نگاره بیستون نموده شده است .

بنابه نوشته گزنفون : كورش هنگامی كه كودكی بیش نبود و در ماد در نزد نیای خود استیا ك ( ایختو ویگو ) می زیست، جامه مادی می پوشید و چون هنگام آن رسید كه به نزد پدر و مادرخود كه در انشان ( یا پارس ) بودند بازگردد، جامه مادی خود را به یكی از دوستانش ارمغان فرستاد تا نشان ه ای از مهر ودوستیش باشد.

پیداست كه كورش پس از باز گشت به میان خانواده و خویشاوندان پارسی خود در باره جامه بلند و چین دار پارسی پوشیده كلاه ترك دار بر سر گذاشت و به رنگ و شكل مردم تیره خود در آمد ، لیك هیچگاه برتری های جامه مادی را كه زمانی در دربار نیای خود آن را در بر كرده، به شكار و سواری پرداخته بود، فراموش نكرد .

پس از چند سال، كورش جوان كه به جانشینی پدر خود كنبوجیه، پادشاهی كشور انشان را بدست آورد، بر اثراندیشه های والای كه همواره در سر داشت و خیال جهانگیری و بنیاد گذاری شاهنشاهی بزرگی را در مغز خود می پروراند، دست به كارهای سترگی زد، از آن جمله دسته ها و گرو ه های پراكنده پارسی را به یگانگی و همدستی فراخوانده، جوانان و مردان پارسی را برای انجام یك رشته اقدامات بزرگ كه در نظر داشت، آماده ساخت .

كورش درراه رسیدن به آرمانهای بزرگ خود پیش از هرچیز متوجه آموختن آیین سپاهی گری و جنگ آوری به پارسیان گردید، لیك در مورد جامه های پارسی چون متوجه نكته هایی شد كه با اندیشه های دور و دراز او در این زمینه سازگار نبود، از این رو در اندیشة دگرگون كردن پوشاك پارسیان افتا د . از اندیشه هایی كه كورش در زمینه تجهیز و آماده كردن پارسیان برای جهانگیری د اشت، رواج پرورش اسب و سواركاری در میان پارسیان بود .

چنان كه می دانیم پرورش اسب و اسب سواری پیش از روی كار آمدن كورش در میان پارسیان معمول نبوده وعمومیت نداشت، و پارسیان در زندگانی روزانه و در میدان های نبرد بر خلاف مادها كه سواركاران ماهری بودند از اسب بهره ای نمی جستند و این نه تنها از نوشته های تاریخ نویسان باستانی دانسته و روشن می گردد، بلكه شكل و دوخت جامه های پارسیان و مدارك باستان شناسی نیز بر آن گواهی میدهند .

گزنفون دركورش نامه ی خود می نویسد : كورش بزرگ در كودكی در دربار نیای خود استیاك ( ایختو ویگو ) پادشاه ماد می زیست و از اینكه در آنجا سواری آموخت بسیار شادمان بود، زیرا اسب در پارس بسیار كمیاب و پرورش و سواری گرفتن از آن در سرزمین كوهستانی آنجا بسیار دشوار بو د .
باز در جای دیگر می نویسد : پرورش اسب و اسب سواری را كورش در پارس رواج داد، روزی ریش سفیدان بزرگان پارسی را گرد آورده گفت : آیا با اسب راه پیمودن بهتر از پیاده رفتن نیست؟ آیا پسندید ه تر نیست در آن هنگام كه باید شتاب كرد به یاری دوستی رسید و تاخت تا به چارپا یا به مردی نزدیك شد؟ آیا جنگ ابزار به پشت اسب نهادن و آنرا زیر دست داشتن بهتر نیست؟ شاید شما بیم آن داشته باشید كه با اسب شیوه نبرد را درست نیاموزیم و در كارزار سواره كاری از پیش نبریم و چالاكی پیادگان را از دست بدهیم، اما كار دشواری نیست، چه به هنگام نیاز می توانیم از اسب فرود آییم و پیاده بجنگیم، پس با آموختن هنر سواری، شیوه پیاد گا ن را فراموش نخواهیم كرد .

از اشار ه ها و قرینه هایی كه در تاریخها هست چنین پیداست كه در نخستین جنگهای كورش، لشكر پارسی، سواره نظام نداشته و سپاه سوار، از تیر ه های دیگر ایرانی برگزیده می شده است .

گزنفون در این باره مینویسد : كورش در آن حال كه پارسیان بیكار ایستاده بودند از دیدن سواران مادی و گرگانی كه دشمن را دنبال كرده، غنایمی برمی گرفتند به حال پارسیان و
بی بهره گی آنان از سواره نظام سخت افسوس خورده، سپس سرداران پارسی را گرد آورده گفت : در گیر و دار نبرد ما را توانایی آن هست كه دشمن را شكست دهیم ولی پس از شكست دشمن نمی توانیم او را دنبال كرده غنایمی بر گیریم بجاست كه این عیب را از میان برداریم تا بسان امروز نیازمند دیگران نباشیم .

كری سانتاس از پیشنهاد كورش پشتیبانی كرده سودهای سواری و سواركاری را یك به یك بر شمرده گفت : سر آن دارم كه هیپوسانتور شو م ! پس ا ز آن همه پارسیان آماده شدند كه سواری را آموخته و هیپوسانتور گردند .

باز كورش گفت : در این باره باید قانونی پدید آورد تا كسانی كه از من اسب به ارمغان می گیرند هر راهی را هر چند كه كوتاه و ناچیز باشد، سواره طی كنند. گزنفون دردنبال سخنان كورش می افزاید كه این عادت پارسیان كه پیاده راه نروند مگر سخت به هنگام ناچاری باز مانده همان زمان است.

0 نظرات:

ارسال یک نظر