کانون ایرانیان: هرمزان، سردار سپاه ساساني
کانون ایرانیان

۱۳۹۰ تیر ۳۰, پنجشنبه

هرمزان، سردار سپاه ساساني

هرمزان يكي از واپسين رهبران نظامي ايران ساساني بود. شكل درست نام وي Hormazd-ān* است‏، كه به صورت Hormezdān در گاه‌نامه‌ي بي‌نام خوزستان، كه به گاه‌نامه‌ي گويدي نيز معروف است، گواهي گرديده و در آن، يك «مادي» و فرمان‌ده برجسته‌ي يزدگرد سوم خوانده شده است. وي عضو يكي از هفت خاندان بزرگ ايران ساساني بود، كه به عنوان شاه «اهواز» داراي حق بر سرگذاشتن تاج‌هايي بود كه از آن شاهان بزرگ، كم‌تر پُركار بود. هرمزان بر خوزستان فرمان مي‌راند، كه شامل «هفتاد شهر» بود و همگي قلم‌رو خانوادگي او به شمار مي‌آمد. اين حقيقت كه هرمزان برادرزن خسرو پرويز و دايي شيرويه بود، بازهم بر موقعيت و جايگاه والاي او دلالت مي‌كند. زادبوم شخصي هرمزان مهرگان – كدگ بود، ناحيه‌اي حاصل‌خيز در جنوب غربي ماد، و از اين رو به وي نسبت مهرجاني (× مهرگاني) داده شده است. او جناح راست ايران را در نبرد قادسيه (جمادي الاول 16 ق./ ژوئن 637 م.) فرمان‌دهي مي‌كرد؛ و به هنگام وقوع شكست، به بابل، و از آن جا به اهواز، يعني خوزستان واپس نشست. هرمزان استحكامات استان خود را تقويت كرد، در نبرد جلولا (ذوالقعده 16 ق./ نوامبر- دسامبر 637 م.) شركت نمود، و در برابر تاخت‌وتاز اعراب به داخل دشت ميشان ايستادگي كرد. اعرابي كه سابقاً مطيع ايران بودند به نيروهاي مهاجم در شكست دادن هرمزان در نزديكي نهر تيرا ياري دادند، و همين مسأله وي را وادار به پذيرش پيمان‌نامه‌اي كرد كه همه‌ي نواحي واقع در غرب رود دُجَيل (كارون) را به اعراب واگذار مي‌كرد. طولي نكشيد كه اعراب بر ادعاهاي ارضي خويش افزودند، و فرمان‌ده اعزام شده براي دفاع از شوش، آن را به اعراب تسليم كرد.
يزدگرد سوم، كه به استخر رفته بود، هرمزان را به ايستادگي در برابر اعراب واداشت. وي با مهاجمان درگير شد اما در نزديكي شوشتر نبرد را باخت؛ نهصد تن از مردان وي كشته شده و ششصد تن نيز اسير گشته و سپس گردن زده شدند. زماني كه فارس به دست اعراب افتاد، موقعيت هرمزان ديگر غيرقابل حفظ شده بود. او در شهر شوشتر محاصره گرديد، كه آن نيز پس از مقاومتي دليرانه سقوط كرد، و هرمزان در 642 م./ 21 ق. ناگزير به تسليم شد. وي (همراه با ياران و خويشان‌اش) به مدينه برده شد، در آن جا جامه‌ي باشكوه و فاخر وي همگان را مبهوت و شگفت‌زده ساخته بود. او در برابر گروش به اسلام مقاومت مي‌كرد و هم‌چون يك فرد بازداشتي مي‌زيست، اما سرانجام عباس بن عبدالمطلب او را متقاعد به پذيرش اسلام نمود. هرمزان به واسطه‌ي ازدواج با خاندان امام علي خويشاوند شد. او در مدينه به عنوان مشاور خليفه عمر مي‌زيست. مهم‌ترين موارد مشاوره‌ها او، تأسيس ديوان براي ماليات زمين و برقراري تقويم اسلامي بود. زماني كه فيروز ابولؤلؤ، يك اسير مسيحي ايراني‌تبار، عمر را به قتل رساند (نوامبر 644 م.)، عبيدالله، پسر خليفه، هرمزان را به دست داشتن در توطئه‌ي قتل عمر متهم ساخت و او را به قتل رساند. عثمان، خليفه‌ي بعدي، بي‌درنگ جرم عبيدالله را بخشود و در عوض پيش‌نهاد پرداخت غرامت نقدي را داد. او حتا شاعري را كه قاتل هرمزان را نكوهيده بود تبعيد كرد. اين روايت كه پسر هرمزان، قباذيان/ گباذيان (ظاهراً تعبيري از Kavadian*) عبيدالله را بخشود، با اين حقيقت كه طايفه‌ي طالبي عمل بخشايش عثمان را غيرقانوني مي‌دانست، متناقض است؛ و در واقع امام علي نيز بعداً در پي مجازات عبيدالله براي همين جرم برآمد، اما او به نزد معاويه گريخت.
زندگي هرمزان بر نويسندگان بسياري تأثير نهاده است (بسنجيد با شعري در اغاني، ج 4، ص 126، كه وي را به پايه و مرتبه‌ي شاهان ايران و قيصران روم بالا برده است)، و دو نويسنده‌ي سده‌ي نوزدهمي اروپايي نيز داستان‌هايي را درباره‌ي او نوشتند. (دانشنامه‌ي ايرانيكا، ج 12).

0 نظرات:

ارسال یک نظر