کانون ایرانیان: هزار یلدا
کانون ایرانیان

۱۳۹۰ خرداد ۶, جمعه

هزار یلدا

از شب جدایی تو هر شبم هزار یلداست

روزم از شبم غمین تر در دلم هزار غوغاست



شیون و غریو این دل نشنیده ای چه دانی

چه کنم کجا گریزم همه جا رخ تو پیداست



آنچنان به باور تو بنشسته بود این دل

بهت رفتنت هنوزهم در دو چشم من هویداست



همه جای جای خانه پر ز عطر خاطر توست

قاب عکس تو هنوز هم پر برکت و تمناست



به گمان من هنوز هم دل تو پر از شکوفه

راز هجرتت و اما سر به مهر و پر معماست



به امید و کورسویی تن سرو سبز باشد

ورنه این خزان سرکش در پی هزار یغماست


سعید چرخچی

0 نظرات:

ارسال یک نظر