"ابن بلخي" نام مصطلح شدهي نويسندهي ناشناختهي "فارسنامه"، كتابي دربارهي تاريخ محلي و جغرافياي استان فارس است كه در دوران سلجوقي به زبان فارسي نوشته شده است. نويسندهي اين كتاب از آن رو "ابن بلخي" خوانده شده است كه نياكاناش از بلخ در شرق خراسان برخاسته بودند ("بلخينژاد" در فارسنامه، ص 3؛ شكل "ابن بلخي" در كشف الظنون مورد استفاده قرار گرفته است). پدر بزرگ وي مستوفي (سر-حسابدار) ماليات فارس در حدود 492 ق. در زمان اتابك ركن الدوله يا نجم الدوله خمارتگين، كه سلطان بركيارق (98-487 ق.) وي را به فرمانداري اين استان منصوب كرده بود، بود. ظاهراً ابن بلخي در مسافرتهاي پدربزرگاش به فارس همراه وي بود، و بدين سان آگاهيهاي دست اولي را از اوضاع، موضعنگاري، محصولات، و … محلي به دست آورده بود. او سپس از جانشين بركيارق، غياث الدين محمد (درگذشتهي 511 ق.) براي فراهم آوردن شرحي دربارهي فارس مأموريت يافت (فارسنامه، ص 3-2، 118). گويا اين فارسنامه به سلطان سلجوقي پيشكش شد؛ و از آن جا كه در اين كتاب بارها طوري ياد ميشود كه گويي اتابك فخرالدين چاويل سقائو (درگذشتهي 510 ق.) هنوز زنده است، اين كتاب ميبايست پيش از اين تاريخ تأليف شده باشد.
كمابيش دو - سوم فارسنامه به فرمانروايان پيش از اسلام ايران و فتح فارس به دست اعراب اختصاص دارد. هر چند در اين بخش از كتاب برخي مطالب مشترك با منابع عربي كهنتر مانند طبري و حمزهي اصفهاني وجود دارد، اما اطلاعات افزونتري در بارهي ايران پيش از اسلام در آن موجود است كه اين اثر را مبدل به منبعي مهم و ارزنده ميسازد. ابن بلخي بارها مطالب مربوط به دورهي ساساني را به گذشتهي اسطورهاي ايران فرافكني ميكند؛ او مي گويد كه شهر استخر را گيومرث بنيان نهاده بود، و روشهاي اداري و تشريفات درباري ساساني را به "گشتاسپ" نسبت ميدهد ("وشتاسف"؛ فارسنامه، ص 27-26، 49-48). در اين كتاب مطالب جالب توجهي نيز دربارهي مزدك و جنبش او ارائه ميشود.
يك - سوم پاياني فارسنامه حاوي شرح جغرافيايي ناحيه به ناحيه (كوره)ي استان فارس، همراه با يادداشتهايي دربارهي رسوم كهن، دژها و جزييات تاريخي بسيار است. براي نمونه، وي رويدادهاي شيراز را در زماني كه پايتخت عضدالدوله بويه بود، و تاخت و تازها و تاراجهاي پي آمد جنگ ميان امير سلجوقي كرمان، قاوورد بن چغيربگ، و رييس خاندان شبانكاره، فضلويه، را وصف ميكند، و از تنزل بندر پيش از اين ترقي يافتهي "سيراف" در خليج فارس، با وجود كوششهاي اتابك خمارتگين، ياد ميكند (فارسنامه، ص 37-136). اين بخش موضعنگارانهي كتاب با فصلي دربارهي قومنگاري فارس پي گرفته ميشود، كه مطالب ارزندهاي را به ويژه دربارهي تاريخ نخستين خاندان شبانكارهي كردي و رييس نامدار آن "فضلويه" (سدهي 5 ق.)، و نيز دربارهي ديگر قبايل كرد فارس، اصطلاحاً پنج "رُموم" (مفرد: رم) يا طايفه، در بر ميگيرد (فارسنامه، ص 69-164). اين كتاب با شرحي دربارهي "قانون مال" و برخي ملاحظات دربارهي تاريخ استان فارس در زمان بويههاي متأخر، پايان مييابد.
دو سده بعد، حمدالله مستوفي براي نگارش نزهة القلوب خود از بخش مربوط به موضعنگاري فارس كتاب ابن بلخي، بسيار بهره برد. سرانجام، در سدهي 19 م.، حاجي ميرزا حسن فسايي، از نام اثر ابن بلخي در "فارسنامهي ناصري" خود تقليد نمود.*
* C.E. Bosworth, s.v. "Ebn Al-Balki", in Encyclopaedia Iranica, vol. VIII/1, 1998
۱۳۹۰ تیر ۱۰, جمعه
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
0 نظرات:
ارسال یک نظر