همهي اهالي آزاد شاهنشاهي هخامنشي، فرمانبرداران پادشاه پارسي به شمار ميآمدند. با اين حال، در برخي از بخشهاي امپراتوري، گونههاي كاملاً متفاوت سازمانهاي سياسي (مانند: مونارشي، اليگارشي، آريستوكراسي، دموكراسي، و تئوكراسي) غالب و متداول بود و، فرمانرواياني محلي كه در امور داخلي خود مستقل بودند. به ويژه در شهرهاي سنتاً خودگردان بابلي، اهالي آزاد آن كه مالك زميني در نزديك حومهي شهر بودند، قانوناً شهرونداني برابر و همپايه تلقي ميشدند كه داراي حق عضويت در مجالس و مجامع مردمي برخوردار از حق داوري و صدور حكم در مسائل مالي و ديگر منازعات شخصي و جرايم محلي، بودند. آنان در آيينهاي ديني معابد محلي شركت ميكردند و از برخي امتيازات اقتصادي، شامل سهميههايي منظم از درآمدهاي معبد، بهرهمند بودند.
همچنين، بيگانگان و غيربوميان بسياري در بابل عصر هخامنشي زندگي ميكردند: مستعمرهنشينان نظامي سلطنتي، پارسيها و مأموران غيربومي در استخدام دولت (مانند: تحصيلداران مالياتي، مترجمان، قاضيان سلطنتي، و…)، بازرگانان و مانند آن. اين مردم، با وجود آزاد بودن، از حقوق مدني در بابل برخوردار نبودند و اجازهي داخل شدن به معابد بابلي را نداشتند؛ آنان نميتوانستند به عضويت در مجالس مردمي بابل درآيند، و صلاحيت مدني مالكيت زمين را نيز نداشتند. با وجود اين، هر بار كه گروهي از غيربوميان به تعدادي بسنده براي تشكيل دادن جمعيتهاي جداگانه و مجزا، اسكان داده ميشدند، ميتوانستند مجمعي مردمي را براي ادارهي امور خود، تشكيل دهند. براي نمونه، به موجب دادههاي سندي تاريخگذاري شده در شهرياري كبوجيه (522-529 پ.م.)، مصريهايي كه در بخش معيني از بابل اسكان داده شده بودند، "مجمعي از بزرگان مصري" داشتند كه دربارهي زمينهاي متعلق به برخي مصريان حاضر در دستگاه سلطنتي، تصميم ميگرفت.
علاوه براين، از سدهي پنجم پ.م.، جوامع نيمهمستقل موجود در آسياي صغير، مانند ميلتوس و برخي ديگر از شهرهاي يونان، به دولتهاي محلي دموكراتيك واگذار شده بودند. همچنين در سدهي پنجم پ.م.، «يهوديه» به تدريج، به ايالتي تئوكراتيك دگرگون شده و پايتخت آن «اورشليم»، شهر پرستشگاهي خودگرداني شده بود. شهرهاي «فنيقيه»اي نيز از استقال بسياري بهرهمند بودند و سازمانهاي سياسي سنتيشان را به واسطهي مجالس عمومي مردان آزاد، حفظ كرده بودند؛ مجالسي كه در برخي موارد حتا قادر به محدود كردن اقتدار شاهان محلي بودند.
همهي منابع، اعم از ايراني، ايلامي، يوناني و جز آن، دربارهي نظام شهروندي خودِ پارس خاموشاند. با وجود اين، شايد بتوان فرض كرد كه دربارهي امور مهم، در شوراهايي كه به گونهاي ويژه تشكيل ميگرديدند، تصميم گرفته ميشد. چنان كه هردوت اشاره كرده است (I.125)، هنگامي كه كورش كبير (529-559 پ.م.) تصميم به شورش عليه آستياگ - پادشاه ماد - گرفت، مجمعي از پارسيان را براي اعلام تصميم و نيت خويش، فراخواند (1).
(1) M. A. Dandamayev, "Citizenship I. In the Achaemenid period": Encyclopaedia Iranica, vol. 5, Costa Mesa, Calif., 1992, pp. 631-2
۱۳۹۰ خرداد ۲۰, جمعه
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
0 نظرات:
ارسال یک نظر