«آمازون» (Amazon) عنوان نژادي افسانهاي از زنان جنگجو در باورها، نوشتهها و هنر يوناني است. اين نام به طور تخيلي به صورت a-mazos (= بدون پستان يا بزرگپستان) تعبير و تفسير شده است. اشتقاق اين عنوان از ريشهي ايراني كهن -maz* (= جنگيدن)، و استخراج اسم جمع ha-mazan* (= جنگجو) نيز مورد بحث است.
يونانيان، ماندگاه آمازونها را در لبهي جهاني كه در آن عصر ميشناختند، جاي داده بودند: نخست، در Thermoden در شمال شرقي آسياي كوچك، و سپس در Tanias؛ و در قفقاز يا حتا در نزديكي رود سيحون، آن گاه كه اكتشافات جديد جغرافيايي، مرزهاي «شرق» را بازهم دورتر بُرده بود. تراك (Virgil Aeneid 2.659ff) و ليبي (Diodorus 3.53ff) نيز به عنوان ماندگاه آمازونها مورد ادعا بودند. اما در اصل، آمازونها با آسياي كوچك وابستگي داشتند، كه گفته ميشد شهرهاي بسياري را (Myrine, Cyme and Ephesus) در آن بنياد نهاده بودند (Diodorus ibid.; Strabo 12.3, 21; Tacitus Annals 3.61.2). آنان فرزندان Harmonia (يك نمف) و Ares بودند، خدايي قبيلهاي كه آمازونها براي وي اسبهاي سفيد قرباني ميكردند. Artemis ديگر سرور خدايان آنان بود.
به هر حال، بعدها آمازونها با سكاها به عنوان نياكان قوم Sauromatae [سئوروماته] (Herodotus 4.110-17)، يا زنان سكاهاي آسياي كوچك كه بر همسايگانشان چيرگي يافته بودند (Justin 2.4)، مرتبط گرديدند. بر سكاهاي ماساگتي، كه بنابر روايتي كورش بزرگ را در شرق درياي مازندران شكست داده و كشتند، ملكهاي آمازونوار فرمان ميراند (Herodotus I, 20sff)، و در نزديكي رود سيحون بود كه ملكهي آمازون همراه با سيصد زن جنگجو، براي بارگرفتن از اسكندر و نجيبزادگان مقدونيايياش به لشكرگاه وي آمد (Arrian Anabasis 4.14, 7.13, 4; Curtius 6.5, 24ff.; Plutarch Alexander 46). ديونوسوس (Dionysus) نيز در لشكركشي شرقياش بر آمازونها چيره شد، كه البته ادعا شده، اين روايت شكل ديگري از داستانهاي اسكندر است.
اهميت ويژهي آمازونها، با شهرت و محبوبيت عمومي آنان در عرصهي هنر، از سدهي هفتم پ.م. به بعد، در پيوند است. آمازونها در ظرفنگاريها، پيكرتراشيها و داستانهاي اسطورهاي گوناگون - مانند آثار Achilles، Heracles، Theseus، و Bellerphone - به ويژه پس از حملهي پارس به يونان، تصوير و بيان شدهاند؛ چرا كه در تهاجمات اسطورهاي آمازونها به آتيك، اشاراتي ضمني به لشكركشي پارس به يونان و فرجام آن، كاملاً آشكار است. نكات برجستهي پسزمينهي شرقي يا روابط شرقي آمازونها، به ويژه در پوشش آنان (پيراهن كوتاه، شلواري ايراني با طراحي ظريف، كلاهي نوكدار با محافظ گردني دراز و لبههايي كه روي گونه را ميپوشاند) و ساز و برگشان (كمان، زوبين، سپر سبك) مشهود است.
آمازونها از طريق داستان اسكندرِ «كاليسثنس دروغين» (Pseudo-Callisthenes)، به ادبيات و فنون غيبگويي ايراني نيز راه يافتهاند. *
* A. Sh. Shahbazi, "Amazons": Encyclopaedia I
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
0 نظرات:
ارسال یک نظر