کانون ایرانیان: معاد در دین زرتشت
کانون ایرانیان

۱۳۹۰ اردیبهشت ۳۰, جمعه

معاد در دین زرتشت

دین زرتشتی دارای مبحث آخرت شناسی بسیار زنده و جذابی است. این آخرت شناسی کاملا با ایمان زرتشتی مبنی بر آزادی کامل بشر همخوانی دارد. دین زرتشتی نیز مانند ادیان دیگر به فناناپذیری روح آدمی که با مرگ جسمانی نابود نمی شود باور دارد.انسان پس از مرگ چنان زندگی خواهد داشت که با اعمال درست یا نادرستی که در زندگی زمینی خود انجام داده است مطابقت داشته باشد. انسان درستکار در بهشت جای می گیرد که پر از چیزهای دلپذیر و زیباست و انسانهای بدکار به آتش دوزخ گرفتار می شوند که مکان رنج و آلام وحشتناک است. در دین زرتشتی با بسط جزئیات آخرت شناسی، اعتقاد بر این است که روح پس از مرگ جسمانی انسان به مدت سه روز با بدن می ماند و به اندیشه درباره اعمال خود می پردازد. روز چهارم از بدن جدا گشته و به مکان داوری سفر می کند. فرشته اعظم خداوند گزارش کاملی از همه اعمال انسان بر زمین نگاه می دارد و با استناد به گزارش او، خداوند کردار خوب یا بد روح را در ترازو می سنجد. آنانکه اعمال خوبشان بر اعمال بدشان سنگینی می کند به بهشت فرستاده می شوند و کسانی که اعمال بدشان بر اعمال خوبشان سنگینی می کند به جهنم فرستاده می شوند. اما بر طبق دین زرتشتی تقدیر بهشت یا دوزخ برای ارواح ابدی نیست. ارواح بر حسب اعمال خویش تنها تا زمانی که عالم به هدف نهائی خود برسد، در بهشت یا دوزخ به سر می برند. در زمانی معین در آینده، دنیا به پایان نهائی خود می رسد. در لحظه پایان جهان، اهورامزدا به هدف نهائی خود که محو و نابودی هر گونه اثری از شر بر زمین و برقراری حکومت خیر کامل در سراسر آن است دست یافته است. در آن لحظه ارواح، از دوزخ بیرون آورده شده و از گناهان خود پاک می شوند و پس از تطهیر به ارواح درستکار پیوسته و دور جدیدی روی زمین آغاز خواهد شد که در آن هیچگونه شر و رنجی وجود نخواهد داشت. در آن عالم تمام ارواح بی آنکه پیر شوند یا فساد پذیرند تا ابد باقی خواهند ماند و تنها خیر و نیکی وجود خواهد داشت و اثری از شر و بدی نخواهد بود.

زندگى پس از مرگ در گاتها
گاتها اصیل ترین پاره اوستاى موجوداند؛ سروده هایى که به باور عموم پژوهندگان از خود زرتشت به جامانده است.باور به زندگى پس از مرگ یکى از آموزه هاى گاهانى است. در این اندیشه، انسان موجودى است مختار که یکى از دو راه نیک و بد را بر مى گزیند. در برابر گفتار، کردار و اندیشه هایش مسئول است. اهورامزدا خدایى است که از همه امور آگاهى دارد و نمى توان او را فریب داد، کردارهاى جهانیان را داورى مى کند. نیکان را پاداش و بدکاران را کیفرمى دهد.بر پایه گزارش گاتها این پاداشها و عذابها جسمانى و روحانى خواهند بود که این خود شاهدى بر جسمانى وروحانى بودن زندگى پس از مرگ انسان است. در یسنا مى گوید: اى مزدا اهوره! بى گمان این پاداش آرمانى را به تن و جان کسانى ارزانى مى دارى که با منش نیک کار مى کنند. پس از مرگ همه افراد مى بایست از گذرگاه داورى (پل چینود) که در زیر آن آتش و آهن مذاب روان است، عبور کنند. گذر ازاین مرحله به کردار نیک افراد بستگى دارد؛ یعنى آنانى که راه درست و خیر را در دنیا انتخاب کرده اند به و راحتى و بااطمینان از آن مى گذرند و حتى آتش و آهن مذاب زیر پا براى شان موجب خوشى و شادکامى است. پس از عبور ازگذرگاه به سراى روشنایى وارد مى شوند که برترین جایگاه نیکوکاران (گرزمان) و سراى اهورامزداست، اما بدکاران پس از مرگ به هنگام نزدیک شدن به گذرگاه داورى، افسوس مى خورند و اضطراب و ترس وجود آنها را فرا مى گیرد،سپس زمان عبور، آتش و آهن مذاب وجودشان را به شکنجه مى گیرد آنها پس از طى این مسیر سخت و رنج آور به جایگاه نهایى خود که مکانى بسیار تاریک و ظلمانى است و همواره از آن بانگ دریغ و افسوس و شیون بلند است، واردمى شوند.

حیات پس از مرگ در متون غیر گاهانى
چگونگى زندگى پس از مرگ در متون غیر گاهانى با گستردگى و شرح و بسط بیشترى نسبت به گاهان مطرح شده است. بر پایه این متون، روان انسان پس از مرگ، سه روز در اطراف جسد بسر مى برد سپس روز چهارم بر اثر وزش باد صبحگاهى براى بازخواست و محاکمه در برابر پل چینوت (پل گذر) حاضر مى شود. ایزد مهر در درجه نخست داوران این محکمه قرارداد و پس از او سروش، رشن و اشتاد ایزد نیز حضور دارند. در هرمزیشت این داورى و دادرسى بر عهده وهومن (بهمن)، اردیبهشت، شهریور، سپندارمذ، خرداد و امرداد دانسته شده است. اهورامزدا مى گوید: اى زرتشت! این وهومن، این اردیبهشت، این شهریور، این سپندارند این خرداد و امرداد، از آفریدگان من مى باشند. داورى وپاداش آنانکه از این جهان مادى به دیگر سراى آیند به میانجى و توسط آنان معین مى شود. پس از محاکمه، همه افراد بایستى از پل عبور کنند. کیفیت گذر از آن یا عملکرد فرد بستگى دارد. کسانى که از چینود پل سبک بار و شادمان بگذرند در بهترین جایگاه پاکان یعنى «گروثمان» (گرزمان) فروغمند و خرم و پر نشاط جاى خواهندگرفت. براى عبور آسان و بى خطر از پل چینود خواندن یسناى 43 و 46 سفارش شده، چنان که آمده است: اى پارسا و پاکدین! اگر خواهانى که راهرو اشا باشى و روانت از چینوت پل به آسانى بگذرد و در بهترین جایگاه اندر شوى «اوشته وئى تى گات» را بخوان. اما در هادخت یشت سرنوشت روح نیکان و بدان را پس از مرگ با شرح بیشترى چنین توصیف مى کند: زرتشت از اهورامزدا مى پرسد که چون پاک دینى در گذرد، در شب نخست روانش در کجا مى آساید؟ پاسخ مى شنود که: روان او، شب نخست بالاى پیکر خود مى ماند و اشتودگاتا را مى سراید و در آن شب به اندازه همه عمرخوشى در مى یابد. در شب دوم و سوم نیز روان او قرین پیکر، مانده اشتودگاتا رامى سراید و ستایش اهورامزدا مى گذارد و به اندازه همه دوران عمر خوشى در مى یابد. چون سه شب سپرى شد، در بامداد چهارم، روان پاک دین، خود را در میان باغى مصفا مى یابد که نسیم بوهایى بسیار خوش و عطرآگین به مشامش مى رساند، آن چنان روایح خوش که تا آنگاه مشامش نبوییده بود. همراه با وزش این باد است که دین (وجدان) وى به سان دوشیزه اى بسیار جوان و زیبا (Nairika) که پانزده ساله مى نماید به وى نمودار مى شود. آن گاه روان آن پاک دین، دوشیزه جوان را مورد خطاب قرار داده و مى پرسد: تو کیستى اى دوشیزه جوان که همه زیبایى هاى دوشیزگان دیگر را در خود جمع دارى؟ دوشیزه جوان پاسخ مى دهد که: من دین (= وجدان) تو هستم که مرا دوست داشتى و در زیبایى و روح پرورى و استقامت و نیکوکارى، این چنین در زیبایى مرا آراستى. آنگاه روان مرد پاکدین به نخستین جایگاه در اولین گام، به مرحله هومت (Humat) یا اندیشه نیک در آمده و در دومین گام به مرحله هوخت (Hukht) یا گفتار نیک در آمده و در سومین گام به مرحله هورشت (Hvarsht) یا کردار نیک وارد مى شود وآنگاه در گام چهارم به انیران یا جایگاه روشنایى بى پایان وارد مى شود.
در فرگردسوم همین یشت درمورد ارواح بدکاران پس از مرگ آمده است؛ در سه شب اول روان مرد گناهکار با سرگردانى، گرد جسد مى سراید که: اى اهورامزدا! (به کدام سرزمین روى آرم و به کجاپناهنده شوم)؟ پس از این سه شب در بامداد چهارم در میان برف و یخ و بوهاى گندزا سرگردان است که «دین = وجدان» خود را به صورت زنى عفریته و بسیار زشت مى بیند و سرانجام به سه مرحله اندیشه بد و گفتار بد و کردار بد که سه مرحله از دوزخ است درآمده و در نهایت به دوژانگه Dujangh یا ظلمت بى پایان و دوزخ، سرنگون مى شود. بر پایه آنچه از متون غیر گاهانى در باره حیات پس از مرگ گزارش شده است چند نکته کلى سزاوار یادسپارى است:
الف- روایات درمورد فرشتگان داور پس از مرگ متفاوت است. در روایتى ایزدان، نام برده شده اند، و در گزارشى امشاسپندان معرفى شده اند.
ب- تجسم اعمال در متون غیر گاهانى مطرح شده است، چنان که دین و وجدان فرد نیکوکار به صورت دوشیزه جوان وزیبایى مجسم مى شود. و به عکس فرد بدکار اعمال و کردار ناشایست خود را همانند زنى عفریته و زشت در کنارش مى یابد.
ج- گناهکاران با آتش، عذاب نمى شوند، بلکه در محیطى کاملا سرد و یخبندان که فضاى آن را بوهاى گند و نامطبوع فرا گرفته، شکنجه مى شوند.

احکام اموات
فرد متوفى مراسمى دارد: ابتدا پلک هاى او را بسته، پاهایش را تا زانوها تا مى کنند.پس از آن وى را در خانه اى طاهر روى تخت خواب آهنى یا روى زمین سنگ فرش مى خوابانند و با روپوشى تمیز او را مى پوشانند. زیرا در آئین زرتشت مرده ناپاک است وبا هر چه تماس پیدا کند، آن را آلوده مى کند. آنگاه به مرده کشها که تعدادشان زوج است یعنى یعنى 2 یا 4 نفرند، خبر مى دهند. پس ازغسل و تجدید گشتى، میت را در تابوتى که آن را گهن یا گاهان گویند و از فلزساخته شده، گذاشته، به آرامگاه مى برند و نزدیکان متوفى چند گامى او را مشایعت مى کنند. تشییع جنازه باید در ساعات روز باشد و دفن بایدقبل از غروب انجام گیرد. دفن اموات در شب جایز نیست.

غسل میت
برای شستن مرده اگر مرد باشد مرده شویان مردانه و اگرزن باشد مرده شویان زنانه دست بکار می شوند و با آب گرم صابون بدن مرده را می شویند (زرتشتیان مرده شورا پاکشو می گویند) تعداد پاکشویان هم باید جفت باشد. در آرامگاه زرتشتیان تهران که در کاخ فیروزه واقع شده است، به محض رسیدن ماشین حمل روان پاکشویان میت را از پیش گاهنان تحویل می گیرند و درگرمابه مخصوص با آب گرم و صابون می شویند و بعد از خشک کردن بدن مرده آن را با کفن می پوشانند و کشتی به کمراو می بندند و سپس او را برروی تخت آهنی می خوابانند و روی آن را با پارچه سفید و نظیفی پوشانیده به نمازخانه می برند. در اینجا باید اضافه نماییم که پارچه کفن اگر نو نباشد اشکالی ندارد ولی باید شسته و پاک و سفید رنگ باشد. معمولا برای مرده اگر مرد باشد 18 متر، اگر زن باشد 16 متر و اگر بچه باشد 3 متر پارچه جهت تهیه کفن لازم می شود.

دفن میت
درنمازخانه هفت شمع روشن است و موبدها (قانونا باید دو نفر باشند) در حالیکه روبروی میت ایستاده اند بسرودن گاتها می پردازند و وقتی به نقطه معین رسیدند با اشاره دست آنها، پاکشویان میت را برداشته به سوی محل گور می برند و آن را با تخت آهنی در گور که کنده شده است می گذارند. روی قبر با سنگ های سیمانی پوشیده و درزهای آنها با سیمان گرفته می شود و بعد روی آنرا با خاک پرمی نمایند پس از چند ماه روی گور سنگ انداخته می شود و نام شخص در گذشته روی لوحه حک می گردد.
در اینجا دو نکته قابل ذکر است: اول اینکه همه گورها شرقی غربی کنده می شوند و مرده را طوری در قبر قرار می دهند که سر او به سوی باختر و رویش به طرف خاور باشد. دوم اینکه در بیشتر نقاط زرتشیتی نشین محلی وجود دارد که دارای دو درب است که زرتشتیان آنجا را زاد ومرگ (Zado Marg) با پرسش (Parsesh) می نامند. جسد بی جان شخص درگذشته پس از انجام تشریفات مقدماتی به شرح گفته شده در این گفتار برروی دوش پیش گاهنان از یکی از درها وارد این محل می شود. اینجا غسل میت به عمل می آید ونماز ویژه (گاتهای اهنود) توسط موبدان برای در گذشته سروده شده و سپس جنازه را از درب دوم خارج نموده به آرامگاه ابدی می برند.در ایران باستان محل زاد و مرگ از امروز بسیار مفصل تر و دارای اطاقها و وسایل بیشتر بوده است. این محل را اداره زاد و مرگ یعنی اداره متولدین و متوفیات می نامیدند که امرور به نام اداره ثبت احوال معروف است. در آن زمان همه نوزادان و درگذشتگان به این محل آورده می شدند واز یک درکه در ورودی بود وارد و از قسمتهای مختلف به ترتیب گذشته به وسیله پزشکان متخصص معاینه می شدند و واقعه زایش یا در گذشت در دفاتر ویژه ثبت و گواهی لازم نیز صادر می شد و بعد از انجام کلیه تشریفات از درب دوم بیرون می رفتند ولی امروز تمام قسمتها وتشریفات آن از بین رفته و تنها استفاده ای که از این محل می شود شستشوی مرده ونماز گذاردن برآن است. بنابر یک رسم دیرینه زرتشتیان اموات خود را در دخمه ها مى گذارند. این سنت در ایران و هند کم و بیش هنوز جارى است. برخى از مراکز زرتشتى نشین ایران به این سنت پاى بند هستند. زرتشتیان ایرانى به دخمه دادگاه مى گویند و زرتشتیان هند به آن دخمو گویند. اروپائیان آن را برج سکوت مى نامیده اند. دخمه محوطه اى است مدور که در بالاى کوه بلندى قرار دارد و غالبا از آبادیهاى اطراف چند فرسنگ فاصله دارد. دیوار اطراف دخمه را از سنگ و سیمان مى سازند و یک درب کوچک آهنى براى ورود و خروج دارد. محیطدخمه در حدود صد متر است. سطح داخلى آن از دیوار به طرف مرکز سراشیب مى باشد. در وسط دخمه چاه عمیق و وسیعى حفر شده است. در چهار گوشه خارجى آن بیرون ازدیوار دخمه چاهها تا حدود یک متر باشن و سنگ ریزه پر شده است. چاه وسطى دخمه را زرتشتیان ایران براده یا استه دان (استخوان دان) مى گویند. سطح داخلى دخمه از دیوارها گرفته تا استه دان را به سه قسمت دایره اى شکل تقسیم کرده اند؛ قسمت اول که از دیوارها آغاز مى شود و بزرگتر از قسمت دوم و سوم است، ویژه اجساد مردان است. قسمت دوم براى زنان و قسمت سوم که وصل به استه دان است، براى کودکان و بچه ها است. هر یک از این قسمت هاى سه گانه به قطعات کوچک تر تقسیم شده که هر قطعه ویژه یک میت است. شیارهاى کوچکى بین این قطعات کنده شده تا آب باران و کثافات از این شیارها به داخل استه دان برود. چون مرده را به درون سردابه مى گذارند، باید سر او را به سوى باختر (خورشید) قرار دهند تا صورت وى به طرف مشرق باشد. سردابه باید به درازاى 180سانت و پهناى 70 سانت و گودى 2 متر باشد که برادى کودکان و خردسالان فرق مى کند. این سردابه براى مرده هائى است که در دخمه گذاشته نشود، دخمه گذارى میت به خاطر هزینه اندکى که دارد، براى فقیر و غنى و بزرگ و کوچک امتیازى محسوب نمىشود و همه یکسان هستند. با این عمل مرده پرستى و گورپرستى رواج پیدا نمى کند وچون قبرى وجود ندارد، همه اموات در دخمه اى که بالاى کوه است قرار مى گیرند و دیگرجنبه تشخص خانوادگى و آرامگاه سازى در کار نیست.
یک محقق ایرانى مى گوید: در آئین مزدائى بسیارى از معتقدات دین بودائى هندى منعکس است. عامل اصلى و اساسى در اینجا آتش است. آتش در محراب زبانه مى کشد و با هدایاى دائمى از خاموشى آن جلوگیى مى شود. با این حال شیوه ستایش در دین ایرانى بیشتر آشکار است. درست به هیمن دلیل از سوزاندن و دفن مردگان خوددارى مى شود، زیرا عقیده بر آن است که نعش مردگان آتش و زمین را که پاکیزه اند، ملوت خواهد نمود. از این رو، نعش مردگان را به دشتها برده و طى تشریفات خاصى در هواى آزاد قرار مى دهند. کریستن سن مى گوید: وندیداد مجموعه اى است از قواعد دینى راجع به انواع ناپاکى ها و گناهان و وسائل تطهیر و توبه و استغفار. در این کتاب از انواع تعدى به موجودات اهورائى (انسان، سگ، بیدستر) و طریقه رفتار با اجساد مردگان و غیره سخن رفته است. بر طبق این قواعد مردگان را باید در دخمه نهاد و طعمه پرندگان ساخت. زیرا تدفین مردگان یا سوزاندن اجساد باعث آلایش عناصر مى شود. مراد از عناصر، آب، باد، خاک و هوا است. به همین جهت زرتشتیان این کار را حرام مى دانند. دست زدن به زنان حائض نیز باعث ناپاکى و نجاست است. دخمه گذاردن مردگان از عادات ایرانیان عهد ساسانى بود. هیون تسانگ زائر بودائى مى گوید: ایرانیان غالبا اجساد مردگان خود را در بیابان رها مى کردند. چون سیاووش نمى خواست که برابر عادات جاریه زندگى کند، زن خود را که مرده بود، برخلاف مردم، دفن کرد.

0 نظرات:

ارسال یک نظر