سناخريب پس از فتح دوبارهي بابلستان، به سرزمينهاي ايلامي واقع در شمال شوش حمله كرد. اين رخداد كودور- ناهونته را به پناه جستن به كوههاي هيدالو در شرق خوزستان واداشت. سرانجام هومبن- نومنه (87-692 پ.م.) جانشين وي شد و اتحاد سياسي قديمي را بابلستان از سر گرفت. شاه جديد در پي جلب ياري نظامي شماري از مناطق همسايه، شامل انزان و پارسواش برآمد. آن چه كه درخور توجهي ويژه است، آن است كه در اين گواهيهاي اخير، از انزان به عنوان سرزميني مستقل و نه مطيع قدرت مركزي ايلام سخن رفته است. به نظر ميرسد كه اتحاد و يكپارچگي ايلام به دنبال فرمانروايي هومبن- نمونه تا حد زيادي فروپاشيده باشد، آن گاه كه مدعيان رقيب ِ رهبري مركزي بر بخشهاي مختلف قلمروهاي كهن ايلام استيلا يافتند. با وجود اين، به ويژه تمپت- هومبن – اينشوشينك شوشي (فر. 53-668) تلاشهايي را براي بازسازي و تجديد اتحاد سنتي ايلام انجام داد. اما وي از سپاه آشوربنيپال شكست خورد، و برخي از مناطق ايلام كه مورد حمله قرار گرفته بودند، از آن پس تحت استيلاي آن دسته از سرگردگان محلي درآمدند كه پشت آشوريان متكي به آنان بود. اما چنين وفاداريهايي چندان نپاييد، چرا كه يك سال بعد، هومبن- نيكش سوم، فرماندار دستنشاندهي آشور در منطقهي ايلامي مَدكتو، از خيزش جديدي در بابلستان برضد آشوريان پشتيباني كرد. ايلامي شورشي در ناحيهي Der از نيروهاي آشوري شكست خورد و به مناطق كوهستاني هيدالو گريخت و در پي ياري جستن از مردم آن جا و نيز مردم پارسوماش برآمد. اما در اين زمان، بروز شورش در بخشي از ايلام باعث سقوط هومبن- نيكش شد. تَمريتي (فر. 40-651 پ.م.) جانشين او گرديد و به مقاومت محلي در مقابل آشوريان ادامه داد. تمريتي پافشارانه مردم هيدالو و منطقهي مجاور پارسوماش را به پشتيباني از جنبش خود واداشت، كه گويا دستاوردهايي اندكي داشت. تا 649 پ.م. بسياري از سرزمينهاي ايلامي تا مرزهاي پرسوماش مورد هجوم و تاراج آشوريان قرار گرفته بودند. هرچند به نظر ميرسد كه ايلاميان در سالهاي بعد دوباره به حدي از استقلال محلي دست يافته بودند، اما سرانجام پيشرفتهاي آشوريان و هخامنشيان به استقلال ايلام پايان داد.
در متني آشوري كه گوياي ويرانسازي ايلام به دست آشوربنيپال است، از كورش نامي به عنوان شاه پارسوواش ياد ميگردد. اين كورش همان كورش يكم دودمان هخامنشي دانسته شده است، كه به گفتهي اين متن، به آشوربنيپال ابراز فرمانبرداري كرد و براي تضمين وفاداري خود، پسرش را به نينوا، به حضور شاه آشور فرستاد. با اين اشاره، خاندان هخامنشي براي نخستين بار به عرصهي گزارشهاي مكتوب تاريخي راه مييابند.
در متني بابلي، كورش دوم (بزرگ)، به پدر بزرگاش كورش يكم لقب «شاه بزرگ، شاه انشان» را داده است. از اين رو به نظر ميرسد كه كورش يكم فرمانرواي ايالت پيشين ايلامي انشان/ انزان در فارس بود، و نيز حاكم سياسي پارسوواش. پس اين دو سرزمين به يقين يگانه و برهم منطبقاند. پارسوماش/ پارسووش تعبيرهاي آشوريِ «پارسه»ي ايرانياند، كه به ويژه به استان فارس راجع است. در عين حال، در جنوب ميانرودان، انشان به عنوان نام سنتي منطقهي شمالي فارس همچنان در اذهان باقي ماند.
در قطعهاي از گاهنامهي نبونيد، واپسين پادشاه بابل (39-556 پ.م.)، به كورش دوم با عنوان «پادشاه انشان» اشاره ميشود. در بندي ديگر، كورش پادشاه «پارسوا»، كه تعبير اكدي پارسه است، خوانده شده است. بنابراين ميتوانيم دريابيم كه انشان، چنان كه در مورد اشارات كهنتر به انشان و پارسوواش ديديم، در دوران بعد نيز، بخشي از استاني كه اينك فارس خوانده ميشود، به شمار ميآمده است. اسم انشان به عنوان نام محلي اين ايالت، در زماني بسيار زودتر با نام پارس جانشين شده بود، آن گاه كه پارسهاي هخامنشي نام قومي خود، پارس، را به منزلگاه جديدشان در جنوب منتقل نمودند. اسم مكان انشان، در دوران بعد، تنها در نگارش ايلامي سنگنبشتهي بيستون گواهي شده است، كه در آن، اين نام به صورت محلي نامعين در پارسه/ فارس مشخص شده است.
۱۳۹۰ تیر ۳۰, پنجشنبه
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
0 نظرات:
ارسال یک نظر