ضرورت توسعهی فرهنگی و ارجحیت آن بر هر نوع توسعهی دیگری ـ اعم از سیاسی یا اقتصادی ـ در جامعهی کنونی ما که دچار نارساییها و مشکلات زیربنایی و ریشهای در حوزهی فکری ـ فرهنگی جامعه میباشد، کاملاً آشکار و بدیهیست. توسعهی فرهنگی، اصلاح، بهبود، و ارتقای نظام فکری ـ فرهنگی آحاد جامعه به تناسب ملزومات و مقتضیات کنونی جهان است. توسعهی فرهنگی، شکست شالودههای فکری کهنه و ناکارای سنتی و اتخاذ منش و روشیست که تحقق آزادیها و حقوق انسانها را با حدکثر عقلانیت، مقدور میسازد. توسعهی فرهنگی با اصلاح نظام فکری جامعه، انواع کنشها و روشهای انسان را ــ که از حوزهی تفکر و اندیشه سرچشمه میگیرد و زاده میشود ــ سامان میدهد و تناسب آن را با مقتضیات جهان مدرن کنونی ممکن میسازد. توسعهی فرهنگی با مهندسی اندیشهها، بر آن است تا در حوزهی تفکر و خرد، چنین باورهایی را بنیان نهد و گسترش دهد: 1ـ اندیشه یا شخص مخالف یا متفاوت را باید تحمل کرد و از وجود آن برنیاشفت (مدارا)؛ ۲ـ منافع شخصی خود را باید از راه قاعده و قانون برآورده ساخت تا برخوردار از حداکثر ضمانت و سلامت و حداقل هزینه و خطر باشد (عقلانیت)؛3ـ فردیت، استقلال و حرمت انسانها را باید پاسداشت (انسانیت)؛ 4 ـ انسان در چگونگی حیات و معاش خود نباید محدود باشد مگر آن که به حقوق دیگران آگاهانه آسیب بزند (آزادی)؛ و...
امروزه توسعهی فرهنگی برای « ذهن شرقی » که به استبداد و خودکامگی و پرخاشگری خو گرفته است، هم دشوار و هم ضروریست. ذهن شرقی زمانی که با « فرهنگ مدرن » (باورمندی و پایبندی به آزادی، مدارا، عقلانیت) آشنایی و سازشی نداشته باشد، با اقتصاد مدرن، سیاست مدرن، فنآوری مدرن و ارتباطات مدرن ـ که در سلسله مراتب بعدی قرار دارد و مبتنی بر آن است ـ چگونه میتواند سازگاری داشته باشد؟ تا هنگامی که اصلاح افکار و اندیشهها مقدور نشود، اصلاح رفتارها و سیاستهای کلان، بینش سیاسی ــ اجتماعی، عملکردها و موضعگیریها و خلاصه هر کنش انسان در گسترهی گیتی، هرگز میسر نخواهد شد.
پس از تحقق توسعهی فرهنگی، زمانی که بستره و زمینهی مناسب فرهنگی و آمادگی فکری و ذهنی برای وقوع توسعه و پیشرفت متناسب با زمان، در حوزهی کنشها و روشها مقدور گشت، آن گاه « جامعهی از نوع شرقی » نیز خواهد توانست شاهد پاگیری و تحقق توسعهی سیاسی و اقتصادی باشد و در نهایت برای او « رفاه و امنیت » ــ که دو اصل مطلوب برای بشر است ــ از این طریق، برآورده گردد و فرادست آید.
امروزه توسعهی فرهنگی برای « ذهن شرقی » که به استبداد و خودکامگی و پرخاشگری خو گرفته است، هم دشوار و هم ضروریست. ذهن شرقی زمانی که با « فرهنگ مدرن » (باورمندی و پایبندی به آزادی، مدارا، عقلانیت) آشنایی و سازشی نداشته باشد، با اقتصاد مدرن، سیاست مدرن، فنآوری مدرن و ارتباطات مدرن ـ که در سلسله مراتب بعدی قرار دارد و مبتنی بر آن است ـ چگونه میتواند سازگاری داشته باشد؟ تا هنگامی که اصلاح افکار و اندیشهها مقدور نشود، اصلاح رفتارها و سیاستهای کلان، بینش سیاسی ــ اجتماعی، عملکردها و موضعگیریها و خلاصه هر کنش انسان در گسترهی گیتی، هرگز میسر نخواهد شد.
پس از تحقق توسعهی فرهنگی، زمانی که بستره و زمینهی مناسب فرهنگی و آمادگی فکری و ذهنی برای وقوع توسعه و پیشرفت متناسب با زمان، در حوزهی کنشها و روشها مقدور گشت، آن گاه « جامعهی از نوع شرقی » نیز خواهد توانست شاهد پاگیری و تحقق توسعهی سیاسی و اقتصادی باشد و در نهایت برای او « رفاه و امنیت » ــ که دو اصل مطلوب برای بشر است ــ از این طریق، برآورده گردد و فرادست آید.
0 نظرات:
ارسال یک نظر