1 ـ در جهان امروز و در جوامع مدرن كنوني واژه «قوم» و مفهوم «قوميت» فاقد معنا و موضوعيت است و طرح آن در يكي دو قرن گذشته، صرفاً بر مبناي مقاصد سياسي و به منظور تجزيهي كشورهاي داراي تكثر فرهنگي انجام گرفته است. در عصر حاضر، تفاوتها و تمايزات بارز قومي و فرهنگي در ميان مردمان آن چنان از ميان رفته و محو گرديده است كه ديگر نمي توان طيفها و اقشار مختلف اجتماعي يك كشور را تحت عنوان «قوم و قوميت» مرزبندي و تعريف نمود و ميانشان جدايي نهاد.
در بخش عمدهاي از تاريخ ايران (به جز اوايل عهد باستان) تفكيك مردمان نه بر اساس قوميت يا نژاد فرضي آنان (كه ديگر در پي روابط و تعاملات طولاني و بسيار مردم، شالودهي آن از ميان رفته بود) بل كه بر اساس طبقه و پيشه و جايگاه اجتماعي افراد انجام مييافته است. در ايران قرون وسطا و معاصر هيچ گاه تعريف قوميت و هويت قومي ميسر نبوده است؛ چرا كه هيچ مرزبندي مشخص و ثابتي براي تعيين يك گروه قومي با مشخصات و ويژگي هاي منحصر به فرد و واحد و داراي اصالت ماهوي، وجود نداشته است. تفاوتهاي زباني و مذهبي موجود در ميان برخي از گروههاي اجتماعي ايران (كه حاصل فرآيندها و حوادث پيچيدهي تاريخي است) نيز هرگز عامل تمايز و دسته بندي مطلق اجتماعي نبوده است (هر چند كه گاه، عامل تمايز سياسي بوده و البته اين موضوع خارج از بحث ماست). بنابراين روشن است كه وجود گروههاي قومي با ويژگيهاي مشخص و ثابت نژادي يا فرهنگي به ويژه در ايران معاصر، بيش تر حاصل ذهنيت پردازي ايدئولژيست هاست تا يك واقعيت تاريخي (در اين باره نگاه كنيد به: دكتر حميد احمدي، ص 52 - 51).
در جهان كنوني، ساختار سياسي و اجتماعي كشورها ديگر بر اساس مفهوم «دولت ـ ملت» (State – nation) سامان مي يابد. يعني در برابر يك نظام سياسي واحد، ملتي واحد قرار دارد كه از هويت، مدنيت و قانون اساسي يگانه و مشتركي برخوردار است. بر اين اساس، روشن است كه در چارچوب يك كشور، فقط يك «ملت» مي تواند تعريف شود و وجود داشته باشد. براي نمونه، در چارچوب كشور ايران فقط ملت و مليت «ايراني» معنا و كاركرد دارد و نه «ملت هاي ايراني» يا «قومهاي ايراني»؛ چنان كه برخي از قوم پرستان تجزيه طلب القا ميكنند.
2 ـ در هزارهي نخست پيش از ميلاد، در عصري كه تيرههاي آريايي پا به ايران كنوني نهادند، اين سرزمين عرصهي حضور اقوام آسيانيك متعددي بود كه ديرزماني در جنگ و جدال و پراكندگي به سر مي بردند. اما برآمدن امپراتوري هخامنشي پاياني بود بر آن پراكندگيها و بي سامانيها و آغازگر شكلگيري تمدني جديد و واحد و استوار در اين سرزمين. در زمان ساسانيان، اين سرزمين ديگر رسماً «ايرانشهر» (= كشور آرياييان) خوانده شد و اين موضوع نشانهي تثبيت و استواري و يكپارچگي كامل جامعهي ايراني و رفع تفاوتها و تمايزهاي احتمالي قومي، در چارچوب اين كشور و در آن مقطع زماني است (هر چند كه با هجوم اعراب و مغولها و تركمن ها به اين كشور، در سدههاي بعد، تكانههاي گذرايي به اين همگوني وارد شد). حال، يك ايراني متعلق به قرن بيست و يكم چگونه ميتواند قايل به تمايز مطلق قومي در ميان مردم كشور خود باشد، زماني كه قرن هاست ساكنان ايران در چارچوب اين كشور كاملاً يكپارچه و همرنگ و همگون شدهاند و با وجود داشتن تفاوتهاي جزيي فرهنگي و آييني (كه آن نيز امري طبيعي و برآمده از شرايط اقليمي و حوادث تاريخي است) اينك در قالب يك دولت ـ ملت واحد و همبسته، به سر مي برند.
تمدني كه ما آن را «ايراني» مي خوانيم و از طريق آن عضوي از جامعهي بزرگ هندواروپايي گرديدهايم، برنهاده و يادگار پارسها و هخامنشيان است. پارسها مردماني جدا و بيگانه از ما نيستند، آنان پدران و نياكان ما هستند كه 2563 سال پيش، با گردآوردن و يكپارچه ساختن اقوام و فرهنگهاي پراكنده در آسياي غربي، اين كشور و تمدن را پديد آوردند و پايه گذاردند: ايران؛ مجموعهاي كه تا پيش از آن، برخوردار از چنين تمدن و وحدت و ساختاري نبود.
بايد توجه داشت كه حضور پاره فرهنگ مختلف در جامعه ايران (مانند آذريها، كردها، بلوچها، گيلكيها و ديگران) تنها و تنها نشانهي وجود تكثر فرهنگي در جامعهي ايران است و نه وجود اقوامي جداگانه و جدامانده و با هويتي منحصر به خود.
متاسفانه از آغاز قرن بيستم سياستها و ديپلماسيهاي بين المللي در جهتي شكل گرفت و هدايت شد كه از مفهوم غيركارا و فراموش شدهي «قوميت» ، مفهوم سياسي جديدي عرضه شد و تفاوتهايي كه ميان گروهها و اقشار اجتماعي برخي كشورها (مانند ايران، يوگوسلاوي، افغانستان و…) وجود داشت و تا آن روزگار با عنوان تكثر و تنوع فرهنگي فهم و توصيف مي شد، از آن پس با عنوان جديد و ساختگي «قوم» و در چارچوب «هويت قومي» بازتعريف و قالب ريزي گرديد تا براساس آن، مقدمات و زمينههاي تجزيهي آن ملتهاي بزرگ و قدرتمند و يگانه، به واحدهايي كوچك و گسسته و ضعيف و وابسته به اروپاي غربي و امريكا (و قبلاً نيز شوروي)، فراهم آيد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
كتاب نامه:
دكتر حميد احمدي: قوميت و قوم گرايي در ايران، نشر ني، 1379
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱۳۹۰ تیر ۳۰, پنجشنبه
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
0 نظرات:
ارسال یک نظر