سوشینت یا سوشیانت یا سوشیانس (سودرسان، دانا) به عنوان رهایی بخش است که در دین زرتشت یا مزدیسنا منجی نهائی زمین بشمار میرود.کلمه «سوشیانس» که از ریشه «سو» به معنی سودمند است، در اوستا سئوشیانت (Saoshyant) آمده و در پهلوی به اشکال گوناگونی چون: سوشیانت، سوشیانس، سوشانس، سوشیوس یا سیوشوس آمده است.
(به معنی «سودبخش» یا «سودرسان» و در معنای گسترده, «رهاننده» یا «رهایی بخش» است.) در گاهان این صفت چند بار برای زرتشت آمده؛اما در دیگر بخشهای اوستا صفت یا عنوان هر یک از سه موعود زرتشتیان (اخوشیت ارت, اخوشیت نم, اَستَوت اِرِتَ) و بویژه سومین آنهاست که نام او «استوت ارت» (Astavt Eretah) است. (استوت ارت, هوشیدر و هوشیدر ماه)
در کتب قدیم زرتشتی آمده که با ظهور این صاحبزمان زرتشتی جهان پر از عدل و داد کند و نظم نوینی برپا شود و ظلم و ستم از بین میرود.
در فروردین یشت، زامیادیشت، بندهش و جاماسب نامه از سوشیانت یاد شده و گفته شده که [[گرشاسب هم به عنوان یار سوشیانت ظاهر شده و در نوسازی جهان شرکت میکند.[۱]
در گاهان (گاتها) که سرودههای خود زرتشت است و در آنها میتوان باورهای وی را یافت اشاره چندانی به پایان جهان نشده است، اما چنین مینماید که در بندی از گاهان (یسنا ۴۳ بند ۳) سخن از مردی است که در آینده میآید و راه نجات را مییابد، همچنین در گاهان چند بار به واژه سوشینت بر میخوریم که در ادبیات بعدی زرتشت به صورت سوشیانس در آمده و منجی نهائی زرتشتی به شمار میآید.
خود زرتشت نیز به هنگام زندگی در پیرو باورانش، سوشیانت خوانده شده است[۲] هم چنین از [۳] افزون بر تایید مطلب، سوشیانت بصورت جمع آورده شده است و این یعنی که تعداد سوشیانتها یکی نیست : ((... کی مزدا سپیدهٔ رخشان پیروزی جهان را بر خواهد گرفت؟کی رخشندگی آفتاب دین همه جا را تابان خواهد ساخت؟ کی سوشیانتها فراوانی و زیادگی خواهند یافت تا از پرتو کار و کردارشان، دین گسترده شود. اینک سوشیانتی برای آموزش مردم برپاست و منم، زرتشت که پیرو تو هستم ای اهورا.
در توصیف سوشیانت در [۴] میآید که : ((کجایند آنانی که پرتو راستی وجودشان را فرا گرفته، که با نیرومندی برابر دیویسنان کینه جو ایستادگی کنند و به راستی ای مزدا، این چنین کسام اند رهانندگان، سوشیانتها که برای به بار نشستن آیین با دیوان و دیوپرستان به پیکار برخاسته اند.
دانا بودن از ویژگیهای سوشیانت است [۵]
برپایهٔ یشت سیزدهم، بند 62م :زردشت از روی زمین رخت بر نبسته و نطفهٔ بر جای مانده و آن را 99999 فروشی نگاهبانی میکنند روزی ؛در هنگام به پایان رسیدن زمان، دوشیزهای ازین نطفه بارور خواهد شد که بر تمام دشمنی دیوها و مردم پیروز خواهد شد.[۶] نام این دوشیزه اِرِدَت فِذری میباشدواز دو دوشیزهٔ دیگر به نام های((سروتَت فِذری)) و ((وَنگهوفِذری)) نیز یاد میشود. این سه از نطفه زردشت بارور دشه و سه موعود مَزدَیَسنان که آخرین شان سوشیانت است ؛از آنها زاده خواهد شد. نام دیگر این رهایی بخش اَستوَت اِرِتَه میباشد که با ظهور وی، رستاخیز مردگان شروع شده و عمر جهان مادی به سر میرسد. این نام بخصوص (سوشیانت) برای تعیین آخرین موعود تخصیص یافته و او آخرین مخلوق اهورامزدا خواهد بود.
زامیاد یشت - مقدمه یشت : فرّ کیانی نیرومند را می ستاییم که مزدا آفریده است، کارامد و چالاک است و سرآمد همهٔ آفریدگان محسوب می شوذ. زیبا و بسیار درخشنده است که
اهورا مزدا بدان سوشیانت و همراهانشان را پدید آورد، فرّی که از آن خداوند میباشد و آن را برآن سوشیانت و همراهان گماشت تا آنان جهانی نو بنیان کنند.جهانی همیشه تازه و جوان که پیری و بیماری و فساد در آن راه نباشد و همیشه جاودان می ماند، پس از آن که مردگان رستاخیر کنند و زندگان بی مرگ شود و چون آن سوشیانت به پیدایی و ظهور آید آرمان خویش روا و جهانی نو بنیان کند.درچنین جهانی که برپایهٔ اَشَه استوار است، جاودانگی برپا میشود، و دروغ دیگر باره به همان جایی رانده می وشد که از آن جا برای آسیب رسانیدن به راستی و گروندگان آن قیام کرده بود و نیست و نابود میگردد. زامیاد یشت کردهٔ چهاردهم : فرّ کیانی نیرومند را می ستاییم...هنگامی که اَستوَت اِرِتَه پدید میآید...
سوشیانش پیروزگر خوانده شده است.
برپایه یکی از باورهای محلی در منطقه هامون، روزگاری در آینده زمانی که دوشیزه ای در آب دریاچه هامون آبتنی می کند، بارور شده و فرزندی از وی پدید می آید که همان سوشیانت است. نتیجه رسوب این باور را در رسومات قدیمی مردم روستاهای اطراف این دریاچه می توان دید که هر ساله در زمانی معین زیباترین دوشیزه روستا را با آیینی خاص به لب دریاچه برده و به آبتنی وا می داشتند. باور به ظهور یک منجی نهایی از جمله باورهای مشترک اکثر ادیان و مذاهب است.
در جاماسبنامه در این مورد آمده که: «آنگاه که زمان هشیدر فرارسد علاماتی پدید آید، نخست اینکه شبها روشنتر از همیشه باشد. دوم اینکه ستاره هتورنگ جای خود را بگرداند و به سوی خراسان گراید. سوم اینکه مردمان به همدیگر نیکاندیش نباشند و درآمد آنان یکی از دیگری بیشتر باشد. چهارم اینکه مردمان پیمانشکن باشند و عهد را نپایند. پنجم اینکه فرومایگان زبردست گردند و نیکان و پرهیزگاران زیردست گردند. ششم اینکه نابکاران سرکار آیند و اهل دانش و خرد خانهنشین گردند. هفتم اینکه دیو آز ستمکارتر باشد. هشتم اینکه جادویی در آن زمان رواج یابد. نهم اینکه حشرات مضر و چهارپایان شروع به زیان رساندن کنند. دهم اینکه بدخواهان دین بهی و دشمنان ایران و مخالفانش شروع به تمسخر دانشمندان و روحانیون دین ایران گردند و آنان را کوچک شمارند. یازدهم اینکه دروغ و ناسزا افزونتر شود و راستی و درستی خوار شمرده شود. دوازدهم اینکه تابستان از زمستان بازشناخته نشود. سیزدهم اینکه مهر و دوستی و آشتی به کینه و دشمنی و ستیزگی برگردد و مردم در پی نابودی یکدیگر باشند. چهاردهم اینکه آنانی که در آن زمان زاینده شوند ناپاکتر و ستمکارتر باشند و مرگشان زودتر فرارسد. پانزدهم اینکه بزرگان را ارجمند ندارند و محترمین بیشرم باشند و میل به دروغ و فتوای دروغ نمایند. شانزدهم اینکه دریاچهای هست در سیستان که طغیان کند و شهرستان را آب ببرد و همهجای سیستان پر از آب باشد.»
0 نظرات:
ارسال یک نظر