کانون ایرانیان: آغاز کار امپراتوری پارس
کانون ایرانیان

۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۸, چهارشنبه

آغاز کار امپراتوری پارس

هنوز خاستگاه اصلی ایرانیان مشخص نشده است. ایرانیان یا همان کوچ نشینان آریایی ، سوارکارانی بودند که از شمال در راستای دریای مازندران به جنوب پیشروی کردند. نخستین اشاره ای که به ایرانیان شده،اشاره ی (( سلمنصر سوم )) و در سال 843 ق.م است. او از قومی ناشناخته یاد می کند که خود را پارسی می نامیدند و در کرانه ی باختری دریاچه ی ارومیه می زیستند. پارس نام اصلی کلمه ی فارس است که بعدها نام کشور و نام پایتخت ایرانیان شد. اروپاییان به پایتخت هخامنشیان یعنی پارسه ، پرسپولیس می گفتند که به معنای شهر پارسیان است. نام پارس هنوز به شکل استان فارس به حیات خود ادامه می دهد.

آن طور که به نظر می آید زندگی پارسیان در کنار دریاچه ی ارومیه با دشواری همراه بوده است. آنها از هرسو زیر فشار بودند : از سوی (( اورارتوها )) در شمال غرب و از سوی مادها در شرق و جنوب. مادها خویشاوندان پارسیان بودند که زودتر از آن ها از شمال به جنوب کوچ کرده بودند. پایتخت مادها شهر اکباتان یا همدان امروزی بود که از یکی از نخستین شهرهای دنیا محسوب می شود. با این وجود پارس ها بیشتر فشار را از طرف غرب یعنی آشوری ها تحمل می کردند. آشوری ها مصمم بودند تا همه ی اقوام همسایه را به اطاعت خود درآورند. پارس ها برای رهایی از این فشار ، به تدریج به سمت جنوب و به سوی عیلام و پایتخت اش یعنی شوش سرازیر شدند.

عیلام از دشت های پرآب کارون تا کوه های فلات شرقی ، ادامه داشت. در ناحیه ی کوهستانی شرق ، شهر انشان (پایتخت دوم عیلام) قرار داشت به همین دلیل پادشاهان عیلام را شاه شوش و انشان می نامیدند. سلسله ی عیلام حدود سه هزار سال پابرجا بود که از این حیث در تاریخ دنیا بی نظیر است. فرمانروایی عیلام بزرگ ترین رقیب دولت های بین النهرین به شمار می رفت. حکومت های بین النهرین عبارت بودند از سومر ، اکاد ، آشور و بابِل . به ویژه در گزارش های شاهان اکادی همواره به نبردی همیشگی با عیلامیان اشاره شده است.

عیلامی ها هم مانند دیگر اقوام بین النهرین ، در سده ی هشتم ق.م از قدرت آشوری ها در عذاب بودند. هنگامی که در سال 705 ق.م (( سارگون دوم )) کشته شد و پسرش ((سناخریب )) به پادشاهی آشور رسید ، عیلامی ها از فرصت استفاده کردند و به خود جرات دادند که به آشور حمله کنند. آن ها برای جنگ با شاه جوان آشور با بابلی ها متحد شدند. ظاهرا عیلامی ها به هنگام پیشروی در منطقه با پارس ها آشنا شده بودند و هخامنش رهبر پارس ها با ((شوتروک نهونته)) ، شاه عیلام هم پیمان شد.

به طوری که سناخریب شاه آشور در سال 691 ق.م گزارش می دهد که سپاه عیلام به همراه پارس ها با او جنگیده اند. به نظر می رسد که شاه عیلام برای سپاس گزاری از پارس ها که در جنگ او را یاری کرده بودند به آن اجازه داده بود که به قلمروی عیلام کوچ کنند. به هر حال لوح های کشف شده در شوش روایت می کند که پارس ها در سال 685 ق.م در سراسر عیلام سکونت داشته اند.

به این ترتیب پارس ها به سرزمینی دست یافتند که بعد ها به میهن همیشگی آن ها بدل شد. سرزمینی که کوروش بزرگ در سال 555 ق.م از آن جا پیشروی کرد و اکباتان را تسخیر نمود و به دولت مادها که پدربزرگش آژی دهاک پادشاه آن بود پایان داد و با فتح پاسارگاد ، نخستین سنگ بنای امپراتوری بزرگِ ایران را بنیان نهاد. کوروش با پیروزی بر کرزوس شاه لیدی در سال 545ق.م توانست مناطق بیشتری را ضمیمه ی ایران کند. پس از لیدی بابل نیز در سال 539 ق.م به دست ایرانیان فتح شد و اکنون نوبت به پرداختن به شمال شرقی ایران بود.

کوروش در سال 530 ق.م راهی جنگ با سکاها شد و در اعماق قلمروی سکاها رخنه کرد. او از آمودریا هم گذشت و با سپاهیان بربر روبرو شد. در یک نبرد سخت ملکه ی سکاها و پسرش کشته شدند و نیروهایشان نیز نابود گشتند اما کوروش بزرگ متاسفانه در اثر زخمی که در هنگام نبرد برداشته بود سه روز بعد در گذشت.

کمبوجیه پس از پدرش کوروش بر تخت پادشاهی ایران نشست. بردیا برادر کوچکتر کمبوجیه بود که حکومت بر ایالات شرقی امپراتوری ، یعنی خوارزم ، کرمان ، پارت و بلخ را بر عهده گرفت. کورش در زمان حیات ، قصد داشت به مصر حمله کند و کمبوجیه این آرزوی ناکام پدر را برآورده کرد. اما پیش از حرکت به سوی مصر ، برادرش بردیا را پنهانی به قتل رساند زیرا از قیام او در هنگام جنگ با مصر وحشت داشت. لشگرکشی به مصر با موفقیت انجام شد و نه تنها مصر بلکه لیبی و حبشه نیز ضمیمه ی امپراتوری بی انتهای ایرانیان گشت. هنگامی که کمبوجیه در راه بازگشت به پارس بود به او خبر رسید که یکی از مغان به نام گومات خود را بردیا معرفی کرده و بر تخت شاهی نشسته است کمبوجیه هم پس از شنیدن خبر درگذشت.

داریوش دیگر شاهزاده ی هخامنشی و داماد کوروش بزرگ بود و در همه ی جنگ ها کوروش را همراهی می کرد. او هنگامی که اوضاع کشور را آشفته دید تصمیم به از بین بردن شورشیان که سرکرده ی آنان گومات بود ، گرفت. داریوش با یارانش سه سال با شورشیان جنگید تا آنان را بطور کامل سرکوب کرد. باید بدانید که گومات شورش خود را از کرمان آغاز کرده بود و هیچ گاه به پاسارگاد نرفت چون بیم از این داشت که درباریان متوجه شوند که او بردیا نیست. پس از مرگ گومات همه ی ایالات سر به شورش برداشتند و داریوش و یارانش که به گروه هفت تنان مشهور بودند همه ی این شورش ها را سرکوب و اوضاع کشور را آرام نمودند. در این مدت 19 نبرد انجام گرفت و داریوش 9 شورشی را از پای در آورد. داریوش اینک شاه امپراتوری بزرگ ایران بود.

داریوش می فرماید:(( و هنگامی که اهورامزدا کار ایران زمین را آشفته دید مرا شاه کرد ، به خواست اهورامزدا من آن را به سامان آوردم و شاهان دروغین را مجازات کردم.))

0 نظرات:

ارسال یک نظر