دولتي كه به وسيله يعقوب ليث و كمك برادرانش علي بن ليث و عمر بن ليث در سيستان پا گرفت، اولين حكومت مستقل يا مستقل گونه اسلامي ايران بود. اين حكومت قدرت طاهريان را، به رغم ميل خليفه، از خراسان منقرض كرد و با خلع طاعت خليفه و خروج بر او، قسمتي از ايران را تحت تصرف خود درآورد. البته، بغداد به دوام آن حكومت راضي نبود و وجود آن را هم به سختي تحمل مي كرد. اما، در قلمرو بالنسبه وسيعي كه ايشان به دست آوردند، مورد قبول و حمايت اكثريت رعايا واقع گشتند .
بنيانگذار اين دولت، يعقوب بن ليث، مانند پدر و شايد اجدادش به طبقات محترفه (پيشه ور) منسوب بود. عنوان صفار (رويگر = مسگر) كه در حق وي و سلسله فرمانروايان خاندان او معمول شد. در واقع انتساب او و برادرانش را به اين حرفه نشان مي دهد. معهذا، اينكه بعدها، موجب نسب نامه اي كه تبار ليث رويگر را به پادشاهان قديم ايران مي رساند (كه در مورد خاندان او در افواه افتاد) محبوبيت او و خاندانش را در آن ايام نزد اكثريت اهل سيستان نشان مي دهد .
رويگرزاده سيستاني همراه برادرانش، عمرو و علي در جواني عيار پيشه شد. در اغتشاشات سيستان كه منجر به برخورد عياران شهر با خوارج ولايت گشت، با غلبه بر رقيبان سيستان را تحت سلطه خويش در آورد (253 ه.ق. ). چون خليفه حاضر نشد حكومت او را بر خراسان تاييد كند، يعقوب كه خود را فرمانرواي واقعي خراسان و تمام قلمرو طاهريان مي دانست، با خليفه از در تهديد در آمد. بعد از تسخير مجدد فارس كه تا آن زمان چند بار آنجا را به تصرف در آورده بود، از طريق خوزستان عازم فتح بغداد شد. اما، در ديرالعاقول (نزديك بغداد) از سپاه خليفه شكست خورد (262 ه.ق.) و به اهواز عقب نشيني كرد. معهذا، قبل از آنكه براي جبران اين شكست و حمله مجدد به بغداد آمادگي بيابد، در جندي شاپور بيمار شد و در همان جا نيز در گذشت ( شوال 265 ه.ق. ) .
بعد از وي، برادرش عمرو از جانب سپاه سيستان به امارت برداشته شد. وي بلافاصله به مصلحت وقت نسبت به خليفه اظهار اطاعت كرد. خليفه هم چون در آن ايام درگير قيام " صاحب الزنج " در نواحي بصره و عبادان ( آبادان ) بود، چاره اي جز آنكه حكمراني وي را در فارس، خراسان و سيستان به رسميت بشناسد نداشت. معهذا، چون قلبا از امارت صفاريان كه مبني بر خروج و خلع طاعت بود رضايت نداشت، چندي بعد حكومت خراسان را به نام محمد بن طاهر امير مخلوع سابق طاهري شد. با آنكه چندي بعد خليفه خراسان را كه همچنان در تصرف عمرو بود همراه با فارس و كرمان به وي داد ( 275 ه.ق. )، عمرو از خليفه فرمانروايي ماوراء النهر را نيز طلب كرد. البته، اين منطقه سابقا جزو قلمرو طاهريان بود و در اين ايام اسماعيل بن احمد ساماني در آنجام حكومت داشت. خليفه هم با بي ميلي و با تشويق پنهاني اسماعيل به مقاومت در مقابل صفار، در خواست او را اجابت كرد. در جنگي كه بعد از دريافت فرمان خليفه در حدود بلخ بين او و سپاه ساماني در گرفت، عمرو مغلوب و گرفتار شد و سپاهش نيز منهزم گشت (ربيع الاول 287ه.ق.). عمرو را از بخارا به بغداد روانه كردند . خليفه او را به زندان فرستاد كه او چندي بعد در همان زندان وفات يافت ( 289 ه.ق. )
با آنكه بعد از عمر، نواده اش طاهربن محمد و برادرزادگانش ليث بن علي و محمدبن علي چند سالي ( 298-288 ه.ق.) سلطه خاندان صفار را در سيستان حفظ كردند، سرانجام سامانيان آن ولايت را به قلمرو خويش ملحق كردند. هر چند بعد از سامانيان هم سيستان چندي به قلمرو غزنويان الحاق يافت، باز محبوبيت و نفوذ خاندان صفار كه بر خاطره فرمانروايي يعقوب مبتني بود همچنان، ادامه داشت، حتي اين محبوبيت قرنها بعد ( 885 ه.ق.) سيستان را نسبت به فرمانروايي محلي اميران اين خاندان علاقه مند نشان داد. در هنگامي كه قرنها از انقراض طاهريان و سامانيان و غزنويان و حتي خلفاي عباسي مي گذشت، اخلاف ليث و فرزندان او در سيستان همچنان چيزي از حيثيت و قدرت و فرمانروايي اجداد خود را حفظ كرده بودند .
نقش صفاريان قديم به خصوص يعقوب، در احياي فرهنگ زبان فارسي قابل ملاحظه بود. بر وفق روايت "تاريخ سيستان" اولين شعر رسمي كه به زبان فارسي گفته شد به تشويق و الزام يعقوب و به وسيله دبير او محمد بن وصيف سكزي ( سيستاني ) سروده شد .
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
0 نظرات:
ارسال یک نظر