انعکاس من و تو در دل آینه ها زندانی
همه باورها ابری و بارانی
مثل دلتنگی عصر پاییز
نارون کنج خیابان در خواب
عابرانی خسته .... چهره ها درهم و لب ها بسته
شیشه ها مات و بخار آلوده
یادها . خاطره ها
پشت عریانی نسیان بشر
زخم خورده . تن به خون آلوده
بر بلندای منار اندوه .... کفتری در ابهام
سایه ها پر ادراک ... عاصی و آلوده
و نگاه من و تو ...
پر خاکستر و دود
عشق در باور این قرن یخی
بی هویت
تنها
......
...
.
سعید چرخچی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
0 نظرات:
ارسال یک نظر