کانون ایرانیان: آرش کمان‌گير
کانون ایرانیان

۱۳۹۰ خرداد ۱۸, چهارشنبه

آرش کمان‌گير

«آرش» (به اوستايي: erekhsha؛ به پهلوي: eresh؛ به معناي: درخشنده) يكي از پهلوانان پرآوازه در حماسه‌هاي ملي ايران است كه از او همواره به عنوان نماد ميهن‌پرستي و از جان گذشتگي ياد شده است. او كسي است كه در زمان جنگ ايران و توران، طبق توافق طرفين، تيري را به بهاي جان خويش پرتاب مي‌كند تا نقطه‌ي فرود آن، مرز دو كشور تعيين شود و ستيزه‌ها پايان يابد.
پيشينه‌ي حماسه‌ي «آرش» به عصر اوستايي راه مي‌برد و ظاهراً مشتركاتي نيز ميان وي و اسطوره‌ي «ويشنو» در هند شناسايي شده است [بهار، ص 405]. در تيشتر يشت (بند 7-6) مي‌خوانيم: «تيشتر، ستاره‌ي درخشان فرهمند را مي‌ستاييم كه شتابان به سوي درياي فراخ‌كرت (به اوستايي: Vouru-Kasha) بتازد؛ چون آن تير در هوا پران كه «آرش» چابك- تير (بهترين چابك- تير آريايي) از كوه «خشَ اُثَ» (Khshaotha) به سوي كوه «خونونت» (Khvanvant) بيانداخت. آن گاه اهوره مزدا او را ياري داد و آب‌ها و گياهان و مهر فراخ - چراگاه، راهي فراخ را بر وي گشودند». صفتي كه در متن اوستايي به آرش تعلق گرفته، «Khshwivi-ishu» است به معناي: [دارنده‌ي] تير تند و تيز (= چابك - تير). البته در متون فارسي، از آرش با صفت «كمان‌گير» نيز ياد شده است؛ مانند اين بيت فخرالدين اسعد گرگاني: از آن خوانند آرش را كمان‌گير /// كه از رويان به مرو انداخت او تير.
در متون پهلوي نيز از آرش ياد شده است. در رساله‌ي پهلوي «ماه فروردين، روز خرداد» مي‌خوانيم: «[در] ماه فروردين روز خرداد (= روز ششم ماه)، منوچهر و آرش شيوا - تير، زمين از افراسياب توراني بازستاندند» [متون پهلوي، ص 142].
از حماسه‌ي آرش در متون تاريخي عهد اسلامي به تفصيل سخن رفته است. در كتاب «مجمل التواريخ و القصص» (520 ق) مي‌خوانيم: «… افراسياب تاختن‌ها آورد و منوچهر چند بار زال را پذيره (= به مقابله) فرستاد تا ايشان را از جيحون زان سو تر كند. پس يك راه (= بار) افراسياب با سپاهي بي‌اندازه بيامد و چند سال منوچهر را حصار داد و اندر طبرستان سام و زال غايب بودند. و بر آخر صلح افتاد بر تير انداختن آرش، و [تير او] از قلعه‌ي آمل به عقبه‌ي مزدوران (= نزديك سرخس) برسيد و آن [را] مرز توران خوانده‌اند» [ص 42].
ابوريحان بيروني ماجراي آرش را در ضمن بيان علت برگزاري جشن در روز سيزدهم تيرماه (جشن تيرگان) روايت مي‌كند. وي مي‌نويسد: «افراسياب چون به كشور ايران غلبه كرد و منوچهر را در طبرستان بر محاصره گرفت، منوچهر از افراسياب خواهش كرد كه از كشور ايران به اندازه‌ي پرتاب يك تير به او بدهد. يكي از فرشتگان كه نام او «اسفندارمذ» (به اوستايي: Spenta-Armaita) بود، حاضر شد و منوچهر را امر كرد كه تير و كمان بگيرد، به اندازه‌اي كه به سازنده‌ي آن نشان داد - چنان كه در كتاب اوستا ذكر شده - و آرش را كه مردي با ديانت بود حاضر كردند. [منوچهر] گفت كه تو بايد اين تير و كمان را بگيري و پرتاب كني. آرش برپا خاست و برهنه شد و گفت اي پادشاه و اي مردم! بدن مرا ببينيد كه از هر زخمي و جراحتي و علتي سالم است و من يقين دارم كه چون با اين كمان اين تير را بياندازم، پاره پاره خواهم شد و خود را تلف خواهم نمود. ولي من خود را فداي شما كردم. پس برهنه شد و به قوت و نيرويي كه خداوند به او داده بود، كمان را تا بناگوش خود كشيد و خود پاره پاره شد و خداوند باد را امر كرد كه تير او را از كوه رويان بردارد و به اقصاي خراسان كه ميان فرغانه و طبرستان است پرتاب كند. اين تير در موقع فرود آمدن به درخت گردوي بزرگي گرفت كه در جهان از بزرگي مانند نداشت و برخي گفته‌اند كه از محل پرتاب آن تا آن جا هزار فرسخ بود و منوچهر و افراسياب به همين مقدار زمين با هم صلح كردند و اين قضيه در چنين روزي (سيزدهم تيرماه) بود و مردم آن را عيد گرفتند» [آثار الباقيه، ص 8 -287].
با وجود آن كه از حماسه‌ي آرش در غالب متون عهد اسلامي ياد شده است، اما در مهم‌ترين متن حماسي ايران - شاهنامه‌ي فردوسي - نه تنها سخني از آرش نرفته بل كه كل جنگ‌هاي منوچهر و افراسياب نيز از قلم افتاده است. آن آرشي كه در شاهنامه گهگاه نامي از وي مي‌رود و نياي اشكانيان دانسته مي‌شود (بزرگان كه از تخم آرش بدند/// دلير و سبكسار و سركش بدند) همان «كي آرش» (به اوستايي: kavi Arshan) پسر «كوي اييپي وهو» (kavi Aipivohu)، پسر «كي قباد» (به اوستايي: Kavi Kavata) است [صفا، ص 570].

0 نظرات:

ارسال یک نظر