کانون ایرانیان: شاهنشاهي هخامنشي (2)
کانون ایرانیان

۱۳۹۰ تیر ۷, سه‌شنبه

شاهنشاهي هخامنشي (2)

+ هنر:
هنر هخامنشي، به سان دين هخامنشي، تركيبي از اجزا و عناصر بسيار بود. داريوش در بيانيه‌اي، با فخر و مباهاتي به جا، راجع به بناي كاخ خود در شوش مي‌گويد: «چوب سرو، اين از كوهي به نام لبنان آورده شد … چوب ياكا از گندره و كرمان آورده شد … سنگ گران‌بهاي لاجورد و عقيق سرخ … از سغد آورده شد … فيروزه از خوارزم … نقره و آبنوس … از مصر … زيورآلات از يونيه … عاج … از اتيوپي و هند و آرخوزيا … سنگ‌تراشاني كه با سنگ كار مي‌كردند، آنان يوني‌ها و ساردي‌ها بودند. طلاكاران … مادي‌ها و مصري‌ها بودند … مرداني كه با چوب كار مي‌كردند، آنان ساردي‌ها و مصري‌ها بودند. مرداني كه آجر پخته درست مي‌كردند، بابلي‌ها بودند. مرداني كه ديوار را مي‌آراستند، آنان مادي‌ها و مصري‌ها بودند …» (DSf).
اين هنري شاهانه در مقياس و ابعادي جهاني بود كه تا پيش از اين ديده نشده بود. مواد و مصالح مورد نياز از همه‌ي سرزمين‌هايي كه شاه بزرگ بر آن‌ها فرمان مي‌راند آورده شده بودند، و بدين سان، سليقه‌ها، سبك‌ها، و بُن‌مايه‌هاي [گوناگون] در يك هنر و معماري گل‌چين شده، كه [گستره‌ي] امپراتوري و دريافت پارسيان را از اين كه شاهنشاهي‌شان چگونه بايد عمل كند، آينه‌وار نشان مي‌داد، با يك‌ديگر درآميختند. با وجود اين، همه‌ي آن آثار، تماماً پارسي بودند. درست همان گونه كه هخامنشيان در امور مربوط به دولت‌هاي محلي و رسوم بومي، مادامي كه پارس‌ها سياست كلي و اداره‌ي امپراتوري را در اختيار داشتند، تساهل‌گر و مداراجو بودند، به همان سان، در هنر نيز شكيبا بودند، به شرط آن كه نتيجه و اثر نهايي و كلي آن "پارسي" بود.
در پاسارگاد، پاي‌تخت كورش بزرگ و كمبوجيه در فارس، زادبوم پارسيان، و در تخت جمشيد، شهر همسايه‌ي آن كه به دست داريوش بزرگ بنا شد و مورد استفاده‌ي همه‌ي جانشينان وي قرار گرفت، مي‌توان خاستگاه خارجي كمابيش همه‌ي جزييات گوناگون را در تركيب بنا و تزيين معماري و برجسته‌نگاري‌هاي كنده كاري شده، يافت، اما تصور، طرح، و روي هم رفته محصول نهايي به آشكارا پارسي است و نمي‌تواند آفريده‌ي هيچ يك از گروه‌هايي باشد كه شاهنشاه برخوردار از ذوق و استعداد هنري فراهم آورده بود. به همين گونه، در مورد هنرهاي كوچك، كه پارسيان در آن‌ها برتري داشتند، نيز [نمي‌توان خاستگاهي بيگانه يافت]: ظروف سفره‌ي فلزي زيبا، جواهر، مهرتراشي، سلاح‌ها و آرايه‌هاي آن‌، و سفالينه.
اظهار عقيده شده است كه پارس‌ها از آن رو به هنرمندان اقوام فرمان‌بردار خويش روي آوردند كه خود مردماني بي‌تمدن و خشن و كم ذوق بودند و براي سازگار نمودن خيزش ناگهاني خويش با قدرت سياسي‌شان، نيازي فوري به ايجاد يك هنر شاهنشاهي داشتند. اما حفاري‌هاي انجام شده در كاوشگاه‌هاي دوران پيش‌تاريخي نشان مي‌دهد كه قضيه اين چنين نبوده است. ممكن است كورش رهبر قبايل پارسي‌اي بوده است كه هنوز به سان بابلي‌ها يا مصري‌ها پيچيده و متمدن نبوده‌اند، اما، هنگامي كه كورش برپا نمودن پاسارگاد را بايسته ديد، يك سنت ديرين و ديرپاي هنري را پشت سر خويش داشت كه به آشكارا ايراني و از بسياري جهات، هم‌پايه‌ي هر يك [از تمدن‌هاي غير ايراني] بود. آوردن دو مثال براي اين موضوع بسنده است: سنت تالارهاي ستون‌دار در معماري، و طلاكاري زيبا. نخستين مورد را اينك مي‌توان به عنوان جزيي از يك سنت معماري در نجد ايران در نظر گرفت كه به واسطه‌ي دوران مادها، دست كم تا آغاز هزاره‌ي نخست پ.م. امتداد مي‌يافت. طلاكاري باشكوه هخامنشي نيز در سنت فلزكاري ظريف يافته شده در دوران عصر آهن II در كاوشگاه "حسن‌لو" و حتا پيش‌تر در "مارليك" موجود بود.
آرايه‌هاي شكوه‌مند هخامنشي، با طرح دقيقاً متناسب و كاملاً به‌سامان خود، و برجسته‌نگاري‌هاي باعظمت تزييني در تخت جمشيد، كه اساساً آفريده‌ي داريوش و خشايارشا است، يكي از بزرگ‌ترين ميراث‌هاي هنري جهان باستان است. *

* This article translated from: T. Cuyler Young, Jr., in www.kat.gr/kat/history/ancient/iran.htm

0 نظرات:

ارسال یک نظر