چهارشنبه سوري نام واپسين چهارشنبهي تقويم خورشيدي ايراني است، كه شب آن با رسوم و آيينهايي ويژه، خصوصاً پرش از روي آتش مشخص ميشود. نامهاي محلي گوناگون اين روز عبارت است از: گول چارشمبه (اردبيل)، گوله گوله چارشمبه (گيلان)، كوله چووارشمبه (كردستان)، چووارشمبه كولي (قروه، نزديك سنندج)، و چارشمبه سرخي (اصفهان). برخي دانشمندان واژهي «سوري» را با «سور» (ميهماني، جشن) ارتباط داده و آن را به معناي «وابسته به سور، جشنآميز» گرفتهاند، برخي ديگر، به طور موجهتري، سور را گونهاي ديگر از واژهي سرخ ميپندارند (مانند گل سوري ”گل سرخ“) و آن را اشارهاي به خود آتش يا به «سرخي»، به مفهوم تندرستي يا بلوغ، كه به طور فرضي با پرش از روي آتش به دست ميآيد، ميانگارند. كاربرد عنوان متفاوت چارشمبه سرخي در اصفهان و قرار داشتن گونهي گويشي رايج سور در برابر سرخ، تأييد ديگري است بر اين ديدگاه.
+ آيينهاي اصلي:
يك يا دو روز پيش از واپسين چهارشنبهي سال، مردم براي چيدن بوتههاي گوناگون، خارشتر، خور، گون، يا ساقهي برنج (در گيلان) بيرون ميروند؛ و در شهرها خاشاك ميخرند. در عصر روز پيش از آغاز چهارشنبه سوري، خار و خاشاك فراهم آمده، در حياط خانه (اگر جادار باشد)، يا در ميدان روستا، يا در خيابان شهر گذاشته و در يك، سه، پنج، يا هفت (هميشه عدد فرد) دسته، كه چند پا از يكديگر فاصله دارند، مرتب ميگردند. در غروب آفتاب يا اندكي بعد، دستههاي چوب و خاشاك سوزانده ميشوند، و هنگامي كه زبانههاي آتش در تاريكي ميلرزند، مردان و زنان از روي آن ميپرند و چنين ميخوانند: «سرخي تو از من، زردي من از تو». مردم بر اين باورند كه اين آيين آنان را براي همهي سال در برابر ناخوشيهايي كه انسان را رنگپريده و ضعيف ميكند، ايمن و مصؤون ميسازد. در برخي جاها (مانند: نايين، انارك، خور، اروميه) آتش را بر پشت بام ميافروزند، سپس يك آفتابه آب روي آن ميريزند، و خاشاك سوزان را به خيابان زيرين جاري ميكنند؛ در جاهاي ديگر اين آيين بر فراز تپهها انجام ميشود.
در طي اين مراسم هيچ كس نبايد به آتش بدمد؛ پس از آن كه همهي اعضاي خانواده از روي آن پريدند، آتش رها ميشود تا كم كم خاموش شود يا آن را با آب خاموش ميكنند (مثلاً در خور). اگر اين آيين در حياط خانه برگزار شده باشد، يكي از اعضاي خانواده، معمولاً دختري كه هنوز به سن بلوغ نرسيده است، خاكسترها را جمع ميكند و با يك خاكانداز به چهارراهي ميبرد و در آن جا پراكنده ميسازد، سپس به خانه باز ميگردد. او به در ميكوبد و آن گاه اين پرسش و پاسخ با فرد/ افراد داخل خانه رد و بدل ميشود: «كي هستي؟» «منام». «از كجا آمدهاي؟» «از يك جشن عروسي». «چه چيزي آوردهاي؟» «سلامتي». رسمي بسيار همانند با آيين پرش از روي آتش را ارمنيان ايران در روز تعطيل Derendez (14 فوريه) برگزار ميكنند.
چنين آيينها در همهي نقاط ايران مرسوم و معمول است. در بيشتر روستاها نوازندگان و طبالهاي محلي [در طي مراسم،] ساز همراهي كنندهاي را مينوازند. نويسندهي سدهي 19م./ 13ق. آقا جمال خوانساري (درگذشتهي 1706م./ 1121ق.) نواختن سازي را در اين روز براي دور كردن بدبختي تجويز كرده بود. تا دههي 1300خ/ 1920م.، كه حمل سلاح ممنوع شد، مردان از شليك تير هوايي به نشانهي شعلهور شدن چوب و خاشاكها، استفاده ميكردند. اينك ترقهها جايگزين گلولهها شدهاند.
+ ريشهها:
به نوشتهي ابراهيم پورداوود، جشن چهارشنبه سوري از جشن زرتشتي Hamaspathmaedaya برگرفته شده است، كه پس از اصلاح گاهشماري در زمان اردشير يكم (40-224 م.)، شش روز پيش از نوروز برگزار ميشد. انتخاب چهارشنبه، و نيز پرش از روي آتش و «دشنام دادن» به آن، در هر حال ميبايست پس از فتح اسلامي به وجود آمده باشد. برانگيزندهي انتخاب واپسين چهارشنبهي سال، احتمال دارد كه يك باور خرافي عربي، مبني بر اين كه چهارشنبهها نحساند، بوده باشد. ظاهراً اين عقيده در دو سدهي نخست اسلامي در ايران كاملاً گسترش يافته بود. از سوي ديگر، استفاده از آتش در جشنها، تاريخ و پيشينهاي ديرين در ايران داشته است. نرشخي به رسم كهني در زمان سامانيان اشاره ميكند كه در آن، يك شب پيش از پايان سال آتش بزرگي افروخته ميشد؛ او اين شب را «شب سوري» ميخواند اما از آيينهاي ويژهي بعدي مرتبط با چهارشنبه سوري يادي نميكند. باوري عاميانه، به ويژه در خراسان، خاستگاه آيين آتش را در شب چهارشنبه سوري به مختار بن ابي عبيد ثقفي، كه در 685 م./ 66 ق. خيزشي شيعي را در كوفه رهبري كرد، نسبت ميدهد. به اشتباه گمان برده شده است كه مختار اين جنبش را در واپسين چهارشنبهي سال آغاز كرد (وي در واقع در 14 ربيع الاول 66 ق./ 20 اكتبر 685 م. چنين كرد)، و به پي رواناش فرمان داد كه آتشهايي را در پشت بامهاي خود روشن كنند. برخي مردم بر اين باورند كه اين آتشها براي جشن گرفتن پيروزي مختار بر قاتل امام حسين و همدستان وي در كوفه در 680 م./ 61 ق. برافروخته شده بودند، اما مدارك تاريخي چنين تصوري را تأييد نميكند. همچنين گزارش شده است كه ابومسلم خيزش خود را در خراسان با دادن دستور روشن كردن آتش بر بام خانههاي پي رواناش آغاز كرد. انگارهي آيين آتش ممكن است از جشن زرتشتي سده برگرفته شده باشد، كه جشني زمستاني بود كه در شب 11 بهمن با شادماني بسيار و با روشن كردن آتشهايي بزرگ در زمين هاي باز يا بر فراز تپهها برگزار ميشد. به نوشتهي ابوريحان بيروني، در اين روز تعطيل (سده) ايرانيان باستان خانههاي خود را براي دور كردن بلا و چشم بد، بخور ميدادند تا اين كه نزد شاهان رسم شد كه در اين جشن آتش بيافروزند.
با وجود اعتراضات فقهاي اصولگرا، بر اين سنت در عصر اسلامي پاي فشرده شده، و به واقع در همهي شهرها و روستاهاي ايران گسترش يافت. اين آيينها اينك در سراسر ايران مرسوم و متداول مينمايد، چنان كه براي چندين سده به گستردگي انجام مييافته است. در طي دوراني كه فقهاي مسلمان، كه تصور ميكردند اصل اين آيينها زرتشتي است، بدان اندازه نيرومند بودند كه ميتوانستند شركتكنندگان در اين مراسم را تهديد به مجازاتهاي سخت كنند، مردم اين آيينها را از واپسين چهارشنبهي سال خورشيدي به واپسين چهارشنبهي ماه قمري صفر، كه روزي به ويژه نحس دانسته ميشد و ميشود، منتقل كردند. به نوشتهي Binning (سياح انگليسي سدهي 19)، چهارشنبه سوري نام واپسين چهارشنبهي ماه صفر بود. در اصفهان، زماني كه پايتخت صفويان و مقر برخي فقهاي قدرتمند مانند محمدباقر مجلسي بود، عدهاي از مردم هنوز، هم چهارشنبه سوري و هم واپسين چهارشنبهي ماه صفر را جشن ميگرفتند. در اردبيل و اروميه سه چهارشنبه آخر سال (توز چارشنبه، كول چارشنبه، و گول چارشنبه در اردبيل؛ يالانچي چارشنبه، خبرچي چارشنبه، و آخر چارشنبه در اروميه) و در بزرگآباد، روستايي نزديك اروميه، 4 چهارشنبهي آخر سال (مشتلقچي چارشنبه، كوله چارشنبه، قره چارشنبه، و آخر چارشنبه) جشن گرفته ميشود.
در دو سال نخست انقلاب، دولتْ جشن چهارشنبه سوري را ممنوع كرده و اظهار داشته بود كه اين سنت بازماندهي [آيينهاي] آتش پرستي است.
۱۳۹۰ تیر ۱۱, شنبه
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
0 نظرات:
ارسال یک نظر