کانون ایرانیان: آنچه ایران به جهان آموخت
کانون ایرانیان

۱۳۹۰ خرداد ۱, یکشنبه

آنچه ایران به جهان آموخت

تقدیم به پیشگاه ملت بزرگ ایران
اگر چه دنیای ایران باستان از آغاز دوره مادها تا پایان سلسله ساسانی چهارده قرن رویدادهای پر فراز و نشیب و تجاوزات بسیاری را دیده است ولی به یاری خداوند همچنان بالان و نازان در سر جای خود ایستاده است و کارنامه اش مملو از خاطرات بیگانه ستیز , انسان دوستی , کردار و منش نیک , پهلوانی , جوانمردی و مروت است . ایران باستان به جهان درس تسامح , عدالت , قانون و انضباط آموخت

به دنیایی که آشور و بابل و مصر و یهود آن را از تعصب خشک و خشونت آکنده بودند نشان داد که با اعمال تسماح بهتر می توان امپراتوریهای بزرگ را از اقوام گوناگون با باورهای مختلف با اعمال تسامح و برابری گرد یکدیگر آورد و با این کار صلح و قدرت و تمدن را بر جهان اعمال نمود .

به اهل عصر نشان داد که انسان آنجا که نیکی میکند با آنچه انجام میدهد به آنچه مبدا نیکی است کمک میکند و آنجا که به بدی میگراید دنیایی را که تعلق به شر دارد افزایش میدهد . به عالمی که گه گاه مفتون زهد و ریاضت بود آموخت که پارسایی در ترک دنیا و در التزام زهد و ریاضت نیست .

پارسایی واقعی در سعی و کوشش برای آبادانی دنیا و فزونی نعمت و برخورداری از شادیها این جهان است . به دنیا آموخت که شادی موهبت ایزدی است و آن کسی که خود را از آن بی بهره سازد به نعمت پروردگار خویش کفران نموده است . به دنیا آموخت که سعادت انسان در گرو زندگی مرفه و شاد و سازنده است .

به دنیا نشان داد که ترقی اقتصادی و سعی در آبادانی عالم بهای زندگی ساده عدالت جویی و خردمندانه است . به دنیا نشان داد که بدبینی و عیب جویی در باب عالم و نظام به هم پیوسته آن نشان از کژاندیشی است . پیروزی نهایی خیر بر شر قطعی است و آنکه در این باب شک کند از اینکه در دام شر بیفتد ایمن نیست .

به دنیا نشان داد که عصیان بر ضد هرچه اهریمنی است اراده اهورامزدا است و از اینجاست که در مقابل ضحاک , در مقابل جمشید و در مقابل افراسیاب شورشگری کاری موافق با عدالت محسوب می شود . ایران باستان در کار جهانداری , نظارت در تامین امنیت و آسایش اقوام تحت فرمان را بر فرمانروایان الزامی کرد .

به قدرت بی لجام , غارتگرو عاری از رافت و شفقت اقوام بین النهرین در نواحی مجاور قلمرو خویش خاتمه داد و دولتی جهانگیر که از هر حیث وسعت , قدرت و دانش از آنها برتری داشت و از حیث نظم و عدالت و احترام به ادیان دیگر اقوام در هیچ حکومتی سابقه نداشت و تا آن زمان در تمام نواحی اطراف مدینترانه هم همانند نداشت را بنیان نهاد .

ایران باستان به جهان آموخت که ایجاد امپراتوری قدرتمند جهانی بر خلاف آنچه در روزگارش معمول بود ( آشور و مصر و بابل ) راهش منحصر به ایجاد محدودیتهای دینی , اعمال تضییق و فشار بر اقوام تابع , یغما بردن حاصل دست رنج آنان , باجها و خراجهای کلان , غنیمت و فساد و همجنسگرایی نیست .

بلکه با رعایت تسامح و رافت امپراتوری پایدار و ایمنی را میتوان پایه گذاشت که الگوی جهان شود . ایران باستان ایجاد نخستین دستگاه اداری منسجم و منظم را در قلمرو وسیع خویش برای نخستین بار در جهان با موفقیت تجربه کرد و هدف توسعه فتوحات خود را مجرد به کشتار و غارت و رها کردن کشور مفتوح وبه حال ویرانی گذاشتن آنان نساخت . سرزمین مفتوح را هم مانند قلمرو نژادی خود مورد احترام قرار داد و برای آبادانی آنجا نیز کوشش نمود و معابد خدایانشان را ترمیم نمود . ایران باستان در تمام گستره امپراتوری خویش از همان آغاز فرمانروایی شبکه های منظم ارتباطی از پست و چاپار و ساتراپهای گوناگونی بنا نمود تا نظام خبر رسانی فعال همیشه در کشور برقرار باشد .

جاده های استوار و پر رفت و آمدی ایجاد نمود که شرق و غرب عالم را به هم ارتباط می داد . بازرگانی بین المللی را گسترش داد و سکه های منطقه برای یکی شدن پولها ضرب کرد . کاری که امروز اتحادیه اروپا به نام یوروو نموده است را ملت ایران بیش از 2400 سال پیش انجام داده اند . بین اروپای اطراف مدیترانه , آسیای مرکزی , آفریقا و هند رابطه داد و ستد منظم به وجود آورد . در دریای هند , دریای مکران ( عمان ) , خلیج فارس و . . . اقدام به کشتیرانی های اکتشافی کرد .

برای ایجاد ارتباط بین مدیترانه و بحر احمر یک شعبه رود نیل را لای روبی کرد و آنجا را به صورت ترعه قابل کشتیرانی درآورد . سیاست نفی بلد , تبعید و اسارت و گروگیری اقلیت ها را که آشوریها و بابلی ها در منطقه پیش گرفته بودند کنار گذاشت و به یهودیان تبعید شده در بابل اجازه بازگشت به سرزمینهایشان را داد .

اگر آزادی فردی را آن گونه که در آتن حق افراد ممتاز و موجب رواج هرج ومرج و اتهام و تعقیب و تهدید و تبعید مردم می شد در خور تقلید نیافت , نظارت در اجرای دقیق عدالت و جلوگیری از تعدی و اجحاف قشر قوی جامعه بر قشر ضعیف را همچون وسیله ای مطمئن برای استقرار امپراتوری خود ضروری دانست . ایران باستان ثنویت , اعتقاد به جدایی دو مبدا خیر و شر را ظاهرا همچون راه حلی فلسفی در مقابل وحدت گرایی جبریانه که نفی مسئولیت و تسلیم به یک اراده مرموز لازمه آن می شد ارائه کرد و از لحاظ اخلاق هم مسئولیت فردی نسبت به اعمال خویش و هم احساس اعتماد به نفس را در تمیز خیر و شر به انسان الزام و تعلیم کرد .

ایران باستان شادی را مایه فزونی شور و نشاط عملی و موجب خروج ذهن و ضمیر انسان از حالت کرختی , انفالی مرگ آور و بی ثمر دانست و آنرا یک نعمت بزرگ ایزدی که بیش از همه نعمتها در خور ستایش است تلقی کرد . نه تنها داریوش بزرگ در کتیبه خود اهورامزا را که آفریننده زمین و آسمان است را ستایش میکند بلکه خداوند را برای اینکه شادی را برای انسان بیافریده است ستایش میکند . حتی صدها سال پس از وی بهرام گور نیز به پیروی از نیاکانش فرمان به ورود خنیاگران هندی به ایران میدهد تا نگذارد ملت ایران کرختی , غم و اندوه را در خود احساس کنند .

ایران باستان تجاوزات روم را در مرزهای حقیقی خود متوقف نمود . سنای روم و امپراتوریش را به زور اسلحه سر جای خود نشاند . با آنچه در مورد سر بریده کراسوس سردار شکست خورده روم کرد و سپس خفت و خواری که برای والریان امپراتور روم آورد و او را وادار به زانو زدن به پیشگاه شاهنشاه ایران نمود و سپس همین صحنه را برای تاریخ در نقش رستم حکاکی کرد برگ زرین دیگری برای ملت ایران به جای گذاشت و به آیندگان نشان داد که ایرانیان به هیچ کشوری بی جهت تجاوز نمی کنند و وارد نمی شوند و اگر بیگانگان آنها را مورد یورش قرار دهند حتی اگر امپراتور روم باشد او را به زانو در می آورند . پیش از این نیز ارد اشکانی نیز درس بزرگی به رومیان داده بود و دست همه متجاوزین را از این سرزمین کوتاه نموده بود .

ایران باستان طی قرنها در برابر هجوم اقوام وحشی و بیابانگرد در مرزهای شرقی سکاییها , کیدارها , هیاطله و ترکان آن سوی سیحون و جیحون که به تورانیان مشهور هستند ایستادگی کرد .

این طوایف بربر کارشان غارت , تجاوز , تاخت و تاز , ویرانی و نابودی بوده است و ایرانیان برای سرکوب این طوایف حتی سالها مجبور به نبرد بودند . سابقه کشمکش آنان به دوره ماد و کوروش و داریوش باز میگردد که شاهان ایران برای تنیبه تجاوزات آنان , بارها به آنان تاختند تا درس عبرتی برای دیگران شود تا هرگز به خود جرات تجاوز به خاکهای ایران را ندهند .

در داستانهای ایرانی هم افراسیاب و پیران و ارجاسب هستند که برای مقابله با ایران کوشش میکنند . آخرین نبرد سخت اینان به دوره پیروز ساسانی باز میگردد که بیزانس هم در عهد خسرو انوشیروان دادگر اهمیت این تمدن درخشان و مبارزه با متجاوزین را از سوی ایرانیان درک کرد .

ایران باستان از همان آغاز پیدایش قدرت خویش در دنیایی که ادیان جادوگری و سنگ پرستی و گاو پرستی و . . . رایج بود تعلیمات اخلاقی را بنیان نهاد و سه آموزه ای را در آن روزگار به جهان آموخت که بدون شک بنیان تمام ادیان دیگر است . کردار نیک , گفتار نیک , پندار نیک تا میلیون سال دیگر نیز سرلوحه انسانهای موفق و نیک سرشت است و آموزه های کفر و کشتار زنان و مردان برای قربانی کردن و رضایت درگاه خداوند را در این سرزمین ممنوع اعلام نمود .

معهذا دیدگاه دینها در ایران بین سه قاره همیشه موضع تسامح و گفتگوی باورها و ادیان مختلف بوده است و دهها باور و دین مختلف در این سرزمین در کنار یکدیگر با آرامش و صلح زندگی می نموده اند . در عهد ساسانی و اشکانیان : بودایی , مسیحی , یهودیت , زرتشتی . . . در این خاک زندگی کرده اند و همگی به دیده احترام نگریسته شده اند . ایران باستان به همین دلیل آوازه ای باشکوه در جهان برای خود به ارمغان آورده است زیرا شاهان ایران به همه باورها و آداب و رسوم اقوام و کشورهای تحت نظارت آنان احترام میگذاشتند و هرگز آنان را مجبور به ترک باور خویش و روی آوردن به دین بهی زرتشتی نکردند . با کمی تامل تمدنهای بزرگی مانند بابل , سومر , اکد , آشور و . . . میبینیم که همگی محو شدند و این ایران بود که باقی ماند و به دنیای آئین انسانیت , نیک زندگی کردن , صلح و بشر دوستی را آموخت . پس از پایان این دوره باستانی ایران و یورش اعراب به ایران و آوردن دین جدید , ایرانیان پس از کوشش 200 ساله موفق به رهایی جستن از زیر یوغ سلطه اعراب به ایران شدند و باردیگر با اینکه دین آنان را پذیرفتند ولی از دیدگاه فرهنگ و تمدن و سیاست استقلال خود را حفظ کردند . پس از اسلام پهلوانی , رشادت ها و آئین کهن ایرانی به صورت آموزه های ملی جهت زنده نگه داشتن هویت ایرانی دست به دست چرخید . ماجرای احترام انوشیروان دادگر شاهنشاه قدرتمند منطقه که برای ساختن ایوان مدائن حاضر نشد آرامش پیر زنی ( که راضی نبود زمین خود را به فروش برساند ) را برهم بزند زبان زد دربار و خلفای تازی شد . سیستم مالیات و حسابداری ایرانیان به دربار اعراب راه یافت و نه تنها ملت ایران هویت خویش را از دست نداد بلکه بر متجاوزین نیز تاثر مثبت گذاشت .

این موارد و بسیاری موردهای مشابه همگی عوامل تاثر گذار در پایداری این سرزمین و امپراتوری نیاکان ما بوده است . کوروش بزرگ به گفته گزنوفون نمونه دیگری از این هویت بزرگ منشانه تاریخ است به باور وی : ملتهای مغلوب حاضر نبودند به غیر از او ( کوروش ) کس دیگری بر آنان حکومت کنند . پس از وی داریوش بزرگ این بزرگ منشی و راه ایرانی بودن را ادامه داد و حتی سربازی را که به یک معبد یونانی بی احترامی کرده بود را تنبیه نمود . این تسماح و روحیه دموکراتیک در سلسله اشکانیان و ساسانیان نیز ادامه یافت و کلسیا ها با وجود تمام خطری که میتوانست برای نفوذ امپراتوری متجاوز روم داشته باشد در ایران فعالیت می کردند . نمونه این امر در دوره ساسانیان مشاهده می شود . شاهنشاه یزدگرد ساسانی به دلیل احترام به عیسویت و دیگر ادیان دیگر و تسامح با آنان توسط کائنان و موبدان افراطی به بزه کار لقب یافت و این امر برای موبدان افراطی زرتشتی قابل تحمل نبود . پاسخ تمسخرآمیز( نامه درباری ) شاهنشاه هرمزد ( فرزند خسرو اول ) به موبدان که برای تضییع حقوق پیروان اقلیت انجام داده بودند مایه شگفتی ما در جهان امروز است . روحیه برابری ادیان و احترام به آنان در باور شاهان , بزرگان این سرزمین و ملت ایران نهادینه شده است و فقط موبدان افراطی و دینداران نمایشی بر این آرامش و دموکراسی زیبا خدشه وارد مینمودند .

0 نظرات:

ارسال یک نظر