کانون ایرانیان: خواب ارغوانی
کانون ایرانیان

۱۳۹۰ خرداد ۶, جمعه

خواب ارغوانی

دوشینه به خواب ارغوانی

از برکت و فیض آسمانی

دل کرد به ملک دوست پرواز

تا پرده بر افتد از رخ راز

از مرتبت و زمان گذشتیم

از دیده و از کران گذشتیم

از عقل زمین و هوش انسان

از جهل و خرد نبوغ پنهان

از شور و نشاط و غصه و غم

از بود و نبود و هر چه ماتم

از انجم و از کرانه فهم

از دانش و جهل و خرد و وهم

دیگر نه زمان . نه خوب و بد بود

دیگر نه زمین . نه خوی بد بود

ساقی به ترنم و ترانه

گه غمزه و شور عاشقانه

گاهی به نوای بربط و چنگ

هم نام مرا ربود هم ننگ

یک جام و دو جام و جام دیگر

زین دام نرسته . دام دیگر

مدهوش شراب چشم بودم

مفتون سراب وصل بودم

دیوانگی ام ز حد برون شد

خنده همه اشک . اشک خون شد

نه حد و حدود و باید و بود

نه شرط و شروط و غایت و سود

یک قطره که از برکت دریا

در کف بگرفته آسمان را

یک لحظه به اوج آسمانها

بی بال گذر ز کهکشانها

نه روز نه شب نه زشت و زیبا

هر صورت و سیرتی فریبا

دستم بگرفت و گفت با من

دیدن به دل است نه دیده تن

گفتا که به چشم دل بباید

اضداد جهان به وحدت آید

گر خوب و بد و زیاد و کم را

از یاد بری نشاط و غم را

دیگر تو نه نار . ناز بینی

هم آتش و هم عذاب من را

با عشق عجین عیان به عالم

هم خلقت انس و جن و آدم

از عشق اگر نشان نمی بود

این جوشش بی امان نمی بود

هر ذره ز عشق در تکاپو

هر بلبل از اوست در هیاهو

این سبز قبای سرو رعنا

از عشق درون گرفته معنا


سعید چرخچی

0 نظرات:

ارسال یک نظر