گويش "اورمان/ Avroman" (منطقهاي كوهستاني در مرز غربي استان كردستان)، به كردي: Hawraami، كهنوش ترين گويش گروه "گوراني" است. همهي گويشهاي گوراني شماري اشكال آواشناختي نشان ميدهند كه آنها را به گويشهاي مركزي ايران پيوند ميدهد و از زبان كردي متفاوت ميسازد. در حالي كه منطقهي اصلي زبان گوراني، در غرب كرمانشاه، جزيرهاي در ميان دريايي از گويشهاي گستردهي كردي است، اينك هورامان (Hawraamaan) جزيرهي مستقل كوچكي را در جنوب اين پهنه تشكيل ميدهد. با وجود اين، آشكار است كه گويشهاي كردي مجاور، به منطقهي بسيار پهناورتر گوراني نفوذ و رخنه كردهاند و آن را به طور چشمگيري، به مرور، تحت تأثير قرار داده و واژگان بسياري را با هم مبادله و داد و ستد كردهاند.
+ نمونههاي از واژگان گويش اورماني: (aa = آ؛ zh = ژ)
yama: جو waa: باد wahaar: بهار
wis: بيست waarday: خوردن waastay: خواستن
witay / us: خوابيدن we: خود yaage: جا
yaaw: رسيدن haana: چشمه bara: در
aasin: آهن aaska: آهو zaanaay: دانستن
zamaa: داماد zhani: زن zhiw: زيستن
soch: سوختن waach: سخن گفتن wech: بيختن
siaaw: سياه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
+ مطلب زير در يكي از بخشهاي قديمي اين تارنما در پاسخ به گزافه گوييهاي فردي پانتركيست نوشته شده بود. نقل مجدد اين نوشتار را خالي از فايده نميبينم:
آقاي رضا محمد عليزاده كه جديدترين سفير و مأمور فرقهي پانتركيسم در وبلاگ ما، پس از درماندگي و گريز افراد قبلي است، مانند ديگر هممسلكاناش در حالي كه حتا توان و سواد روخواني مقالات و نوشتههاي ما را ندارد، نخست با لفاظي و زبانبازي و آشفته گويي، ايرانيان آذري و اقوام كهن خاورميانه را ترك ميسازد و سپس، هنگام فراخواندناش به عرضهي سند، به سبب يأس و هراس و درماندگي، و با لكنتزبان، به دشنام دادن به تاريخ و تبار و هويت ملت ايران روي ميآورد، تبار آريايي را دروغين و جعلي ميخواند، ايرانيان را افغاني و پشتو مينامد و منتقداناش را رذل و دغل توصيف ميكند و هر آن صفت ناشايستي كه لايق خود اوست، به ناقداناش نسبت ميدهد.
اين افراد پانتركيست نژادپرست در حالي كه خود نيز ميدانند كه تبار ترك از هر نوع فرهنگ و تمدن والايي بيبهره و رها بوده و تنها در سدهي هشتم ميلادي و آن هم به تقليد و پي روي از ايرانيان سغدي با هنر و شيوهي خط و نگارش آشنا شده است، براي گريختن از فقر فرهنگي و برون خزيدن از عقدههاي حقارت خود، چارهاي جز مصادرهي تمدنهاي ديگر ندارند. بيچاره تمدنهاي كهني چون سومر و ايلام كه اين چنين قرباني و طعمهي تمدنخواري پانتركيستهاي يغماگر شدهاند! اما نحوهي استدلال پانتركها براي ترك ساختن سومريان، بسيار خواندني و نشاطبرانگيز است! كل استدلال اين جماعت رها از علم و عقلانيت، كه طوطيوار و بيكم و كاست در نوشتههاي همهي آنان تكرار ميشود، در اين كلام خلاصه ميگردد: «چون فلان نويسندگان عهد عتيق اروپايي يا معاصر ترك، سومريان را تركتبار و تركزبان دانستهاند، پس نه تنها سومريان، بل كه همهي اقوام كهن خاورميانه [كه حتا يك سطر نوشته هم از خود برجاي نگذاشتهاند] از بيخ و بن تركاند»!!! اما جالب آن است كه پانتركهاي داخلي با «معرفي نكردن» كتابها يا مقالاتي كه آن نويسندگان فرضي اروپايي، چنان ادعاهايي را در آن جا مطرح كردهاند، جعلي و دروغين بودن همين ادعا و انتساب خود را نيز برملا ميكنند! اين جماعت كه كمترين دانشي در زبانشناسي ندارند - و اگر هم داشتند، كاري از پيش نميبردند - هرگز نتوانستهاند توضيح دهند كه چه ساختار و نظام صرفي و نحوي مشتركي ميان زبانهاي سومري و تركي وجود دارد كه بر اساس آن، اين دو زبان را يگانه فرض كردهاند؟ يا اين كه اگر زبان سومريان تركي بوده، پس بايد 3766 واژهي سومري شناخته شده، يكسره در زبان تركي و به ويژه در متون كهن آن موجود باشد؛ حال آن كه اين گونه نيست. پانتركها مدعياند كه «چند» واژهي تركي را عيناً در متون سومري يافتهاند! آيا با اتكا به تشابه صوتي يكي دو واژهي سومري با تركي - كه در صورت جدي بودن، فقط به معناي اثرگذاري تمدن كهن و آغازين سومري بر اقوام ديگر است - ميتوان سومريان را ترك دانست؟ آيا وجود واژگان عربي جمل (Camel) يا حرم (Harem) در زبان انگليسي، به معني عرب بودن انگليسيهاست؟! يا اگر زبان سومريان را تركي فرض كنيم، پس بايد هر تركزباني بتواند متون سومري را مثل بلبل بخواند! آيا جناب عليزاده به عنوان يك تركزبان ميتواند چنين كاري را انجام دهد؟! يا اين كه اگر سومر خاستگاه تركان است، پس چگونه و به چه شيوهاي قبايل ترك توانستهاند از جنوب عراق به شما چين (كوههاي آلتايي) بروند؟! يا اگر خاستگاه تركان، شمال چين است، پس سومريان چگونه از آن جا به جنوب عراق رفتهاند؟! مدارك و اسناد و آثار و نشانههاي چنين مهاجرت عظيم و طولانياي را چه كسي تاكنون ديده و يافته است؟ اين، پرسش بسيار ظريف و مهمي است كه پانتركها همواره از پاسخ دادن به آن گريخته و طفره رفتهاند چرا كه بناي پوشالي تخيلات نژادپرستانهشان را يكسره بر باد ميدهد. خالي از تفريح نخواهد بود كه نحوهي استدلال مضحك و مفتضح آقاي صديق (تنها سومرشناس جهان به باور پانتركهاي داخلي) را در ترك ساختن سومريان، با هم بخوانيم: «خواجه حافظ شيرازي هم يقين دارد كه دو كلمهي "سومر" و "آذر" دو تكواژ اصيل تركياند، اولي به معناي مرد فرزانه و خردمند و دومي در معناي جوان شجاع و جوانمرد»!!!
جناب عليزاده در حالي هخامنشيان را - در واقع از زبان پورپيرار - وحشي و دژخيم و ويرانگر ميخواند كه در هيچ كتيبه و مكتوب كهني، چنان صفاتي به اين دودمان نسبت داده نشده است. پانتركها و هر آن كسي كه مدعي است هخامنشيان و در رأس ايشان، كورش، وحشي و دژخيم بودهاند، يا بايد سند و مدرك كهن و معتبري را از جنس سنگ و گل و پوست براي اثبات ياوههاياش عرضه كند يا اين كه مدعي شود كه خود او در زمان هخامنشيان ميزيسته و چنان وحشيگريهايي را به چشم ديده است! به گمانام توسل به حالت دوم براي پانتركهاي روانپريش مناسبتر خواهد بود!
جناب عليزاده به پيروي از استاد صديق (!) ميگويد كه «ايران» واژهاي تركي است و از ريشهي «ارهمك»!! اما نميگويد كه اين ريشه با كدام نظام صرفي به واژهي ايران تبديل شده و اساساً چه اسناد ادبي و تاريخياي در تأييد اين ادعاي تمسخربرانگيز وجود دارد و يا اين كه در كدام كتيبه يا كتابِ كهن تركي نام «ايران» به عنوان يك واژهي تركي به كار رفته است؟ اين نكته آشكار است كه با زدن سر و ته كلمات و تغيير و جابهجايي حروف آن، هر واژهاي را در زباني، ميتوان به واژهاي در زبان ديگر تبديل و تشبيه كرد. اما اين ديگر كاري زبانشناختي و علمي نيست؛ بل كه جعل و تقلب و شيادي است. اگر فلان پانتركيست مينويسد: «خون = خان = قان» و خون فارسي را تركي ميكند، ما هم ميتوانيم به همين شيوه و سادگي بنويسيم: «قان = خان = خون» و قان تركي را فارسي كنيم. جعل و تقلب كه كاري ندارد!
اين سفير جديد پانتركيسم مينويسد: «نژاد آريايي طبق نظر دانشمندان جديد اصلاً وجود ندارد و يك تصور ذهني است»!! با اين تذكر كه «آريايي» عنوان يك قوم است و نه يك نژاد، از ايشان ميپرسم كه كدام دانشمند جديدي (البته خارج از مثلث آنكارا - باكو - تبريز) چنين ادعايي كرده كه ما بيخبريم؟ من نميدانم اين دانشمندان مورد اشارهي پانتركها چگونه دانشمندان بزرگ و معروفياند كه نظريات تا اين حد مهم و درخشان و تاريخسازشان جز در محافل پانتركيستها در جاي ديگري نقل و شنيده نميشود؟! ظاهراً دانشمندان مورد اشارهي اشرار پانتركيست، در سيارهي نپتون زندگي ميكنند كه هيچ كس از وجود، نظريات و نوشتههاي گرانبهاي آنان آگاهي و خبري ندارد!
جناب عليزاده خطاب به دوست دانشمندم «بابايادگار» ميگويد: «چرا يافتههايتان را نميفرستيد به آكادميهاي علوم و زبان تا بفهمند سومريان و هيتيها و اورارتوها و كتيبههايشان كيانند»!! حال من از اين جناب ميپرسم كه شما چرا يافتههايتان را در مورد ترك بودن سومريان و تمام اقوام كهن خاورميانه به آكادميها و دانشگاههاي معتبر جهان نميفرستيد تا آنها برنامههاي آموزشي و پژوهشيشان را با توجه به يافتههاي درخشان شما تغيير دهند؟! و اين كه: اگر شما پانتركها بتوانيد فقط و فقط «يك» دانشمند آكادميسين سومريشناس قرن بيست و يكمي را كه متعلق به مثلث آنكارا - باكو - تبريز نباشد و سخن از ترك بودن سومريان بگويد، به ما معرفي كنيد، ما بدون ديدن اسناد و دلايل او و به صرف گواهي وي، ضمن قرائت فاتحه براي روح بلند حضرت «آتا ترك»، از اين پس ميپذيريم كه سومريان از بيخ ترك بودهاند! اما ميدانيم و ميدانيد كه هرگز چنين موردي را نخواهيد يافت.
آقاي عليزاده، به مصداق «آن چه سلطان ازل گفت بكن، آن كردم»، در چارچوب بخشنامهي سراسري فرقهي پانتركيسم، طوطيوار مينويسد: «سازمان يونسكو فارسي را يكي از گويشهاي زبان عربي شناخته است»!!! اما من از ايشان ميپرسم كه چگونه ممكن است سازماني بدان عظمت و اعتبار ادعاي چنين بيخرانه و شگرفي كند اما جز در نشريهي پانتركيستي «اميد زنجان» (كه نخستين منبع اين خبر ساختگي است) در هيچ رسانه و مجله و مطبوعهي ديگري درج و منعكس نشود؟! آخر جعل و دروغي بدين بزرگي و رسوايي به غير از اشرار پانتركيست، از دست چه كس ديگري برميآيد؟
جناب عليزاده در ادامهي پيامهاياش، رفته رفته به مرز جنون و روانپريشي ميرسد و مدعي ميشود كه «آرياييها براي ارتباط با اقوام ديگر ماد مجبور بودند مترجم داشته باشند» (!!!) و كمي بعد نيز ميافزايد كه «آرياييها از لحاظ قيافه و نژاد سيه چرده بودند»!!! ظاهراً اين جناب تحت تأثير مخدر پانتركيسم چنان دچار اوهام شده كه خود را در سه هزار سال پيش يافته و آرياييهايي را ديده كه سيهچرده بوده و در ميان خود به واسطهي مترجم سخن ميگفتهاند! چرا كه چنين اطلاعات دقيق و ظريفي را جز در اين حالت، نميتوان به دست آورد!
و سرانجام اين كه، اگر جناب عليزاده يا هر پانتركيست ديگري به جاي آن همه درازگويي و زبانبازي و پرخاشگري، ميتوانست فقط و فقط يك سطر نوشته بر سنگ يا گل يا كاغذ به زبان تركي و از آذربايجان پيش از عصر تركمانان - صفوي بيابد و عرضه كند، ما به صرف همان يك پاره سند، جملگي از مواضع خود فرود آمده، به مسلك پانتركيسم ميپيوستيم. اما بدا به حال اشرار پانتركيست كه با آن همه نخوت و ادعا، هيچ گاه چنان سندي را نداشته و نخواهند داشت؛ اين جماعت فقط بازيچه و بردهي سياستگران شومانديش محور آنكارا - باكو هستند.
۱۳۹۰ تیر ۷, سهشنبه
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
0 نظرات:
ارسال یک نظر