کانون ایرانیان: داریوش سوم پایان امپراتوری
کانون ایرانیان

۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۹, پنجشنبه

داریوش سوم پایان امپراتوری

«نبرد گرانیك»
در بهار 334 ق . م . اسکندر از بوغاز داردانل ( HELLESSPONT ) گذشته وارد آسیای صغیر شد و جنگ اول در كنار رود
گرانیك * - * - این رود حالا موسوم به كجاسو است - * - * كه به دریای مرمره می ریزد روی داد .
قشون ایران در این جا مركب بود از سواره نظام ایرانی به عده 20000 نفر و پیاده نظام اجیر یونانی به همان عده . مِمْنُنْ سردار یونانی در خدمت ایران عقیده داشت كه لشگر ایران از جنگ احتراز نموده منظماً عقب نشیند و اسكندر را به داخل ایران كشانیده در راه هر چه آذوقه هست معدوم كند و از طرف دیگر دولت هخامنشی با بحریّه قوی خود عرصه را در اروپا به مقدونی ها تنگ نماید .
رئیس قشون ایران این نقشه را برخلاف مرام جنگی ایرانی ها دیده رد كرد و قشون ایران در كنار راست رود گرانیك صفوف خود را بیاراست ؛ بدین ترتیب كه سواره نظام ایران در صفوف مقدم جا گرفت و سپاهیان یونانی در ذخیره ماندند . در ابتدا چنین به نظر می آمد كه فتح با ایرانی ها خواهد بود زیرا تیراندازان ایرانی تلفات زیاد به صفوف دشمن وارد نمودند ولی وقتی كه سپاهیان اسكندر از گرانیك گذشته خود را بی پروا به صفوف ایرانی ها زدند ، ایرانی ها نتوانستند مقاومت نمایند به خصوص كه خود اسكندر به قلب قشون ایران حمله برده ، مهرداد داماد داریوش را به زمین افكند . پس از آن قلب قشون شكافت و سپاهیان ایرانی متزلزل شده فرار كردند ولی اسكندر آنها را تعقیب نكرد و به یونانی هایی كه در ذخیره بودند پرداخت . با وجود این یونانی ها پافشاری كرده جنگ كردند و چون كمكی به آنها نرسید ، به استثنای 2000 نفر كه اسیر گردیدند ، تماماً در جنگ كشته شدند .
پس از این فتح اسكندر اعلان كرد كه تمام شهرهای یونانی از قید ایران آزادند ؛ فقط شهر هالیكارناس ( HALICARNASSE ) در تحت ریاست اُرُنْ تُبات ( ORONTOBATES ) ایرانی و مِمْ نُن یونانی سخت مقاومت كرد ولیكن بالاخره مغلوب شد و اسكندر
یونانی های این شهر را كه مقاومت نموده بودند بَرده كرده بفروخت . بعد از تسلیم شدن هالی كارناس ، مِمْ مُنْ از طرف دریا خود را به كشتی های ایران رسانیده چنان بر مقدونی ها برتری یافت كه در دربار ایران امیدوار شدند به این كه جنگ را آسیا به اروپا ببرند ولیكن این شخص كه وجودش در این موقع آنقدر مغتنم بود ، در حین عملیاتی در شهر می لِتْ درگذشت و قلب اسكندر از فوت او قوی شد چه او را حریف زبردست خود می دانست . اسكندر پس از این كه به كارهای شهرهای یونانی تمشییتی داد داخل كاپادوكیّه گردیده به كیلیكیّه رفت و بعد به فریكیّه درآمده عزیمت سوریّه نمود .
لشگر او برای گذشتن از آسیای صغیر به سوریه مجبور بود از سه معبر تنگ و سخت یعنی از دربندهای كیلیكیّه و سوریه و امان بگذرد . این تنگه ها به قدری صعب العبور بود كه چهار نفر نمی توانستند پهلوی هم حركت كنند و با داشتن قوای كمی در این جاها می شد مدت ها اسكندر را معطل و تلفات زیاد وارد نمود ولیكن دربار ایران از این موانع نظامی هیچ استفاده نكرد .
فنون جنگی در مقدونی و یونان ترقی زیاد نموده بود ولی داریوش به همان اسلوب قدیم و به جمع آوری سپاه عظیم چریكی توجه داشت . خاری دِموس یونانی كه مانند مِمْ نُنْ لایق و زبردست و در خدمت ایران بود تداركات داریوش را انتقاد كرده گفت این سپاه عظیم چریكی به چه كار آید . لشگر كم ولی مشق كرده و ورزیده لازم است تا از حملات اسكندر جلوگیری شود ( چنان كه یونانی ها نوشته اند داریوش متغیر گردیده او را بكشت )

0 نظرات:

ارسال یک نظر